تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 70 از 638 اولاول ... 206066676869707172737480120170570 ... آخرآخر
نمايش نتايج 691 به 700 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #691
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ستاره هاي چشم دريده
    از پشت بام آسمان
    مي نگرند با رنگهايي پريده.
    هنوز بوي اميد مي طراويد
    نسيم زمان مي وزيد
    و از طاق آسمان
    مي ريخت ستاره.
    روح گريخته بود از وجودشان
    و ماه مي گريست
    هالي چه بي جان
    در بي كران ها گام برمي داشت
    خون به رگها نداشت
    اما هنوز ايثار مي كرد.
    پروين همچنان مي سوخت.
    دب اكبر
    پدري مي كرد اصغر را
    و من آموختم
    درس ايثار، درس گذشت را
    چه زيبا رفتند
    ياران خورشيد
    و ماه همچنان مي سوخت
    تا مرگ آسمان...

  2. #692
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ديرگاهي بود
    كه شيشه سكوتم را
    سنگ هيچ عاشقي
    نشكسته بود.
    تپش ها
    همچنان تكنواز كنسرت بي پايان عمر بودند.
    مرداب وجودم را
    تنها ربوي اين امواج
    به تكاپو واميداشت
    تصوير وجودم بر ديوار سياه روزگار
    همچنان تاريك بود
    ناگهان وجودي بر من وزيد
    تصوير تاريكم جان گرفت
    و مرداب وجودم
    بوي هم آغوشي
    نسيم عشق ديگر نبود آن
    طوفان بود
    مرا تا مرز عاشقي با خود برد
    مرز را شكستم
    و تا بي كرانش وزيدم
    خستگي را با من كاري نبود
    فقط تشنه بودم.
    هر جرعه عشق
    قطره اي بود در صحراي وجودم
    و اين من بودم و بي كران عشق

  3. #693
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    باران که باشد

    تو هم که باشی

    بی چتر

    زیر چتر خدا

    من کم می آیم !

    حس می کنی ...؟

  4. #694
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دعا دعا می کنم پیدا شوی

    عاقبت

    دستانم در آسمان حل می شود

    من هنوز هم خرافه نمی پرستم

    من هنوز هم کافرم

    اما

    باور کن دعا

    آخرین راه چاره بود

    دست رد به سینه ام نزن

  5. #695
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خواب می بینم خدا هست

    شنیده ام خواب زن چپ است

    با چنین حالی

    طبیعی ست که

    آمادگی آمدنت را ندارم !

  6. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #696
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شبانه که ره به هوای بستر من می گشايی

    تو را و روياهايت را با هم قاب می کنم

    تا شايد روزی که خواب از سرم می پرد

    نقاشی ات کنم . . .

  8. #697
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    کاش نبودم
    یا کاش نمی آمدم
    یا کاش نمی شد
    یا کاش نمی کردم
    یا کاش ، یا کاش
    ....
    مجرمم یا ناشکر؟
    و شاید هم کاش .... !

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #698
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    وقتی که تو نیستی
    با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟
    انگار با نبودنت
    نام رنگ می بازد
    دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم ...

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #699
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پرستوی کوچک پرنده نبود!

    پرستوی کوچک دلش گرفته بود.

    پرستوی کوچک باید پرواز میکرد.

    پرستوی کوچک باید پرنده می شد.

    قصه پرستوی کوچک باید تمام می شد.

  13. #700
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    برخلاف آنچه تصور می کنند
    هیچ تغییری رخ نداده است
    چشمهای من هنوز چیز دیگری می بینند
    و تغییری در جهت باد احساس نکرده ام
    نه!
    هیچ چیز تازه ای نیست
    ولی همه احساسش می کنند
    و من احساسش نمی کنم!
    چیز عجیبی نیست!
    دلیلش را هم مدتهاست که دانسته ام:
    "آری
    تصوری که از دنیا داشتم تغییر کرده است
    این تصور همه چیز است
    و وقتی تغییر کند
    دنیا نیز
    عوض خواهد شد!"

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •