زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با مـــــا مـنشیـن وگرنه بــــــدنام شوی
باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد
باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد
باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها
خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها
باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله
ديده ام مى بارد اما نم نم و بى حوصله
باز قلب پنجره بر روى من وا مى شود
باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود
باز هم لاى كتابم مىنهم يك شاخه ياس
مى كنم بهر پيامى قاصدك را التماس
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير میشوم
باز هم با ياد تو سر شار رويا میشوم
ببخشید![]()
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوســـــــــــت
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
باران که می بارد تو در راهی --------- از دشت شب تا باغ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز --------- با ابر و آب و آسمان جاری![]()
گر بگذردم ز پیش خیـــــــلی
هر یک به صفا به از سهیلی
جز تو نکنم به غیر میـــــــلی
مجنون نیم ار بهای لــــــیلی
ملک عرب و عجم ســــــتانم
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
....
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم
...
اگرچه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
...
گلچین کردم ابیاتی رو نوشتم که فقط جفای یار رو به شدت و حدت تمام نشون می ده
شاعر اگر سعدی شیرازی است
بافــــته های من و تو بازی است....
والسّلام
ای شادی های ِ ضعیف که در بازوان ِ فراق ،
تقلای اشک دارید
و
ای صاحبان ِانگیزه ی بودن
که در گستره ی حقیقت ِعشق ،
تنهایید .
میدانم،
نیز شما هم ؛
تلخی واژه هایم را ، شِکر پاره ی دفترم کرده ام
تا اینهمه حروف ِ افسرده
به جان دادن ِ واژه ها ننگرند !
و
نمیدانید
آه نمیدانید ،
چه انتظار ِ سردي ست
وقتی ، حرارت ِ عشقی را ،
به یخبندان ِ هجران بسپارند
و اتفاق ِ سردش را
به دفتری بنویسند
که ورق هایش از هُرم ِ عشق
سوخـــــــــــــته انـــــــــــــــــد !
هر شب منم و ستاره
چشمی که در انتظاره
چشمام خیره به جادست
از ره برسی دوباره
باز بیای تا که من پر بگیرم
زنده باشم زندگی از سر بگیرم
باز به جونم حس کنم عطر تنت رو
تن من باشی و من پیراهن تو
-----------
متاسفانه چون ابیات فوق موقوف المعانی بودند مجبور شدم این همه رو بنویسم فقط به خاطر بیت آخری (رنگ قرمز)
معتقدم که اینجا نباید ابیات رو کش داد چون شاید خیلی ها سرسری رد می شند و نمی خوننش ولی وقتی بخش نغزش نوشته میشه بهتر عمل می کنه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)