تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 71 از 137 اولاول ... 216167686970717273747581121 ... آخرآخر
نمايش نتايج 701 به 710 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #701
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آن روزها رفتند

    آن روزهاي جذبه و حيرت

    آن روزهاي خواب و بيداري

    آن روزهاي هر سايه رازي داشت

    هر جعبه ي صندوقخانه سر بسته گنجي را نهان مي کرد

    هر گوشه ، در سکوت ظهر ،

    گويي جهاني بود

    هر کس ز تاريکي نمي ترسيد

    در چشمهايم قهرماني بود

  2. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #702
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,464

    پيش فرض

    با اينکه مي دانم دوست داشتن گناه است، دوستت دارم؛

    با اينکه مي دانم پرستش کار کافر است، مي پرستمت؛

    با اينکه مي دانم آخر عشق رسوايي است، عاشقت مي شوم؛

    پس گناهکارم، کافرم، رسوايم؛

    ولي همچنان دوستت دارم
    .


  4. 2 کاربر از tohidkh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #703
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,464

    پيش فرض دلم برایش تنگ شده . . .

    دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…

    دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …

    دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…

    دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

    دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…

    دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…

    دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …

    دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …

    دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…

    دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…

    دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…

    دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…

    دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…

    دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…

    دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…

    دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…

    دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…

    دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…

    دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…

    دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…

    دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است....

    دلم برایش تنگ است . . .

    ای تمام هستی من، دوستت دارم


  6. 2 کاربر از tohidkh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #704
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
    به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
    مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
    مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
    بگو معنی تمرین چیست ؟
    بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
    بریدن از خودم را ؟
    مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
    از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
    همه می دانند که دروری تو روحم را می آزارد
    تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
    نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
    هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
    مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

  8. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #705
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    برگرد
    باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
    باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
    باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
    بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
    بدان که قلب من هم شکسته
    بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
    این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
    بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

  10. #706
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    کسی که.....


    کسي که با حرفهايش دلت را به درد آورد


    آيا از مهرباني دلت خبر نداشت


    کسي که آسمان چشمان زيبايت را ابري کرد

    خورشيد صفا را در چشمانت نديد


    کسي که به دست هاي عزيزت سردي را هديه کرد

    آيا گرمي دستت را باور نکرده بود


    کسي که با تير بي مهري قبت را شکست


    نمي دانست همان قلب شکسته مأواي اوست



    کسي که بهار وجودت را به خزان تبديل کرد


    آيا نمي دانست بهار خزان شده تکيه گاه اوست


    حال من دلتنگم و مهرت را مي خواهم


    اما...............



    مي دانم.......................


    همان دل به درد آمده


    همان چشمان اشکي


    همان دستان سرد


    همان قلب شکسته


    همان بهار خزان شده


    محتاج کسي است که تو را فنا کرده

  11. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #707
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    براي همه لحظات جادويي متشكرم !



    متشكرم

    براي همه وقت هايي كه مرا به خنده واداشتي.

    براي همه وقت هايي كه به حرف هايم گوش دادي.

    براي همه وقت هايي كه به من جرات و شهامت دادي.

    براي همه وقت هايي كه مرا در آغوش گرفتي.

    براي همه وقت هايي كه با من شريك شدي.

    براي همه وقت هايي كه با من به گردش آمدي.

    براي همه وقت هايي كه خواستي در كنارم باشي.

    براي همه وقت هايي كه به من اعتماد كردي.

    براي همه وقت هايي كه مرا تحسين كردي.

    براي همه وقت هايي كه باعث راحتي و آسايش من بودي.

    براي همه وقت هايي كه گفتي "دوستت دارم"

    براي همه وقت هايي كه در فكر من بودي.

    براي همه وقت هايي كه برايم شادي آوردي.

    براي همه وقت هايي كه به تو احتياج داشتم و تو با من بودي.

    براي همه وقت هايي كه دلتنگم بودي.

    براي همه وقت هايي كه به من دلداري دادي.

    براي همه وقت هايي كه در چشمانم نگريستي و صداي قلبم را شنيدي.

  13. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #708
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دلم براي سكوت شيشه اي چشمهايت امشب چه بيقرار است
    براي ناز نگاه مهربانت
    براي گرمي دستان هميشه نوازش گرت
    چقدر امشب ميان گلدان تنهايي كنار پنجره پژمرده است غرور قلب غمگينم
    دستهايم چه بيقرار دستهايت است
    نگاهم در پس پنجره مي زند تقه بر شيشه باران خورده
    وباز دستي نيست امشب
    نگاهي كه بخواند
    و نازي كه براند
    مرا از پس پنجره
    تا ديدار فردا
    چقدر امشب ميان قاب غبار گرفته خاطره ها
    پرسه زنم
    تا شايد
    بخواند نگاهت از پشت پرده
    ميان قاب تنهايي پنجره هاي ديروز و فردا
    غم تنهايي و دلتنگي ام را ...

  15. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #709
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    بحق می گويمت اين دل اگر تنگ است باور کن نگاه سرد چشمان تو بی رنگ است باور کن برای بيوفايی هر دليلی قاطعانه نيست طنين عشق اينگونه بد آهنگ است باور کن چه می گويی که از عشقت چو مجنون گشته ای شيدا نگاهت با دلم هر لحظه در جنگ است باور کن وچه بی احساس می گويی ز عشقت باز می گويم که هر عشقی بدينسان تا ابد لنگست باور کن ميان حرفهايت از غزل رندانه می گويی غزل ها هم کنون حرف دل تنگ است باور کن دگر باور ندارم حرف چشمت را خداحافظ بهانه نيست حرف من دلت سنگ است باور کن

  17. #710
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    گفتی که مرا دوست نداری گله ای نيست بين من و عشق تو فاصله ای نيست گفتم که صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه بايد بروم حوصله ای نيست پرواز عجب عادت خوبيست ولی حيف تو رفتی و ديگر اثر از چلچله ای نيست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
    جزء عشق تو در خاطر من مشغله ای نيست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مساله ای نيست.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •