تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 16 اولاول ... 34567891011 ... آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 157

نام تاپيک: شعرا

  1. #61
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دقیقی

    ابو منصور محمد بن احمد دقیقی (وفات حدود ۳۷۰ ه.ق.) شاعر بزرگ ایرانی بود. زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شده است.

    وی یکی از پیشگامان شاهنامه سرایی در ادبیات فارسی محسوب میگردد. دقیقی در زمان امارت سامانیان کار شاهنامه سرایی آغاز کرد. او که در دربار امیران سامانی میزیست، پس از یک دوره طولانی سکوت از ترس سرکوب بیگانگان، سکوت را شکست و این کار شگفت را آغاز نمود. از اشعار دقیقی بر میآید که وی گرایش زیادی به می و دین زردشتی داشته است. باور متقدمان این است که وی نظم شاهنامهاش را بدستور امیر نوح بن نصر سامانی آغاز نموده است. به قولی هزار بیت و به قول حمدالله مستوفی صاحب تاریخ گزیده سه هزار بیت و به گفته عوفی هزار بیت آنرا در ظهور زرتشت و جنگ گشتاسپ و ارجاسپ به نظم آورد ولی ناگهان به علت نامعلومی بدست غلامش کشته شد.

  2. #62
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    امير خواند محمد بن امير برهان الدين خاوند شاه

    837- 903 ه.ق

    امير خواند محمد بن امير برهان الدين خاوند شاه، نام كامل اوست. وي در بلخ متولد شد. تاريخ تولد او را 837 ه.ق نوشته اند. از جواني به هرات رفت و در آنجا به اتمام تحصيلات خود در علوم مختلف معقول و منقول، همت گماشت. با وجود نزديكي به "امير عليشير نوايي" و "سلطان حسين بايقرا"، به مشاغل ديواني روي نياورد و در اواخر عمر نيز كارش به انزوا كشيد تا در رمضان 902 به علت بيماري به هرات منتقل شد و در سال 903 ه.ق درگذشت.

    اثر معروف مير خواند "روضة الصفا في سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا" است كه آن را به نام امير عليشير نوايي پرداخته است. ميرخواند در جمع آوري اين تاريخ مفصل از آثار مختلف عربي و فارسي كه پيش از او در ذكر احوال انبياء، پادشاهان و علما تأليف شده بود استفاده كرد.

    رضا قلي هدايت، ذيلي بر اين كتاب در سه جلد- تا حوادث زمان خود- نگاشته و آن را به اسم "ناصرالدين شاه قاجار"، "روضة الصفاي ناصري" ناميده است.

  3. #63
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ساعد باقري

    سال و محل تولد: شهريورماه 1339 - تهران
    زندگينامه: ساعد باقري در شهريورماه 1339 در تهران متولد شد. فعاليت او در شعر و شاعري با ورود به جلسات حوزة انديشه و هنر اسلامي در سال 1360 وارد مرحله‏اي جدي تر شد و از سال 1363 به عضويت شوراي شعر آ‎ن نهاد هنري درآمد و در سال 1366 به اتفاق ديگر اعضاي شورا ( دكتر قيصر امين‏پور ، دكتر سيد حسن حسيني ، سهيل محمودي و محمدرضا محمدي نيكو ) از حوزه كه اكنون حوزه هنري سازمان تبليغات ناميده مي‏شد خارج شد و همان زمان در راديو ، كه از سال 1362 به عنوان نويسنده و گوينده برنامه‏هاي هنري و ادبي در آنجا مشغول فعاليت بود، بخش كارشناسي شعر را در برنامه جنگ جوان راديو به عهده گرفت. او در اين برنامه در كنار بررسي منتقدانه آثار شاعران جوان ، بخش « با شاعران آينده» را نيز طراحي و اجرا كرد كه بسياري از شاعران مطرح سال‏هاي بعد نخستين بار در اين برنامه به جامعه هنري و ادبي معرفي شدند. سرانجام نيز در همين برنامه ضرورت وجود نهادي را براي شعر جوان كشور پيشنهاد كرد كه اين پيشنهاد به گوش مسئولان وقت وزارت ارشاد رسيد و منجر به دعوت از او و مهندس محمدرضا عبدالملكيان شد تا دفتر شعر جوان را طرّاحي كنند و بدينگونه در سال 1368 دفتر شعر جوان با همراهي اين دو تن و دكتر قيصر امين پور ، دكتر فاطمه راكعي و دكتر سيد حسن حسيني شكل گرفت.

    آثار: مجموعه هاي شعر: 1- "نجواي جنون " چاپ اول انتشارات برگ 1363 2- "ترانه‏ هاي شيدايي" مجموعه شماره 30 از گزيده ادبيات معاصر انتشارات نيستان 3- "پياده روي در اتوبوس" مجموعه در دست چاپ 4- ”يارالي اوخومالار – ترانه‏هاي زخمي” مجموعه در دست چاپ اشعار و ترانه ها به زبان آذري تحقيق: كتاب ” شعر امروز” پژوهشي با همراهي و همكاري محمدرضا محمدي نيكو در زمينه سير تحول هريك از قالبهاي كهن و نوين در شعر امروز فارسي. انتشارات الهدي 1371 همچنين وي در سالهاي اخير بيشتر در زمينه ترانه سرايي فعاليت داشته و از جمله آثار او در اين زمينه مي‏توان به ”هفت ترانه‏ها” ، مجموعه ” هنگامه” با صداي عليرضا افتخاري ، مجموعه چهار ترانه ” يار نازنين” با صداي حسام الدين سراج و ترانه ” شبانگاهان” با صداي مختاباد اشاره كرد.

