فرار از خدمت! گرچه اون زمان هم یه شرایطی داشتم که واقعا نمیشد خدمت کرد و دوباره که برگشتم کارم خیلی راحت تر شده بود (تایپیست)
در اصل اونجا فقط اسممون سرباز بود وگرنه از 100 تا سرهنگ بیشتر حال میکردم. سرهنگ و سرگرد ساعت 6:30 میومدن سرکار ما ساعت 7 صبح
سرهنگ و سرگرد ساعت 5 بعد از ظهر می رفتن خونه ما ساعت 2
سامانه فرزین ارتش اونجا دست من بود و نامه های اضافه خدمت - تشویق و کارهای اداری سربازها و ... افتاده بود دست من و رو همین حساب سربازا اونجا
خیلی حساب میبردن از من

منم نامردی نمی کردم. خدا میدونه چقدر اضافه خدمت های سربازارو رد نمی کردم یا اضافه خدمت های بدون بخشش رو
میکردم اضافه خدمت های معمولی و ... کلا به سربازها خیلی حال دادم اونجا