اي شب تشنه خدا كجاست؟
تو
روز ديگر گونه اي
به رنگي ديگر
كه با تو
در آفرينش تو
بي وادي رفته است:
تو رنگي زماني.
اي شب تشنه خدا كجاست؟
تو
روز ديگر گونه اي
به رنگي ديگر
كه با تو
در آفرينش تو
بي وادي رفته است:
تو رنگي زماني.
از این به بعد تو مشاعره مزاحمتون نمیشم
ياد آنشب كه ترا ديدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من ديد در آن چشم سياه
نگهی تشنه و ديوانه عشق
ياد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
ياد آن خنده بيرنگ و خموش
كه سراپای وجودم را سوخت
یا حق
موفق باشید
محمد![]()
Last edited by mohammad99; 28-02-2007 at 23:27.
تاج عشقم عاقبت بر سر شكست
خنده ام را اشك غم از لب ربود
زندگي در لاي رگهايم فسرد
اي همه گل هاي از سرما كبود...!
دردا که دلم با کس همراز نشد
بر میلم هرکسی همآواز نشد.
بستم در بر ظلمت بسیار ولیک
یک در به زخم ز روشنی باز نشد.
دست مرا بگير كه باغ نگاه تو
چندان شكوفه ريخت كه هوش از سرم ربود
من جاوداني ام كه پرستوي بوسه ات
بر روي من دري ز بهشت خدا گشود!
اما چه مي كني
دل را كه در بهشت خدا هم غريب بود؟...
سلام محمد جان حرف منا اشتباه برداشت کردید من گفتم اشتباه مشاعره کردید پست شما بعد از امیر باید با " دال " شروع می شد اما با " الف " شروع کردید گفتم گذشت ( یعنی بی خیال با شعر شما ادامه می دیم )
ولی جواب اقا امیر را ندید ( که به جای ندادید اشتباها ندید تایپ شد و یعنی این که اشتباه مشاعره کردید شعرتون جواب امیر نبود باید با دال شروع می شد )
به هر حال ببخشید شاید من بد نوشتم اما اصلا به ذهنم نرسید می شه برداشت دیگه ای از این جمله کرد
من همین جا از تون معذرت می خوام
در هوای بارانی شوق دم زدن دارمدست مرا بگير كه باغ نگاه تو
چندان شكوفه ريخت كه هوش از سرم ربود
من جاوداني ام كه پرستوي بوسه ات
بر روي من دري ز بهشت خدا گشود!
اما چه مي كني
دل را كه در بهشت خدا هم غريب بود؟...
در گلوی من بشکن بغض بی صدایی را
ربنای هر برگی آتنای من گوید
آشنای این با غم تشنه ام رهایی را
...
آه .. که چقدر آدم دلش تنهایی می خواهد
چقدر دلش میخواهد بدهکار کسی نباشد
چقدر دلش میخواهد همه حواسش به رفتارش نباشد
به خنده هایش
به شوخیهایش
به حرفهایش
به نگاه هایش
آه.. که چقدر آدم دلش هوای آبی میخواهد
آه که من این روزها چقدر خسته ام......
مرغ دلگیرم و کنج قفسی میخواهم
که غریبانه سر خویش کنم در پر خویش
شعر توم بجارا واش پوراکونه تاچکره
اگه قوت تي پلا شيون بازو يانده
....................................
معنی
علفهای هرز تا بالای قوزک پای شالیزار جوان شعر خواهد رسید
اگر برنج تو به بازوي شيون توانايي ندهد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)