  4. #64
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    ايرج‌ ميرزا جلال‌ الملك‌ شاعر تواناي‌ ايران‌ در اواخر دوره‌ ‌قاجاريه در سال‌ 1251ه.ش‌ در تبريز بدنيا آمد . پدر وي‌ غلامحسين‌ ميرزا ملقب‌ به‌ صدر الشعرا(با تخلص‌ بهجت‌)از شعراي‌ معروف‌ عصر خود بود و جدش‌ ملك‌ ايرج‌ ميرزا پسر فتحعلي‌ شاه‌ نيز اهل‌ شعر وادب‌ بود وبا تخلص‌ انصاف‌ شعر مي‌ سرود.
    ايرج‌ ميرزا در دامان‌ چنين‌ خانواده‌اي‌ رشد و نمو يافت‌ و بعد ها از نظر جوهر شعر وپايه‌ شعري‌ بر پدر و جد و تقريبا تمام‌ شاهزادگان‌ قاجار برتري‌ يافت‌. وي‌ در دوران‌ كودكي‌ به‌ فراگيري‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ ، فرانسه‌ و عربي‌ پرداخت‌ و در نزد اساتيد بزرگ‌ زمان‌خود محمد تقي‌ عارف‌ اصفهاني‌ و ميرزا نصراله‌ بهار تحصيل‌ كرد.
    ايرج‌ شاعري‌ را از نو جواني‌ آغاز كرد و امير نظام‌ گروسي‌ حاكم‌ تبريز نيز او را تشويق‌ به‌ شعر و شاعري‌ نمود و به‌ او لقب‌ فخر الشعرا داد وي‌ در شانزده‌ سالگي‌ ازدواج‌ كرد ولي‌اين‌ ازدواج‌ زود هنگام‌ فرجامي‌ نداشت‌ زيرا سه‌ سال‌ بعد همسر و پدرش‌ درگذشتند .بعد ازمرگ‌ پدر ايرج‌ از جانب‌ مظفر الدين‌ ميرزا وليعهد به‌ سرودن‌ قصايد و اشعار مداحي‌ و رسمي‌ در مراسم‌ و اعياد موظف‌ گرديد و صدر الشعرا لقب‌ گرفت‌ ولي‌ از قبول‌ آن‌ امتناع‌ كرد و از شاعري‌ دربار وليعهد كناره‌ گرفت‌.
    وي‌ در جواني‌ مدتي‌ منشي‌ مخصوص‌ پيشكار آذربايجان‌ ميرزا علي‌ خان‌ امين‌الدوله بود و با وي‌ به‌ تهران‌ آمد. در سال‌ 1314 ه.ق‌ به‌ همراه‌ قوام‌ السلطنه‌ به‌ اروپا رفت‌ ودر بازگشت‌ شغل‌ مناسبي‌ در دار الانشء يافت‌ و در سال‌ 1324 به‌ وزارت‌ معارف‌ منتقل‌ شد و دبيرخانه‌ آن‌ وزارت‌ را تأسيس‌ كرد; در طي‌ مدت‌ خدمت‌ او در اين‌ وزارتخانه‌ با ابتكارايرج‌ ميرزا وزارت‌ معارف‌ اداره‌ عتيقه‌ جات‌ را تأسيس‌ نمود.ايرج‌ ميرزا در سال‌ 1337 به‌ عنوان‌ بازرس‌ اداره‌ كل‌ ماليه‌ خراسان‌ روانه‌ مشهد شد و طي‌ مدت‌ 5 سال‌ اقامت‌ خود در اين‌ استان‌ وارد مهم‌ترين‌ مرحله‌ از فعاليتهاي‌ ادبي‌ خود شد و به‌ ويژه‌ قيام‌ كلنل‌ محمد تقي‌خان‌ پسيان تأثير زيادي‌ بر افكار ايرج‌ برجاي‌ نهاد. اين‌ شاعر بلند آوازه‌ بهترين‌ شاهكارهاي‌هنري‌ خود را در طي‌ اين‌ چند سال‌ خلق‌ كرد.
    سالهاي‌ پاياني‌ عمر ايرج‌ ميرزا با فقر و پريشاني‌ گذشت‌ و در سال‌ 1344 ه.ش‌ درتهران‌ درگذشت‌ و در گورستان‌ ظهير الدوله‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
    زندگي‌ ادبي‌ اين‌ شاعر داراي‌ دو مرحله‌ بود. در مرحله‌ اول‌ كه‌ دوران‌ جواني‌ ايرج‌ بود وي‌ در قالب‌ قصيده‌ به‌ ستايش‌ رجال‌ و خوشامد و تهنيت‌ پرداخت‌ ولي‌ در مرحله‌ دوم‌ كه‌ مصادف‌ با دوران‌ پختگي‌ شاعر بود از شاعر درباري‌ بودن‌ كناره‌ گرفت‌ و با پشت‌ سرگذاشتن‌ تجربيات‌ ارزنده‌ و جهان‌ بيني‌ تازه‌اي‌ كه‌ در اثر سفر اروپا و كسب‌ معرفت‌ و كمالات‌ بدست‌ آورده‌ بود مسائل‌ و مضامين‌ تازه‌اي‌ در دنياي‌ شعرش‌ پديدار شد و سبك‌ جديدي‌ به‌ وجود آورد. بيشتر اشعار موجود در ديوان‌ او نيز كه‌ داراي‌ اعتبار ادبي‌ والايي‌اند در اين‌ دوه‌ سروده‌ شده‌اند; مضامين‌ و انديشه‌ هاي‌ شعر ايرج‌ در انتقاد از وضع‌ سياسي‌ واجتماعي‌ كشور، وطن‌ دوستي‌، تشويق‌ جوانان‌ به‌ دانش‌ آموزي‌ و فراگيري‌ علوم‌ و فنون‌جديد و بخصوص‌ علاقه‌ به‌ مادر و تجليل‌ سپاس‌ از مقام‌ مادر بود ايرج‌ ميرزا در اين‌ ارتباط يكي‌ از زيباترين‌ اشعار خود را به‌ نام‌ قلب‌ مادر سرود كه‌ در زمره‌ زيباترين‌ اشعار بازمانده‌ از ادبيات‌ مشروطيت‌ است‌ و سبب‌ شهرت‌ فراوان‌ او شد.
    مهم‌ترين‌ آثار اين‌ شاعر بلند آوازه‌ عبارت‌ است‌ از:
    - ديوان‌ اشعار
    - مثنوي‌ عارفنامه‌
    - مثنوي‌ زهره‌ و منوچهر
    - ادبيات‌ ايرج‌

  5. #65
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض شهاب اصفهاني، ميرزا نصرالله

    سال و محل تولد: سده ي سيزدهم -
    سال و محل وفات: 1291هـ. ق.
    زندگينامه: وی فرزند "ملا محمد" و متخلص به "شهاب" بود. او ملقب به "تاج‌‌الشعراء" اصل وي از "سميرم" بود. وي به "تهران" آمد و مورد توجه و عنايت "ميرزا آقاسي صدراعظم" و بعدها "امير كبير" و "ميرزا آقا خان نوري" قرارگرفت. وي عضو انجمن ادبي "ابوالفقراء" در "اصفهان" نيز بود. از او قصايد و قطعات متيني از خود به جاي گذاشته از احياگران "سبك خراساني" است. در "اصفهان" درگذشت. وي به دستور امير كبير دوازده مجلس از وقايع زندگي امام حسين(ع) را به نظم درآورد و «ديوان» شعري از او به جاي مانده است. گويا برادرزاده‌‌‌اش "طغرل" اشعار او را با تحريف، به نام خود مى خوانده است.

