اینایی که گفتین کاملا درسته، ولی چه فایده که کارگردان کس دیگریه و صحبتای ما روش تاثیری نداره!
واقعا اون زمان اکثر مردم قیافه هاشون آشفته و نامرتب بود؛ زمان جنگ بوده دیگه شوخی نیست که، هر شب که یه نفر می خوابید شاید تنها آرزوش زنده موندن بود[به چیزای دیگه اصلا نمی تونست فکر کنه].ما که اون دهه رو درک نکردیم، ذهنیتمون درست تره نسبت به اون دوران تا نویسنده و کارگردان این سریال.
شما حتی به هنرپیشه های دهه 60 (و حتی 70) یه نگاهی بندازین [قاعدتا هنرپیشه ها همیشه جزء شیکترین و خوش پوش ترینها تو هر دوره ای هستن] می فهمین که هنرپیشه های اون دوره هم این قدر مرتب نبودن.
باور کنید محسن اگه بدون جا و مکان یه ماه هم توی آینده می موند، یه ذره ریشش سبز نمیشد! کما اینکه تو سریالای دیگه طرف یه هفته تو کما بود همینجوری بود!
واقعا دلیل محسن برای دوست داشتن یه همچین مادری چیه؟که حالا فقط به خاطر اون دوباره پاشد اومد 64.مامانه نقش اش از اون بخاریه توی زیر زمین کم اثر تر و کم رنگ تره
یه نکته دیگه هم راجع به به وجود اومدن عشق بین محسن و هماس که اصلا چرا و چجوری اونم در کمتر از دو روز بوجود اومد؟ یه نفری که یه همچین اتفاق شوک آوری رو از سر گذرونده هنوز نیومده 88 عاشق اون دختره میشه و بعد از دیدن سرنوشت خانواده ش اونم با اونهمه بدبختی، دفعه بعد دوباره اولویتش اون دختره س که بره با خود شیرینیهاش OK رو ازش بگیره.
هرچند این نکته آخری رو سازنده های ایرانی کاملا عاجزن نشون بدن، چون نیاز به شخصیت پردازی داره که اینا خلاصن.