تمام مواردی که عنوان کردین بر همون اصل ناظر بیرونی دلالت داره و هیچکدوم از دید ناظر درونی نمیتونه به این نتایج برسه که نظم یا بی نظمی رو تشخیص بده
خاصیت بسیار زیبای علم همین دست و پا زدن و تلاش کردن هست که اگر اینطور نبود هیچ ارزشی نداشتبهمین دلیل قبلاً گفتم علم درباره ی وجود یا عدم وجود نظم نظر قطعی نداده و نمیتونه بده در حالیکه بعضی از ما دائم داریم دست و پا میزنیم و عاجزانه علم رو دستاویز برای اثبات بافته های ذهنی و نظرات شخصی خودمون میکنیم
ارزش والای علم به همین هست که ما چیزی رو استباط میکنیم و عاجزانه دست و پا میزین تا درستی یا غلط بودنش رو بفهمیم و با رسیدن چیزی به مغزمون یا گوشمون اون رو نمیپذیریم و برای اثبات درستیش باید عاجزانه تلاش کنیم
مثالتون بسیار عالی هستکیهان یک ابرمجموعه هست که بر شما احاطه داره . ساختار پروتون هم یک مجموعه ی خرده که ظاهراً شما بر اون احاطه دارید . منزل شما هم یک مجموعه ی ماکروسکوپی که محیط بر شماست
بعنوان یک مثال ساده، شما در داخل این مجموعه ی ماکروسکپی (خانه) هستید آیا چون داخلش هستید توانایی تمیز دادن نظم از بی نظمی رو در همین مجموعه دارید یا نه
مثلاً اگر کسی کفش هاش رو داخل یخچال و خوراکیها رو در جاکفشی ها بچینه بی نظمی نیست؟
این نشون میده نظم یک خصوصیت ذاتی نیست بلکه این تعریف ماست برای مجموعه ها
اولا این رو ما تعریف کردیم که غذا داخل یخچال و کفش داخل جاکفشی باید باشه که غیر این باشه بی نظمی خونده میشه
ولی ایا اگر فردی از جامعه دیگه که تعریف متفاوت از این هست که غذا داخل جاکفشی و کفش داخل یخچال باید باشه اونوقت چه چیزی منظم چه چیزی نامنظم خواهد بود؟
همین مثال بازم مورد دیدناظر خارجی رو نشون میده
شما وقتی میگید که دارید به جاکفشی و یخچال نگاه میکنید یعنی خارج از این 2مجموعه دارید بررسی میکنید ولی اگر داخل یخچال قرار داشته باشید بازم میتونید نظم بین یخچال و جاکفشی رو تشخیص بدید؟
یا در همین حالت ایا شما میتونید با درنظر گرفت فقط همین 2مورد بگید کل خانه منظم هست؟
پس باید بر کل احاطه داشته باشید تا بتونید به منظم بودن کل نظر بدید و این فقط با دید ناظر خارج از مجموعه امکانپذیر هست