    آثار: قصیده ها، قطعه ها و «ديوان»

    منابع: از صبا تا نيما(1/79)، تذكرةالــقبور(146)،حــديقةا شعراء( 2/889- 899)، الذريعه(9/522)، ريحانه(3/263- 264)، سبــك شنــاسي(3/348)، گنج شايگان(244- 333)، مجمع‌الفصحا(4/476- 486) لغت نامه(ذيل/تاج‌‌‌الشعراء)، المآثروالآثار(204)، يادگار(س 5، ش 1و2، ص144- 154)، مصطبه خراب(97).

  6. #66
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    ابوالمعالي نصرالله بن محمد بن عبدالحميد منشي

    "ابوالمعالي نصرالله بن محمد بن عبدالحميد منشي"، از نويسندگان معروف قرن 6 و از منشيان دربار غزنوي بود. عده اي اصل او را از غزنين و عده اي از شيراز مي دانند.

    وي از آغاز جواني در زمان سلطنت "بهرام شاه غزنوي" وارد امور ديواني شد و پس از به سلطنت رسيدن "خسرو شاه غزنوي"، سمت دبيري يافت و در زمان سلطنت "خسرو ملك" به وزارت رسيد. سرانجام- با بدخواهي ديگران- مورد خشم شاه قرار گرفت و تا آخر عمر زنداني بود.

    اثر معروف او ترجمه استادانه اش از "كليله و دمنه" است. او اين ترجمه را به نام "ابوالمظفر بهرام شاه غزنوي" كرده و به همين دليل اين ترجمه به "كليله و دمنه بهرامشاهي" نيز مشهور است.

    نصرالله منشي يكي از چيره دست ترين نويسندگان زبان پارسي است كه در نثر مصنوع كتابش نمونه والاي زيبايي و بلاغت به شمار مي رود، كه اين بيانگر قدرت و تسلط او بر زبان و ادب پارسي و عربي نيز مي باشد.

  7. #67
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    فکر نمیکنید بهتره اول تاپیک اسامی شاعر هایی رو که مشخصاتشون نوشته شده رو فهرست بندی کنید !
    کم کم داره تعداد صفحات زیاد میشه
    و امکان اینکه مطلب تکراری ارسال بشه زیاد میشه

    .................

