می میرم صد بار پس مرگ تنم
می گرید باز هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم!
می میرم صد بار پس مرگ تنم
می گرید باز هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم!
در صميميت سيال فضا خش خشي مي شنوي
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟ ؟
تنمُ طعمهي کوسه ميکنم براي تو !
توي نينيِ نگاهت يه ستاره روشنه !
پريِ کوچيکِ من ! حرفي بزن چشماتُ واکن !
من صداتُ ميشناسم ، تنها يه بار منُ صدا کن !
نادان ترسد کجا چه اش باشد کم
وآنگه ز کم و کاست درافتد درغم
دانا ترسد که اندر این معرکه کی
نادان بیفزایدش به سرباری هم.
من مرغ خسته ام
من پای بسته ام
دیر است ای امید
س جای درنگ نیست
صبرم تمام شد
س عشق ست و ننگ نیست
مردم از انتظار
من عاشق توام دل عاشق ز سنگ نیست
تا بشنوم ندا، همه گوش شوم
تا راه به تو برم، همه هوش شوم
باز آی که اگر شبی مرا باشی تو
سر تا به قدم بهر تو آغوش شوم.
من نه آنم كه مرا آن شمريد
يا كه او را از تبارم شمريد
ما كجا و قطره عمق وجود
ما كجا و اسم او شرط ورود
دوشم همه گفتی که به درد تو رسم
آیم به علاج رخ زرد تو رسم
امروز بدین صفت که بگریخته ای
امید ندارم که به گرد تو رسم.
من سلامم به بلنداي نياز
من سلامت چون دل اين روزگار
او زمن هرگز نگويد داستان
من ز او دانم هزاران چيستان
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)