بنظر من فقط قضیه جنبه ی ظرفیت داشتن مخالفت نیست. تو کشورهای دیگه مخالفت یعنی نظر تو مخالف نظر منه و تو اونطوری زندگی کن که دوست داری منم اینطوری زندگی میکنم که دوست دارم! ولی تو کشور ما مخالفت یعنی کسی بهت اجازه نمیده حتی نظر شخصی خودتو واسه خودت نگه داری: نظر تو مخالف نظر منه پس تو اونطوری زندگی کن که من دوست دارم!!!!
همینه که وقتی باهم بحث میکنیم نه به جایی میرسیم و نه میتونیم به جایی برسیم!
اگه من میتونستم نظر خودم رو تو زندگیم پیاده کنم برام واقعا چه اهمیتی داشت اگه هزار نفر مخالفم باشن؟ ولی وقتی نمیتونم اون چیزی رو که باور دارم تو زندگیم عملی کنم میام تو این فروم و با کسایی که مخالفت دارن بحث میکنم حداقل اینجا بتونم تخلیه کنم خودم رو از نظر بار فشار روانی که هست و همینم هست که باعث میشه اکثرا از ابتدا با گارد وارد بحث بشیم
من یه مثال بزنم:
سوالای آزمون دکترای تخصصی امسال به قیمت ۴۰۰ میلیون تومن به فروش رفتن یعنی خوش به حال اون کسی که داشت و خرید و شما اگه زحمت کشیده باشی و نتیجه ای که بخوای نگیری حسرت خوردن یا نخوردنت به خودت مربوط نمیشه به فساد کشوری مربوط میشه که انقدر توش پول مهمه که میتونن زحمت تو رو باهاش بخرن و نسبت به همه چیز بی اعتمادت کنن
مشکل اون کسی که ۴۰۰ میلیون داره که سوالا رو میخره نیست مشکل اون احمقیه که سوالات رو داره با این قیمت میفروشه و دستش به بالاترین سطح دسترسی و امنیت هم میرسه!
بی اعتمادی بدبختی ماست اینا باور کنین بهانه نیست شکاف و طبقه بندی اقشار طبقاتی تو همه کشورها هست ولی کشور ما دره کرده اینو!!! شکاف نیست دیگه!!!