    شمس تبريزی

    سلطانالاوليا و الاقطاب تاج المعشوقين شمسالدينوالحق، محمدبن علی بن ملك تبريزی به سال 582هجری قمری در تبريز قدم به عرصة هستی نهاده استنسب شريفش به تركان قبچاق منتهی ميگردد در اينرابطه مولوی ميگويد (زهی بزم خداوندی زهی ميهايشاهانه - زهی يغما كه ميآرد شه قبچاق تركانه) دردوران جوانی در تبريز به (شيخ ابوبكر سلهباف) عارفمشهور آن عصر اظهار ارادت نموده و در محضرش ازرموز طی مراحل عرفان به كسب اطلاعاتی موفق گرديدهاست و از اين مصاحبت شورسر و جنب و جوشی بر اوعارض شده كه نتوانسته است در وضع زندگی آسايشيداشته باشد و خودش گفته كه تمام ولايتها را از شيحابوبكر سلهباف دريافتم معالوصف از حضور او استغناياحساس كرده به فكر درك حضور شيوخ شهرهای ديگرميافتد از تبريز رخت سفر بربسته سياحت در عالم را درجستجوی اوتاد وجهة همت خود قرار ميدهد و در جاييقرار نميگيرد. عدهيی از ساكنين طريقت عرفان او راملقب به (كامل تبريز)ی ميگردانند و جماعتی ازمسافران صاحبدل احتمالاً برطی الارض او، او را مستمي'به (طاير) يعنی پرنده مينمايند مخالفانش او را (شمسآفاقي) لقب ميدهند هدفشان نسبت ولگرد دادن بر اوبوده است شمس چون بر حلب وارد ميشود مقيم يكی ازحجرههای مدرسةيی آن شهر ميشود و در آنجا متحملچهارده ماه رياضت ميگردد و از نمط سياه لباس بر تنميكند شمس را در سير سلوك عرفان افراط استيلاداشته ولی از يك جهت منزهترين دامن را در طريقت بهخود اختصاص داده آن هم اين است كه در رديف اماماحمد غزالي، ركنالدين عراقي، كمال فجندی و امثالهمقرار نگرفته است تا به صبيان بازی از خود تمايل نشانبدهد وقتی كه به بغداد وارد ميشود و با اوحدالدينكرمانی شيخ يكی از خانقاههای مهم بغداد ملاقاتمينمايد از او استفساد ميكند در چيستی شيخاوحدالدين ميگويد ماه را در ميان آب طشت ميبينم(يعنی در رخ غلام زيبا جمال حق را) شمس تبريزيميگويد اگر در پشت گردنت دنبل نداشتی به آسمانمينگريستی خود ماه را در آنجا ميديدی ضمناً پس ازرسيدن در قونيه به محضر جلالالدين مولوی در شصتسالگی با دختری بنام كيميا ازدواج ميكند كه اين كار راغلام بارگان مبادرت نورزيدهاند. شمس تبريزی دستارادت به شيخ ركنالدين سجاسی متوفای 606 هجريقمری داده او به شمس اشاره نموده كه به قونيه رفته وجلال مولوی را به طريقت هدايت نمايد. دربارة شرح حال شمس تبريزی ميتوان از سه مأخذمهم استفاده نمود اين سه مأخذ مثنوی بهاءالدين سلطانولد فرزند مولانا جلالالدين مولوی و رسالة فريدونبناحمد سپهسالار و كتاب مناقبالعارفين شمسالديناحمد افلاكی است كه به سال 718 هجری قمری نوشتهاين سه مأخذ مخصوصاً مناقبالعارفين شمستبريزی رادر سير سلوك عرفان آنچنان در فراز و نشيب قراردادهاند كه جهت صحيح بر حركت او معين نيست و آثارخودش هم حاكی از سرگردانی او در شريعت و طريقتاوست او از سران معتقدين وحدت وجود به افراطميباشد و در شريعت اين قول افلاكی كه شمس گفت (هركس در عهد خود به مسند مردی نشسته بعضی كاتبوحی بودند و بعضی محل وحی اكنون جهد كن كه هر دوباشی هم محل وحی حق و هم كاتب وحی خود) حق وحساب او را تصفيه ميكند. گفتيم شمس جهت مجذوب ساختن جلالالدين مولويبه اشارة شيخ سجاسی ميبايست به شهر قونيه برودولی عدهيی بر اين سرند كه شمس تبريزی اقاليم را زيرپا نهاد و نظير خود را در لفظ و معنا نيافت چون كمالاتاو به حدّ كمال رسيده بود در جستجوی اكملی بود كهروز شنبه بيست و ششم جماديالاخرای 642 هجريقمری كه مصادف بود با 26/9/623 شمسی در قونيهحضور مولانا جلالالدين بلختی ثم رومی را درك نمودمولوی فقيه حنبلی و مدرس علوم دينی بود شمس او راچنان مجذوب خود ساخت كه از تدريس علوم منقول دلبر داشت و به تقديس قديس اعظم نوظهور خود يعنيشمس تبريزی پرداخت سه ماه هر دو در حجرة خلوتنشستند و بر كسی ظاهر نشدند النهايه اين ملاقات يكفقيه حنبلی را به اعرفالعارفين و اشعرالشاعرين مبدلساخت كه مثنوی و ديوان شمس تبريزی و فيه و مافيه وساير آثار مولوی ثمرة شجرة اين ملاقات ميباشند. شمس در مولوی چنان شور درسر و سودا در دل بهجوشش ميآورد كه تنها خودش را در نظر او مجسمميدارد تا آنجا كه مولوی ميگويد (پير من و مراد من -درد من و دوای من فاش بگفتم اين سخن - شمس من وخدای من - كعبة من كنشت من - مونس روزگار من -دوزخ من بهشت من - شمس من و خدای من) الی آخردر چنين حال مولوی ديگر از آن خود نيست از شريعتدل برداشته است مدرسه شريعت او بر مركز سماع ورقص مبدل گرديده است شمستبريزی هم دم از انسانسالاری ميزند و حديث (مَنْ عَرَفَ نفسه فَقَدْ عَرَفَ رَبِّهُ)را تفسير به رأی ميكند و ميگويد وقتی خودش راشناخت خدا را شناخت پس خودش همين خداست سخنرا به جايی ميكشاند كه در مقالاتش ميگويد (او (يعنيپيغمبر) ندانم از چه حيا داشت كه نگفت مَنْ عَرَفَ نفسيفَقَدْ عَرَفَ رَبِّهُ هر كه مرا شناخت پس خدايش را شناخت)اين بيان نمونهيی از مقالات اوست در ساير مقالاتمسلك وحدت وجودی و انسان سالاری خود را درمراحل خطرناك قرار ميدهد و پا از هندوئيسم هم كه در(الله، انسان، عشق) خلاصه است فراتر مينهد بر سرشيطان كه در نظام الله سالاری شرّ مطلق و عدوالله وعدوالناس مسلّم است غسل توبه ميريزد و رئوفالناس ميگرداند كار به جايی ميانجامد كه مردم شهرقونيه و علما و بعضی از عرفا از همه بيشتر فرزند دوممولوی علاءالدين محمد عليه شمس تبريزی قيام كرده واذيت آزارش را وجهة همت خود قرار ميدهند در اينحئص و بئص كيميا زن فرشته جمالش هم در اثر ايجادحادثهئی هستی خود را از دست ميدهد. يك هفته پساز فوت او روز پنجشنبه بيست يك ماه شوال سال 643پس از مرور 457 روز سكونتش در قونيه ناگهان ازابصارالناس غايب ميگردد جلال الدين مولوی در آتشمفارقتش ميسوزد و ميسازد و ميگويد: (ای صباحالی زخدّ و خال شمس الدين بيار - عنبر ومشك ختن از چين به قسطنطين بيار - من نه تنهاميسُرايم شمس دين و شمس دين - ميسرايد عندليباز باغ و كبك از كوهسار) الی آخر كه غزل زيباييميباشد تاب مفارقت او را نياورده فرزندش سلطان ولدرا مأمور بر جستجوی شمس ميگرداند او پس ازانقضای پانزده ماه شمس را از دمشق به قونيه ميآورد وبر دل پدرش آرامش ميبخشد اما كار در اينجا خاتمهنميپذيرد آتش كينه و ديك مخالفين را بر جوششميافزايد ميكوشند كه غيبت صغرای شمس را به غيبتكبری مبدل گردانند تحمل ندارند كه شمس موسيقی راتا حدودی (وحی ناطق پاك) و نوای چنگ را تا حد(قرآن فارسي) انگاشته و به مولوی بر گفتن اين بيت ولوبعد از ناپديد شدنش هم باشد بگو يا ند (خشك سيم وخشم چوب و خشك پوست از كجا ميآيد اين آوازدوست) و تحمل ندارند شمس بگويد (آن لحظه كهصادقی بر قصد موسی اگر در مشرق بود محمد در مغربهر دو بر قصند و وجدشان حاصل شود) چگونه بر غيبتكبرايش مخالفين موفق شدند اقوال گوناگون ذكر شدهاست كه به نقل يكی پرداخته ميشود. مولوی را با شمسمجالستی بود چند نفر از دراويش آمدند شمس را احضارنمودند شمس از جای برخاست در حالی كه متذكر اينذكر بود (به پای مرگ ميبرندم) او را به محلی آوردندكه طرح كشتنش را در آنجا كشيد بودند ضرباتی بر اووارد ساخته به حياتش خاتمه دادند و جسدش را درچاهی افكندند كه بعدها پسر بزرگ مولوی او را بيرونكشيد و در جوار جدش به خاك سپرد اين حادثه به سال645 هجری قمری اتفاق افتاد گروهی هم بر اين قولند كهاز نظر ايشان غايب گرديد كه باوری بيش نيستعبدالرحمن جامی هم در نفحات الانس متذكر شده كهشمس را به سال 645 در قونيه كشتند.

  8. #68
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض آخوند زاده ، فتحعلى

    شاعر و نمايشنامه نويس ترك زبان و فارسى گوى



    سال و محل تولد: 1227/1228 ق - شكى
    سال و محل وفات: 1295 ق
    زندگينامه: آخوند زاده ,فتحعلى , فرزند ميرزا محمد تقي خامنه‌‌اى (1227/1228- 1295 ق) شاعر و نويسنده ترك زبان و فارسى گوى ايرانى تبار . وى در شكى متولد شد در قشون روس , عنوان مترجمى نايب السلطنه قفقاز و درجه سرهنگى گرفت وى مروج مبادى فرهنگ اروپايى بين مسلمين بود و آثار متعددى به زبانهاى تركى, فارسى و عربى نوشت كه حاوى نكات انتقادى بود گويا آخوند زاده نخستين كسى بود كه در باب معايب خط رايج در درميان ترك زبانان وفارسى زبانان و لزوم تغيير آن رساله ها نوشت و حتى الفباى اختراعى خاصى را جاى آن پيشنهاد كرد . وى با تخلص صبوحى اشعار فارسى نيز مى سرود و «ديوان»شعر دارد . از حيث نمايشنامه هايش به او لقب «موليرشرق» داده اند آثار او عبارت اند از : «قصص سعبه» يا «نمايشنامه‌‌هاى هفتگانه» كه ميرزاجعفر قراجه داغى به عنوان «تمثيلات» آنها را از تركى به فارسى ترجمه كرده است .

