دیده ی بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیری ها که من در کنج خلوت میکنم///
دیده ی بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیری ها که من در کنج خلوت میکنم///
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود///
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
تا نکردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش///
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سيكباران ساحل ها
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببرداست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش///
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
Last edited by water_lily_2012; 03-10-2010 at 16:00.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)