دوستان براي مشاعره با شعر نو نهايتا از يك پاراگراف از شعر استفاده ميشه و كمتر...لطف كنيد از پاراگرافهاي بعديش در پاسخ هاي بعدي استفاده كنيد. قانون مشاعره رو رعايت كنيد حتما مشاعره ي زيباتري خواهيم داشت.ممنون
دوستان براي مشاعره با شعر نو نهايتا از يك پاراگراف از شعر استفاده ميشه و كمتر...لطف كنيد از پاراگرافهاي بعديش در پاسخ هاي بعدي استفاده كنيد. قانون مشاعره رو رعايت كنيد حتما مشاعره ي زيباتري خواهيم داشت.ممنون
در عشق تو به درجهي تبخیر رسیده ام
و آب دریا بزرگتر از دریا شد
و آب چشم بزرگتر از چشم
و مساحت طعنه
بزرگتر از مساحت گوشت
بیش از اینت دیگر نمی توانم دوست بدارم
با تو یگانه بیش از این نمی توانم شد
لبهای من دیگر کفایت پوشاندن لبهایت نمی کند
بازوانم دیگر برای طوق انداختن بر پهلو و میان تو کافی نیست
و کلماتی که میدانم... کمتر است بسیار
از شمار خالهایی که تنت را برودری دوزی کرده است
سپیده جون بهتر یک سری به اول تاپیک بزنی تا بهتر با مشاعره ما اشنا بشی اونجا سایه عزیزم زننده تاپیک عنوان کرده که هدف اصلی ما اینجا بیان شعر در غالب مشاعره است و خیلی وقتها بچه ها یک شعر کامل کامل را می نویسند و از اول تا حالا ما همین جور مشاعره کردیم و همه هم راضی هستند خانمی
خوب اينم يه جورشه!
تنهايي و تاريكي آغاز كدورتهاست
خوش وقت سحر خيزان وان صبح و صفا دريا
بردار و ببر دريا اين پيكر بي جان را
در سينه ي گردابي بسپار و بيا دريا!
تو مادر بيخوابي من كودك بي آرام
لالايي خود سر كن از بهر خدا دريا
دور از خس و خاكم كن موجي زن و پاكم كن
وين قصه مگو با كس كي بود و كجا دريا.
از کنارِ من افسردۀ تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو
اشک اگر می چکد از دیده، تو در دیده بمان
موج اگر می رود ای گوهرِ دریا تو مرو
ای نسیم از برِ این شمع مکش دامنِ ناز
قصه ها مانده منِ سوخته را با تو مرو
ای قرارِ دلِ طوفانیِ بی ساحلِ من
بهرِ ارامشِ این خاطرِ شیدا تو مرو
سایۀ بختِ منی از سرِ من پای مکش
به تو شاد است دلی خسته خدا را تو مرو
ای بهشتی نگهت مایۀ الهامِ سرشک
از کنارِ من افسردۀ تنها تو مرو.
و قطره های اشکی که از فراق تو می چکد
روح عطشوار مرا سیراب می کند
اینک چه سخت
لبخند معصومانه ی تو
دستان اراده ی مرا تا اوج سقوط می کشاند
و چه بی رحم است
چشمان زیرک تو
در خواب های آشفته ی من
ای کاش بی دریغ بود روزگار در سخاوت خویش
تا ستارگان
آذین آسمان پیوند ما می شدند
در بادهای اکنون
کبوتری
از عشق
می بالید
خزانی را
بال در بال سفر
شراع شوق
برافراشت
در تلاطم آفتابی کف آلود
بادهای اکنون را
وزیدن در گرفت
شاخه ی افسوس
سری جنبانید
ومن
از تو
بر جای مانده ام
سایه وار
برچیناب غبار
مرسی فرانک جانسپیده جون بهتر یک سری به اول تاپیک بزنی تا بهتر با مشاعره ما اشنا بشی اونجا سایه عزیزم زننده تاپیک عنوان کرده که هدف اصلی ما اینجا بیان شعر در غالب مشاعره است و خیلی وقتها بچه ها یک شعر کامل کامل را می نویسند و از اول تا حالا ما همین جور مشاعره کردیم و همه هم راضی هستند خانمی
.............
روزه يک سو شد و عيد آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می بايد خواست
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پيداست
...
تو ماه باش و بتابان مرا که مهجوران
پلنگ شیردلی در شبت رها بکنند
ببال در نفس بامدادی شیون
مباش سبزه که در خوابِ تو چرا بکنند.
دهقان قضا بسي چو ما کشت و درود
غم خوردن بيهوده نمیدارد سود
پر کن قدح می به کفم درنه زود
تا باز خورم که بودنيها همه بود
...
در سیطره ی ستم بر آشفتی: نه
با سرخی خون خویش دُر سفتی: نه
بستند به دار شب ترا چون گل سرخ
فریاد به تیرگی زدی گفتی: نه
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)