    آثار: «ديوان»شعر- «قصص سعبه» يا «نمايشنامه‌‌هاى هفتگانه» (در فارسي )تمثيلات

    منابع: ادبيات نمايشى (1/123- 186),از صبا تا نيما (1/342- 358) از نيما تا روزگار ما (38- 40), تاريخ ادبيات در دوره بازگشت (1/154-155-157- 171) , دانشمنـدان آذربايجان (2ـ 7)دانشنامه ايران و اسلام (1/39), ريحانه (1/42- 43) شرح حال رجال (3/55- 58)فرهنگ سخنوران (549) لغت نامه (ذيل / فتحعلى )مؤلفين كتب چاپى (4/759- 762), دايرةالمعارف فارسى(1/70), الذريعه(9/2). فرهنگ آثار

  9. #69
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض آرين پور، يحيى

    محقق ادبيات و شاعر



    سال و محل تولد: 1286ش - تبريز
    سال و محل وفات: 1364ش
    زندگينامه: (ح 1286-1364ش), نويسنده و شاعر متخلص به دانش.در تبريز متولد شد . نياى پدريش عباس ميرزا بود و از طرف مادر سلسله نسبش به خواجه نصيرالدين طوسى ميرسد آرين در شر حال خود در «كتاب امروز» مىگويد:” روزو ماه و حتى سال تولدم را به درستى نمىدانم ,آنچه از اين بابت در شناسنامه‌‌ام آمده راه به جائى نمى برد زيرا مستند به بياض ويادداشت پشت جلد كتابى نيست.“ وى در مدرسه‌‌اى در تبريز كه اسماعيل امير خيزى مديريت و تعليمات آن را بر عهده داشت, تحصيل كرد از همدرسان وى, دكتر رعدى آذرخشى, دكتر على اصغر حريرى, محمد حسين شهريار و ديگران بودند از معلمان وى ابوالقاسم فيوضات تقى رفعت و سيد احمد كسروى . تقى رفعت نخستين شخصى بود كه وى را با ادبيات نو آشنا ساخت . وى هنگامى كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل ميكرد شش شماره از «مجله ادب»را انتشار داد .او سى سال در دارائى خدمت كرد .

    آثار: (ترجمه) «ناصر خسرو و اسماعيليان» برتلس؛ «از صبا تا نيما»؛ «از نيما تا روزگار ما».

    منابع: آدينه (ش1, ص11), آينده (س12,ص 115- 116),چيستا(س,ص 322)

  10. #70
    Banned RooS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    HOllAND
    پست ها
    856

    پيش فرض شهریار یك منظومه است

    گفت وگو با علی اصغر شعردوست

    شهریار یك منظومه است

    مهدی یزدانی خرم



    بخش اول
    با علی اصغر شعردوست در یكی از بعدازظهرهای گرم تابستانی و در دفتر كارش در خیابان وزرا گفت وگو كردیم. شعردوست كه دلیل اصلی انتخاب روز ملی شعر ایران به نام «شهریار» بود، طی چند سال گذشته مخاطب آرا و نظرهای موافق و مخالف در این باب بوده است. همین قضیه باعث شد تا در این گفت وگو از او بخواهیم دلایل و چگونگی نامگذاری روز ملی شعر به نام شهریار را روایت كند. میان من و شعردوست فاصله یك میز است، میزی كه انتهایش به دیواری ختم می شود كه تصویر قاب شده ای از شهریار بر آن میخكوب شده است.

    از علی اصغر شعردوست درباره خودش و فعالیت هایش می پرسم. او كه در طول چهل و چهار سال عمرش سوابق و پست های مختلفی داشته این چنین می گوید: «به سال ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمدم. در خانواده مذهبی و نسبتا مشهور تحصیلاتم را تا مقطع لیسانس در دانشگاه های تهران و تبریز طی كردم. در رشته ادبیات تطبیقی دكترا گرفتم. از آغاز فعالیت های اداری ام باید به مسئولیت رادیوی تبریز در سال ۱۳۵۸ و بعد مسئولیت شبكه سراسری رادیو تهران و مدیریت حوزه های مختلف صداوسیما اشاره كنم. در مدیریت های مختلف وزارت ارشاد حضور داشته ام. چندین سال مدیر انتشارات بین المللی الهدی بودم كه تاسیس مراكز نشر ایران در آسیای مركزی، قفقاز و انتشار صدها عنوان كتاب در حوزه تفكر اسلامی و ایرانی محصول آن دوره است. همچنین دبیر شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی و سپس مدیرعامل انتشارات سروش بودم. در حوزه مطبوعات فعالیت هایی داشته ام مانند كمك به تاسیس روزنامه جام جم و نشریاتی مانند سروش بانوان و اندیشه و مدیر مسئولی و سردبیری هفته نامه سهند موسسه اطلاعات. در داخل كشور، به عنوان ناشر برگزیده، خادم نشر و عناوینی اینچنین برگزیده شده ام. عضو آكادمی علوم چند كشور از كشورهای پیرامون هستم. همچنین در اتحادیه نویسندگان كشورهای تاجیكستان، آذربایجان، روسیه و قزاقستان هم عضو هستم. در دوره ششم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تبریز و مخبر كمیسیون فرهنگی و عضو شورای عالی پژوهشی مركز پژوهش های مجلس بوده ام. از دیگر فعالیت هایم باید عضویت هیات امنای بنیاد ایران شناسی از آغاز عضویت هیات امنای كتابخانه های عمومی كشور و... اشاره كنم». شعردوست كه خارج از فعالیت های اداری فراوانی كه در تمام این سال ها درگیر آن بوده و هست آثاری را نیز در حوزه های مختلف فرهنگی تالیف كرده است.
    از این آثار می پرسم و او اشاره می كند: «تالیفاتی دارم كه در خارج نیز چاپ شده و برخی در خارج به عنوان كتاب های برگزیده شناخته شده اند. مثلا كتاب «چشم انداز شعر امروز تاجیكستان» كه در آن كشور به عنوان كتاب سال انتخاب شد یا كتاب هایی مانند چشمه خورشید، یادگار روزگار، مجلس نشین قدس و كارهایی دیگر.»
    شعردوست كه هم اكنون مشاور فرهنگی وزیر امور خارجه و همچنین دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از كشور است طراح اصلی انتخاب روز وفات شهریار به عنوان روز ملی شعر بود. او هم به عنوان پیشنهاد دهنده و هم تصویب كننده این طرح ضرورت این انتخاب و چگونگی و دلیل اش را این طور روایت می كند: «من بله، طراح این موضوع بودم. دلیل این كه اصلا چرا ما یك روز به نام روز شعر و ادب لازم داریم چند جنبه دارد. اول این كه در تقویم كشور ما برای بسیاری از مناسبت های مهم روزهایی وجود دارد. در حوزه فرهنگ هم برای مقوله های مختلف فرهنگی، روزهایی در تقویم وجود دارد. مثلا ما در سال چند نوبت از كتاب و كتابخوانی، كتاب نویسی و... تجلیل می كنیم. درباره تئاتر و سینما حداقل دو فستیوال سالانه داریم. موسیقی هم همین طور. اما شعر كه یكی از اركان و عناصر تشكیل دهنده تاریخ ماست چه شاید عالی ترین و ناب ترین صورت هنری است كه در كلام مجال بروز پیدا می كند و كمتر ملتی را در جهان پیدا می كنیم كه این همه به شعر پرداخته باشد. منزلت شعر نزد ما ایرانیان بدان پایه است كه «به رغم ساختار وهمی شعر» ارزشمندترین مفاهیم دینی، هنری و تاریخی ما همواره به صورت شعر بوده است. ما در همه ادوار تاریخ با شعر نوشت و خواند داشته ایم. جالب توجه این كه با وجود این همه قرابت و موانست با شعر كمتر به بحث و تفسیر و تبیین ماهیت آن پرداخته ایم. گویی از فرط روشنی بوده كه از نگاه ما دور مانده است. در تقویم ما روزی به نام شعر و ادب وجود نداشت. شما در سال های پیش و پس از انقلاب، هیچ وقت ندیدید كه مثلا شاعر نمونه انتخاب بشود، شعر نمونه انتخاب بشود. روز شعری باشد و... این در حالی است كه علاوه بر ضرورت هایی كه به دلیل پیشینه، احساس می شود در بعضی كشورها كه سابقه و قوام شعری ما را هم ندارند، روزی به این نام وجود دارد. از شعردوست در باب چگونگی طی مراحل و شكل گیری این جریان می پرسیم و این كه جریان اصلا از كجا آغاز شد. او می گوید: «در دوران نمایندگی در مجلس بود كه احساس كردم علاوه بر ضرورت ها ظرفیتی وجود دارد كه این پیشنهاد را مطرح كنم و روزی را به نام روز بزرگداشت شعر و ادب ایران در تقویم بگنجانم. اما این روز چه روزی باید باشد البته در همین مرحله هم منتقدینی داشتم كه چرا یك ترك زبان می خواهد درباره شعر و ادب فارسی پیشنهاد مطرح كند... در میان مناسبت هایی كه به دنبال آنها بودیم، در جست وجوی روزی بودیم كه ترجیحا باید با شعر و ادب نسبتی می داشت. یعنی روزی كه می خواهیم از شعر و ادب تجلیل كنیم. روزی باشد كه همگاه با موضوعیتی متناسب با شعر و ادب باشد.پس به صورت طبیعی دنبال مشاهیر رفتیم.»
    یكی از بحث هایی كه آن روزها مطرح شد این بود كه چرا برای این روز، روز تولد یا مرگ بزرگان شعر كلاسیك ایران در نظر گرفته نشد. شعردوست در این باره می گوید: «با ارزیابی ای كه كردم، دیدم برای بزرگان شعر و ادب كلاسیك و حتی مشاهیر فلسفه و طب در تقویم ما روزهایی وجود دارد. برای فردوسی ۳۵ اردیبهشت، برای خیام ۲۸ اردیبهشت، برای حافظ ۲۵ مهر، برای مولوی ۳۰ مهر، برای عطار، برای شیخ بهایی و... در ضمن دوست داشتم شخص یا روزی كه برای بزرگداشت شعر و ادب انتخاب می شود، نسبتی هم با دوران خود ما داشته باشد. در بین معاصرین بی هیچ حب خاصی نسبت به شهریار كه در آستانش بوده ام، در حضورش زیسته ام، نفس كشیده ام و در اینجا به روان بلندش درود می فرستم صادقانه عرض كنم به پژوهش جامعی دست زدیم كه بین معاصرین چه كسی می تواند به این نام و به این مناسبت انتخاب شود. بی هیچ تردیدی تفوق شهریار بین شاعران هم دورانش معلوم و ما را به این انتخاب رساند.» از شعر دوست درباره معیارهایی كه شهریار را شایسته مبدا قرار گرفتن برای روز ملی شعر ایران قرار می دهد، می پرسیم او می گوید: «چرا شهریار در تاریخ ادبیات هر سرزمینی در هر عصر و دورانی نوابغی وجود دارند كه تعدادشان انگشت شمار است. در تاریخ ما چهره هایی چون فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، خاقانی، مولوی، صائب و... در حكم اركان شعری ما هستند. اما عرض كردم چون استاد شهریار سرآمد معاصران بود پیشنهاد كردم. این آدم تكرار نمی شود. به گواهی بسیاری از متخصصان و استادان برجسته، منتقدان و حتی ذوق عمومی كشور ما، او درخشان ترین چهره معاصر شعر ایران است. شهریار در جایگاهی است كه شاید رقبای او هم تفوق اش را پذیرفته اند. بی گمان اقبال شهریار در طول عمر پربركتش برای همه كس معلوم بوده. دلیل این است كه ما در مورد شهریار، نه یك شاعر بلكه چند شاعر را در كنار هم می بینیم. اول اینكه او یكی از بزرگ ترین شاعرانی است كه پاسدار سنت های ادبی این سرزمین اند. الفت او به حافظ و سعدی و مولوی در تكوین شخصیتش بسیار نقش داشت و به این دلیل او در قالب های شعر سنتی آثار بسیار بلندی دارد. آثارش در هر قالبی هم از نظر قوت و كیفیت هم از نظر كمیت درخور توجه اند. از طرفی دیگر او با استقبال از آثار حافظ، تبحر خود را در هماوردی با اركان شعر فارسی به نمایش گذاشته و از سوی دیگر تنها به انتقال آن تجارب اكتفا نكرده بلكه در جریان تداوم سنت های ادبی، یكسری نگرش های نویی هم دارد.» درباره این نوآوری می پرسیم و اینكه كجای كار شهریار باعث می شود ما او را نوآور بدانیم. شعردوست می گوید: «شهریار را باید به عنوان مبدع غزل نو در شعر ایران شناخت. در واقع مجموعه ای به نام مكتب شهریار از مجموعه این سروده ها به وجود آمده است. پس از دوره بازگشت و مشروطیت، شهریار احیاگر غزلی است كه در آن دوران در عصر فترتش به سر می برده. ما مناسبت های مختلف داریم كه خود شهریار این را عنوان می كند. آثارش هم در این موضوع بسیار زیبا است.
    مثل غزل: از تو بگذشتم و بگذاشتمت بادگران رفتم از كوی تو لیكن عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آن چه تو با ما كردی تو بمان و دگران وای به حال دگران ... در هر حال ما با شاعری روبه رو هستیم كه مكتب شهریار را آفریده مثل شعر دو مرغ بهشتی. یا نوع كارهایی كه شهریار به نیما نوشته و سروده های نیما برای او آثاری مانند دو مرغ بهشتی، هذیان دل و مومیایی باز تفوق خاصی به شهریار داده است.» درباره نیما می پرسیم و اینكه آیا روابط دوستانه شهریار و نیما و برخی تاییدها در انتخاب این روز بی تاثیر نبوده است شعردوست توضیح می دهد:«این دو با هم گفت و شنود شعری داشتند و نوعی هم اندیشی احساسی و عاطفی بین شان وجود دارد.
    نیما در جایی می گوید: «رازیست كه آن نگار می داند چیست رنجی ست كه روزگار می داند چیست آنی كه چو غنچه در گلو خونم از اوست من می دانم و شهریار می داند چیست... شهریار هم جواب داده كه: نیما غم دل گوكه غریبانه بگوییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم... استاد مرحوم شریعتی هم در كتاب كویر می گوید: كیست كه بگوید ماه در كویر كبود و بی كرانه آسمان تنها نیست، در انبوه هزاران ستاره ای كه او را همواره در میان گرفته اند و همیشه در پی اش روانه اند، غریب نیست، كو آشنای ماه، كو خویشاوند ماه. چقدر این شعر شهریار خطاب به نیما هیجان دارد. نیما غم دل گو كه غریبانه بگوییم... این هم یكی دیگر از وجوه امتیاز شهریار كه بزرگانی مثل نیما، صادق هدایت، آل احمد، اعتصامی و... راجع به آفرینش ادبی او همواره با نوعی تواضع یاد می كردند. شاید برای خوانندگان جالب باشد كه بدانند برای اولین دیوان شهریار منتشر شده به سال ۱۳۱۰ ملك الشعرای بهار، سعید نفیسی، و پژمان بختیاری مقدمه نوشته اند. مثلا ملك الشعرا نوشت كه: «در آسمان ادب ایران شهریار نه یك ستاره كه یك منظومه است. این تعبیر در ۲۵سالگی شهریار عنوان شده است.» «شعردوست» اشاره ای به برخی منتقدان می كند كه ترك زبان بودن شهریار را دلیل مناسبی برای گزینش او نمی دانند، در حالی كه می دانیم، شهریار قسمت عمده ای از اشعارش را به فارسی سروده و در ضمن همان طور كه همه می دانند شهریار یكی از اركان شعرتركی به حساب می آ ید. با این حساب به نظر شعردوست قضیه این طور است: «یك بخش از وجوه امتیاز شهریار كه مرا در این گزینش مصمم تر كرد، همین بود كه او ترك ز بان است. البته انتقاد بسیاری به این قضیه وارد شد ولی این امتیاز او است كه شهریار ترك زبان كه یكی از عناصر مقدم شعر تركی دوران ما است یكی از حلقه های بزرگ ایرانیت هم به شمار می آ ید. شهریار شاید كمتر از ۳ هزار بیت شعر تركی دارد كه البته از نظر كیفی گشاینده مشی و روشی ویژه اند كه در جای خود می توان درباره شان بحث كرد اما در مقابل ۳۰ هزار بیت شعر فارسی دارد. البته شعر تركی شهریار صرف نظر از كمیت آن باعث حیات زبان تركی در دوران ممنوعیت زبان و در عصر ستم شاهی بوده است. او به رغم همه تلاش هایی كه از گذشته برای مصادره شهریار وجود داشت كه شعر آذری و آذربایجانی بودن استاد را به عنوان یك عامل جدایی طلبانه عنوان كنند او در كنار صیانت از زبان مادری این توطئه ها را به خوبی دریافته و پاسخ های درخوری به آنها داد. شهریار همواره گفته: ایران، اسلام، تشیع و زبان تركی آذری كه زبان مادری ما هست. سروده های فراوانی در این باب از استاد وجود دارد در جایی می گوید: تركی ما بس عزیز است و زبان مادری لیك اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان... این وجه امتیاز بزرگ شهریار بوده كه در قوام ایرانیت و یكپارچگی آن می كوشد. شهریار ترك زبان خالق حیدربابا منظومه باشكوه سهندیه شاعری است كه نه تنها در آذربایجان و ایران بلكه در كشورهای پیرامون هم آوازه اش پیچیده است. ایران و ایرانیت و عشق به آن هم یكی از وجوه امتیازی بود كه ما را به این انتخاب تشویق كرد.» از شعردوست می پرسیم كه آیا نوع زندگی اجتماعی شهریار هم در آرای او و همفكرانش تاثیر داشته است. او پاسخ می دهد: «این ویژگی مهمی است. استاد دهه آخر از سال ۵۷ تا ۶۷ عمرش را به عنوان دهه جهاد قلمی عنوان كرده. همواره با مردم زیسته، در لحظات و آنات آنها بوده. با اشك آنها اشك ریخته، با شادی شان شادی كرده و در واقع به عنوان یك شاعر همیشه در صحنه بوده است. او خودش را به عنوان شاعری مردمی بی آنكه نیازی به آن داشته باشد جاودان كرده است.
    او در جایگاهی بود كه به مدح كسی نیاز نداشت چرا كه او در سال ۱۳۱۰ از سوی ملك الشعرای بهار در آسمان شعر ایران به عنوان نه یك ستاره بلكه یك منظومه خطاب شده است. من در تاریخی كه این مناسبت را پیشنهاد كردم، اقبال عمومی او را بیرون از مرز شعر شهریار نیز تفحص كردم. در آن زمان چاپ یازدهم اشعارش به زبان روسی، بیست و هشتم به زبان آذربایجانی در باكو، دهم در تركیه، بیست و هشتم در تاجیكستان انجام شده بود. دیدم كه اگر هر چاپ فقط ۱۰ هزار نسخه هم باشد درحالی كه در جمهوری های شوروی سابق كتاب كمتر از ۱۰۰ هزار نسخه تیراژ نداشت در خارج از كشور، شهریار حداقل یك میلیون خواننده دارد. در بین شاعران این عصر و حتی پیش از آن كدام شاعر ایرانی با این اقبال در خارج از كشور مواجه شده است البته باید حساب فردوسی، حافظ و سعدی را جدا كرد این دلیل مهمی بود. او در حیات ده ساله اش بعد از انقلاب كه بسیاری از شاعران یكی دو شعری برای رفع تكلیف سرودند بی آنكه كسی از او بخواهد با سروده: تو اگر سروی كه چون سر بكنی سرها بیارایی، به مناسبت ورود امامره به ایران، همراهی با مردم و انقلاب اسلامی را آغاز می كند و تا روزی كه توان داشته ادامه می دهد. استاد در شرایطی انقلاب را همراهی می كرد كه بعضی اوقات هجوش می كردند و سنگ به خانه اش پرتاب می كردند. اما او مستقیم و استوار ایستاده بود و همراهی با كاروان هایی كه به جبهه های جنگ می رفتند را وظیفه خود می دانست. حتی اجازه نمی داد از او تجلیل كنند می گفت: وظیفه ام را انجام داده ام. در مناسبت ۸۰ سالگی استاد وقتی به اصرار از استاد خواستند، گفتند این تجلیل از شهریار نیست و تجلیل از شعر و ادب است، قبول كرد و چكامه معروف تجلیل تحمیلی را سرود.
    به هر حال اینها بخشی از دلایل ما بوده است و احتمالا با این عرایض خوانندگان شما و منتقدان بی غرض مجاب شوند كه ما نه به گذشتگان بی احترامی كردیم و نه به اساتید و بزرگان آسمان شعر و ادب.» سئوال دیگر این است كه روند كاری این فعالیت از كی شروع شد، چطور تصویب شد و آیا هیاتی در صدر این كار بوده است شعردوست می گوید: «من این طرح را در سال ۱۳۷۹ طی نامه ای برای رئیس جمهور محترم وقت جناب آقای خاتمی نوشتم. بخشی از نامه این است كه: جناب آقای رئیس جمهور، مستحضرید بی شك می توان استاد سیدمحمدحسین شهریار را از شاعران بزرگ ایران زمین در دهه های اخیر نامید. جامعیت و ممتاز بودن استاد شهریار در حوزه های مختلف شعر اعم از فارسی و تركی آذری، فضایل اخلاقی و یك دهه حیات پرنشاط همراه با انقلاب اسلامی كه استاد از آن به عنوان جهاد قلمی یاد كرده است و همچنین شهرت فراوان وی به عنوان محبوب ترین شاعر كشور در نظرخواهی های متعدد پیش و پس از انقلاب اسلامی و اشتهار ایشان در كشورهای پیرامون، ضروری می نماید كه نام استاد شهریار و به این طریق شعر، به عنوان یك نوع ادبی كه مردمان ایران زمین در جهان به آن اشتهار دارند، همه ساله گرامی داشته شود. به دلایل مذكور و ضرورت های فراوانی كه جناب عالی و اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و فرهنگ عمومی بر آن وقوف كامل دارید، پیشنهاد می كنم روز ۲۷ شهریورماه كه همزمان با وفات استاد فرزانه روانشاد است به عنوان روز ملی شعر و روز بزرگداشت استاد شهریار در كشور نامگذاری شود. طبعا این اقدام علاوه بر تكریم از شخصیت جهانی شهریار ملك سخن كه در همه كشورهای پیرامون و سال گذشته در مقر یونسكو گرامی داشته شد، بزرگداشت علم و فضیلت و هنر و آفرینش های هنری و رونق شعر در كشور خواهد شد... به دنبال این نامه آقای رئیس جمهور آن را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع دادند. این شورا پس از بحث و بررسی اولیه به شورای فرهنگ عمومی كه در حقیقت كمیته تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی تلقی می شد ارجاع كرد. بعد از چند جلسه، موافقین و مخالفین در شورا حضور پیدا كردند و نظراتشان را ابراز كردند. نظر شورای عمومی به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع شد حقیر را به عنوان طراح این موضوع و پیشنهاددهنده نه در همه جلسات كه فقط در یك جلسه برای پاسخ به انتقادها دعوت كردند به هر حال، شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه ای رسمی با ارائه گزارش شورای فرهنگ عمومی و استماع نظرات موافقین و مخالفین به این مناسبت رای داد. در واقع چیزی كه ابلاغ شد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود كه رئیس جمهور به عنوان رئیس آن را ابلاغ فرمودند. اما درباره مشورت هم بله من با افرادی صحبت كردم. ولی اینكه در نقدها فراوان بود كه من باید این طرح را به جاهایی ارسال می كردم و بررسی می شد، نه این وظیفه من نبود. من طراح بودم، هر كسی هم می تواند هر طرحی بدهد اما جایی كه مصوب طرح او است، موظف است كه از كارشناس استفاده كند و در این موضوع هم از كارشناسی زبده و حتی شهریار شناسان و شهریار ستیزان معروف هم دعوت كرده و نظرشان را شنید.» از شعر دوست می خواهیم اگر می شود نام های این گروه كارشناسی را عنوان كند. او می گوید: «ترجیح می دهم اسم از كسی نبرم اما از بعضی از افرادی كه نقدهایشان در مطبوعات با اسم و رسم و حتی چاشنی كاریكاتور و طنز چاپ شده، می توانم نام ببرم. هرچند برخی از این افراد هم دوست ما هستند و هم از شاعران برجسته كشور. مثلا مرحوم منوچهر آتشی از افرادی بودند كه با این قضیه مخالف بود. ایشان برخلاف برخی افراد كه دلیل نمی آوردند، اقامه دلیل می كردند. مثلا او را به نوعی مقابل با فردوسی قلمداد می كردند كه با وجود فردوسی چرا شهریار. ولی این بیراهه رفتن است كه ما اصلا اینجا در عظمت فردوسی بحثی نداریم. یا مثلا یكی از همین دست اندركاران شعر كه در مطبوعات نیز نفوذی دارند و برخی مطبوعات بی توجه به محتوای فرمایشاتشان فقط به وزانت نامشان، مطالبشان را استفاده می كنند. ایشان از كتاب شاهنامه استاد امین ریاحی جملاتی برداشته اند و گفته اند كه فردوسی با این عظمت كجا و شهریار كجا استدلال در مخالفت این گونه بود. حتی برخی كه متعصبانه اظهار كرده بودند كه شاعری كه بیشتر سروده هایش تركی است، نمی تواند شاعر ملی ایران باشد در حالی كه به كمیت شاعر تركی شهریار در مقابل فارسی اشاره كردم. به قول یكی از شاعران ارادتمند استاد اینجا دیگر به ترازوی عقل نیاز نیست با ترازوی بقالی هم می شود فهمید كه شعر فارسی شهریار ده برابر شعر تركی استاد از نظر كمی است. آن آدم هر قدر ادعای بزرگی بكند حتما حتی یك بار سروده های شهریار را نخوانده یا حتی دوره ای از دیوان او را در كتابخانه ندارد. متاسفانه بعضی حسادت ها باعث می شود برخی افراد به ظاهر معنون اظهاراتی بكنند كه حتی نقل آن را در اینجا جایز نمی دانم.»



    منبع : روزنامه شرق

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •