تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 15 اولاول ... 34567891011 ... آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 148

نام تاپيک: سریال تا ثریا

  1. #61
    آخر فروم باز mojtaba2321's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    2,332

    پيش فرض

    عجب
    راستی حسین جان میگم این "آقا رضا" 1میلیارد پول رو گرفته واسه خرید لباس مغازش؟
    اگه یادتون باشه همون اوایل گفت پخش کننده عمده لباس هست.

  2. #62
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    2,718

    پيش فرض

    دلیل خراب شدن حال ثریا خانم اینه که حامله هستش

    به همین راحتی از طناب دار نجات پیدا کرد
    منم همچین حدسی میزنم
    این اخریا چند باری اوق زدنشو نشون داد.

  3. #63
    حـــــرفـه ای poonel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    زیـر خـط فـقـر
    پست ها
    4,167

    پيش فرض

    گفت‌وگو با سعيد فرهادي نويسنده سريال «تا ثريا»
    انتخاب‌هاي اخلاقي در دوراهي‌هاي سرنوشت‌ساز



    انگار عادت كرده بوديم كه در كنار نام سيروس مقدم به عنوان كارگردان نام‌هايي مثل محسن طنابنده يا سعيد نعمت‌الله را به عنوان فيلمنامه‌نويس در تيتراژ سريال ببينيم، اما اين‌بار نام سعيد فرهادي به عنوان نويسنده متن در تيتراژ ديده مي‌شود.
    اين دومين تجربه همكاري مقدم با سعيد فرهادي در ساخت سريال بعد از يك همكاري مشترك در تله‌فيلم «مجلس آخر» بود كه مي‌تواند براي فرهادي به يك خاطره شيرين بدل شود، چراكه به گفته خودش، هميشه نام سيروس مقدم براي او با يك نوستالژي شيرين همراه بوده است. فرهادي معتقد است كه همكاري سيروس مقدم براي هر نويسنده يا بازيگري فرصتي طلايي براي ديده شدن و آموختن است.
    سريال «تا ثريا» به واسطه قصه‌اي كه دارد و جنس روايت و نوع شخصيت‌پردازي‌اش سوالات متعددي را در افكار عمومي مطرح كرد كه برخي از آنها شبهاتي را به دنبال داشت. بعد از گفت‌وگو با سيروس مقدم كه مدتي پيش در همين صفحه خوانديد، اينك سراغ سعيد فرهادي، نويسنده اين سريال رفتيم تا پاسخ‌هاي او را نيز بشنويم. با ما همراه شويد.

    اگر اشتباه نكنم اين نخستين تجربه شما با سيروس مقدم بود، محصول اين تجربه براي شما چه بود و چقدر سريال به فضايي كه شما در فيلمنامه خلق كرديد، شباهت و نزديكي داشت؟
    البته اين اولين تجربه من با آقاي مقدم نبود. من حدود 4 سال پيش هم افتخار اين را داشتم كه اولين كارم به دست آقاي مقدم برسد و ايشان آن متن را در قالب يك تله‌فيلم به اسم «مجلس آخر» كارگرداني كردند.
    به همين دليل جدا از مسائل فني و حرفه‌اي من شخصا نسبت به آقاي مقدم يك حس نوستالوژيك شيرين دارم. الان هم خيلي خوشحالم كه باز فضايي فراهم شد تا بتوانم كنار ايشان باشم و از همكاري با او لذت ببرم. تجربه‌اي كه سيروس مقدم در زمينه سريال‌سازي داشته موجب شده كه خيلي خوب ذائقه تماشاگر را بشناسد و اصول جذب و درگير كردن مخاطب را با اثر به درستي به كار بگيرد.
    اين تجربه و توانايي براي من كه تازه اول اين راه پرپيچ و خم هستم، فرصت بسيار مغتنمي بود تا اين تجربيات را از نزديك لمس كرده و بياموزم. ويژگي ديگر آقاي مقدم شناخت وي از نگاه و حساسيت‌هاي مسوولان و مديران رسانه است، قطعا ساخت هر اثر هنري در ايران نمي‌تواند صرفا متكي به ذائقه و نيازهاي مردم باشد، بلكه وجه مهم ديگري هم وجود دارد؛ به اين معني كه بداني چگونه بايد روي لبه تيغ حركت كرد، به خط قرمزها نزديك شد، از نگاه‌هاي كليشه‌اي دوري جست و معضلات اجتماعي را مطرح كرد بدون اين‌كه كار به حاشيه‌پردازي بيفتد.
    من از آقاي مقدم آموختم چگونه مي‌شود هم حرف خودمان را بزنيم و هم بدون تحريك حساسيت‌هاي موجود، مسوولان را با گفتن اين مضامين همراه كنيم. فارغ از اين مسائل براي من خيلي جالب بود كه آقاي مقدم در اين سن و سال هنوز چنان پرهيجان و پرانرژي و با انگيزه كار و زندگي مي‌كند كه گاهي من از جوان بودن خودم خجالت مي‌كشم. اي كاش مي‌فهميدم اين همه نيرو از كجا مي‌آيد و چه رازي پشت آن نهفته است.
    در مورد بخش دوم سوالتان بايد بگوييم كه به نظر من، هر فيلمنامه‌نويسي با اين مساله مهم مواجه است كه اثر ساخته شده از روي متن او با تصوراتش در موقع نوشتن چقدر انطباق يا تفاوت دارد. قطعا نويسنده همه چيز را از ديد خودش مي‌بيند و دوست دارد همان تصورات و ترسيم‌ها بدون كم و كاست در اثر نمايشي عينيت و تجسم پيدا كند، اما به نظرمن اين اتفاق تقريبا محال است.
    ببينيد در موقع ساخت و اجراي يك متن عوامل بيروني و خارج از متن بسيار تاثير گذارند كه شايد نويسنده وقتي گوشه اتاق كارش نشسته بود همه چيز را درحد ايده‌آل تصور مي‌كرد و به محدويت‌هاي اجرا توجه نداشت، اما حتي اگر اين عوامل بيروني را هم كنار بگذاريم باز همين موضوع كه تصورات نويسنده از زاويه ديد، سليقه و جهان بيني يك نفر ديگر به تصوير كشيده مي‌شود باعث ايجاد تفاوت بين اثر خلق شده با فضاي درام در متن مي‌شود.
    اگر نويسنده نخواهد با ديد منفي به اين تفاوت‌ها و محدوديت‌ها نگاه كند، قطعا باعث آزارش خواهد بود حتي اگر اثري كه توليد شده خيلي هم موفق و ايده‌آل باشد. مي‌خواهم فراتر از اين بگويم كه اگر نويسنده هم متن خودش را كارگرداني كند، همچنان با اين تفاوت بين متن و اجرا مواجه خواهد شد پس بهتر است با اين واقعيت كنار بيايد.
    خوشبختانه در مورد «تا ثريا» اگر آن انطباق نعل به نعل اتقاق نيفتاده، اما نزديكي فضاي كار به متن آنقدر زياد است كه من احساس نكردم با تفاوت فاحشي روبه‌رو هستم. حتي اگر بخواهم منطقي به قضيه بپردازم، بايد بگوييم كه در بسياري از موارد، كارگرداني صحيح و پوياي آقاي مقدم به زنده و جذاب‌تر شدن فضاي كار كمك زيادي كرده و متن مديون كار كارگردان شده است.

    پس مي‌توان گفت كه خود كارگردان هم در بازنمايي متن، تاثير زيادي دارد، با اين حساب اگر كارگردان فيلمنامه شما شخصي غير از سيروس مقدم بود، آيا در تجسم قصه‌اي كه نوشته‌ايد، فرقي مي‌كرد؟
    بله، قطعا فرق مي‌كرد. اگر بگويم تاثيري نداشت كه نقش نگاه، سليقه، شيوه و سبك كارگردان را زير سوال برده‌ام. من در نوشتن اين متن تلاش كردم هيچ‌گاه قصه به ورطه ركود و سكون نيفتد و حركت در قصه ميزانسن‌ها و ديالوگ‌ها برايم اهميت ويژه‌اي داشت، ولي با اين حال مي‌دانم اگر كارگردان ديگري اين اثر را مي‌ساخت ممكن بود سريال آرام و ملايم‌تري نسبت به آنچه اكنون مي‌بينيد از كار درمي‌آمد و تصوير چنين هيجان و التهابي را به تماشاگر القا نمي‌كرد.
    نمي‌خواهم بگويم كدام‌يك از اين دو نوع شيوه درست‌تر است، زيرا هر كدام دليل و منطق‌هاي خاص خود را دارند. انتظار خودم از كارگرداني و واقعي درآمدن فضاي قصه و شخصيت‌ها بود كه خوشبختانه تا حد زيادي برآورده شده است.

    قهرمان قصه شما يك زن ميانسال است و شما يك نويسنده مرد، چگونه يك نويسنده مرد مي‌تواند تا اين اندازه دنياي زنانه را شناخته و با ظرافت‌هاي آن آشنا باشد، آيا در خلق شخصيت ثريا به تجربه و درك خودتان از زنان و دنياي آنان اتكا كرديد يا از منابع ديگري هم استفاده نموديد؟
    در جامعه ما امثال ثريا كم نيستند. او يكي از ميليون‌ها نمونه چنين انسان‌هايی در دنياي واقعي است. من خيلي از خانواده‌ها را مي‌ديدم كه درگير بحران ربا و نزول هستند و شايد حتي تلخ‌تر از ماجراي ثريا برايشان اتفاق افتاده بود.
    جالب اين‌كه آنها هم مي‌گفتند ما نمي‌دانستيم كه اين پول نزول است و در واقع همه چيز در يك ابهام اتفاق افتاد. لذا احساس كردم اين ايده خوبي است و براي بسياري از مردم ما نيز قابل درك و همدردي است.
    شايد يكي از دلايل همراه شدن و همدلي مخاطب با زندگي و مصائب ثريا به همين دليل باشد و در واقع يك نوع همذات‌پنداري صورت بگيرد پس كافي است نويسنده چشمش را باز كرده و دنياي چند نفر از آنها را رصد كند. تا آنجا كه مربوط به زندگي بيروني ثريا مي‌شود، چندان موضوع پيچيده و استثنايي در كار نيست.
    او تقريبا همان راهي را مي‌رود و همان تصميماتي را مي‌گيرد و همان كارهايي را مي‌كند كه احتمالا در چنين شرايطي اغلب مشابه‌هاي خارجي‌اش در دنياي واقعي انجام مي‌دهند.
    پس خلق دنياي اين شخصيت‌ها بيشتر مستلزم اين بود كه دقيق‌تر به احوالات نمونه‌هاي خارجي‌اش نگاه كنيم و آنگاه با رعايت اصول درام و شخصيت‌پردازي آن را در قصه جا بيندازيم، ولي اگر بخواهم صادق باشم اتفاقا جايي كه ممكن است شخصيت‌پردازي ثريا لنگ بزند همان قسمت‌هايي است كه در دنياي زناني با اين سن و سال وجود دارد، اما آنقدر دروني و پنهان است كه چندان اجازه رصد شدن نمي‌دهد. مثلا احساسات عاطفي كه بين ثريا و سرهنگ شكل مي‌گيرد شايد مي‌توانست عميق‌تر و با پرداخت بهتري باشد. هنگام نوشتن اين بخش‌ها خواسته يا ناخواسته تلاش كردم از اين دنياي كمتر شناخته شده براي خودم كمي دوري كنم و آن را با ترفندهاي ديگري به تصوير بكشم و الان كه به آن مي‌انديشم به اين نتيجه مي‌رسم كه شايد عاقلانه‌ترين راه را انتخاب كرده‌ام.

    آيا شما هم در انتخاب بازيگران اين مجموعه نقش داشتيد و اگر نه چقدر از تركيب بازيگران سريال راضي هستيد، به عبارت دیگر آنها چقدر توانستند شخصيت‌هاي ذهني شما را عينيت ببخشند؟
    در اين مورد براي خودم صرفا نقش مشاوره‌اي قائل بودم تا به تصميم‌گيري كارگردان كمك كنم. به نظرم انتخاب بازيگر، حق كارگردان است و نبايد در آن دخالت زيادي كرد. اتفاقا در يكي، دو مورد بازيگران نقش اصلي پس از مشورت من تغيير كردند و به نتيجه مطلوب‌تري هم رسيديم. در مورد بازي‌ها نيز از ابتدا در جلسات دورخواني نظر آقاي مقدم بر اين بود كه بايد از جنس روزمر‌گي زندگي باشد و هيچ اغراق و گل درشتي در آن ديده نشود. حالا وقتي سريال را مي‌بينم بازهم با بازيگراني كه معمولي و بي‌تكلف نقش خود را ايفا مي‌كنند. بيشتر احساس رضايت دارم.

    هرچند در روزهاي تصويربرداري يا سر مونتاژ و حتي در شب‌هاي ابتدايي پخش سريال بين ذهنيت خودم از شخصيت‌ها و بازيگران موجود در كلنجار بودم، اما خوشبختانه كم‌كم با آنها كنار آمدم (بازهم تاكيد مي‌كنم كه اين اتفاقي طبيعي است كه براي هر نويسنده‌اي مي‌افتد و بايد آن را بپذيرد) تا جايي كه حالا ديگر تصور بازيگري ديگر در اين نقش‌ها برايم سخت و غيرقابل پذيرش شده است. انصافا هم انتخاب‌هاي آقاي مقدم خيلي به شخصيت‌پردازي درون متن نزديك بوده كه باعث شده چنين حسي در من به وجود بيايد.
    البته از تلاش‌ها و انگيزه بازيگران اصلي هم نبايد بگذريم كه توانستند خود را بخوبي در قصه جا بيندازند. روزي نبود كه من سر صحنه حاضر شوم و ثريا و خانوده‌اش براي بحث و جدل در مورد زندگي‌شان با من كلنجار نروند. انگار باورشان شده بود كه تمام اين ماجراها واقعا بر سر خودشان آمده و به دنبال راهي براي آرام كردن خود بودند. توضيحات من براي آنها همواره با لبخند پنهاني از سر رضايت همراه بود!

    نگارش فيلمنامه چقدر طول كشيد و تا چه اندازه مورد بازنگري و بازنويسي قرار گرفت؟
    از آنجا كه ايده‌هاي اوليه را خيلي پرانرژي انتخاب كرده بودم، شكل دادن طرح سريال كه كاملا مفصل و با جزئيات هم بود، سريع و در كمتر از دو سه، هفته اتفاق افتاد. اما نگارش متن فيلمنامه به دليل نياز به طي كردن مراحل اداري پرپيچ و خم كمي با تاخير روبه‌رو شد و نزديك به يك سال به تعويق افتاد.
    در واقع اين متن مي‌توانست براي ماه رمضان 2 سال پيش ساخته و آماده پخش شود، اما متاسفانه سرعت عمل در تصميم‌گيري در مورد فيلمنامه‌‌ها در سازمان صدا و سيما كمي پايين است. خوشبختانه براي سريال ما چنين اتفاقي رخ نداد، ولي برخي از كارها به دليل همين تاخيرات بموقع ساخته و پخش نمي‌شوند و زماني روي آنتن مي‌روند كه ديگر قصه، نو و به روز بودن خود را از دست داده است.
    از طرف ديگر، اين تاخيرات انرژي زيادي از نويسنده مي‌گيرد كه قطعا به كيفيت كار او هم لطمه وارد مي‌كند. حالا كه دارم دوباره به نقطه صفر تا صد نگارش اين متن نگاه مي‌كنم مي‌بينم كه حدودا بيش از 2 سال به طول انجاميده، در صورتي كه با كم كردن فضاهاي خالي و پرت از ميان آنها، اين مدت حدودا 5-4 ماه كاهش مي‌يابد.
    در واقع من بيش از 2 سال براي نوشتن يك سريال كه حداكثر بايد 6 ماه براي آن زمان مي‌گذاشتم، انرژي صرف كرده‌ام و اين به هيچ وجه به صرفه و دلچسب نيست. نه براي من نويسنده و نه براي خود سازمان. خوشبختانه آقاي مقدم با هيچ كجاي قصه مشكل خاصي نداشتند و تقريبا همه چيز آن بدون تغيير باقي ماند.
    تنها در چند جلسه‌اي كه با هم داشتيم، به اين نتيجه رسيديم كه چند قسمت اول نياز به قلاب‌هاي بيشتري براي جذب مخاطب دارد بنابراين تصميم‌ گرفتم روابط بين شخصيت‌ها را به 2 قسمت‌هاي ابتدايي كمي پيچيده و مرموزتر جلوه دهم مثل پرستاري ثريا از سرهنگ و قصه پويا و عسل را هم با آب و تاب بيشتري تعريف كنم. ديگر تغييرات در بازنگري آنقدر معدود و جزئي بودند كه خودم هم الان چندان آنها را به خاطر ندارم.

    به نظر مي‌رسد كه در خلق شخصيت‌هاي قصه، خيلي به دوقطبي شدن و مثبت و منفي اعتقادي نداشتيد و به نوعي از تيپ‌سازي پرهيز كرديد، درست است؟
    كاملا درست است. فكر مي‌كنم جنس و فضاي واقعگرايي در قصه ايجاب مي‌كرد كه از كليشه‌هاي مثبت و منفي در شخصيت‌پردازي‌ها دوري كنم. در زندگي واقعي ما كمتر انساني كاملا مثبت يا كاملا منفي مي‌بينيم، بلكه همه طيف‌هايي از رنگ‌هاي خاكستري ديده مي‌شوند حتي افراد را كه داراي خصلت‌هاي منفي هستند اگر در ظرف زمان و مكان و شرايط خاص خودشان بسنجيم، ديگر آن نگاه تك‌بعدي را به آنها نخواهيم داشت و بهتر مي‌توانيم آنها را درك كنيم.
    من هم تلاش كردم هيچ كدام از شخصيت‌ها را تك‌بعدي نبينم تا تماشاگر بتواند با همه همذات‌پنداري كند. شايد براي تماشاگري كه دوست دارد با خيال راحت لم بدهد و برنامه‌اي صرفا سرگرم‌كننده ببيند، راحت‌تر آن است كه خود سريال خوب و بد را برايش جدا كرده و ترسيم كند و لقمه آماده‌اي دست او بدهد، اما من به دنبال اين بودم كه همچون زندگي واقعي تماشاگر در سريال هم نتواند سرنخ اين كلاف سردرگم آدم‌ها را براحتي پيدا كند.
    واقعا خوب و بد درهم تنيده است حتي وقتي دقيق‌تر نگاه مي‌كنيم در اين دنيا خوب و بد وجود ندارد، بلكه شرايط خوب و شرايط بد وجود دارد. به جاي آن كه ميان شخصيت‌هاي قصه فضاي دوقطبي فراهم كنم تلاش كردن اين دوقطبي يا چند قطبي بودن را به درون خود شخصيت‌ها ببرم تا واقعي و جذاب‌تر شده و تصميم‌گيري‌هايشان غيرقابل پيش‌بيني شود.

    البته شخصيت‌هاي متضاد در قصه وجود دارد، مثل تفاوت‌هاي شخصيتي حميد و مسعود به عنوان دامادهاي ثريا. اين تضادها دلايل روان‌شناختي دارد يا بيشتر بر جذابيت و پيشبرد درام مورد استفاده قرار گرفته است؟
    هر دو. از نظر روان‌شناختي فكر مي‌كردم، در چنين خانواده‌هايي معمولا دختر اول با دختر دوم تضادهايي دارند. يكي آدم متين و گوش به حرف و ديگري كمي خودخواه و پرشر و شورتر.
    به همين دليل از آنجايي كه معمولا آدم‌ها در ازدواج جنس اخلاقي مشابه خود را جذب مي‌كنند، پس دامادها هم داراي اين تضاد مي‌شوند. اما از نظر دراماتيك هم اين تضادها را كارساز مي‌ديدم. مثلا حميد داماد مورد اعتماد ثرياست كه باعث مي‌شود او دلگرم‌تر وارد ماجراي نزول شود، قطعا اگر اين پيشنهاد را مسعود مطرح مي‌كرد ثريا كمتر به انجام آن راغب مي‌شد.
    از سوي ديگر مسعود براي پيگيري ماجرا و بي‌محابا پيش بردن قصه بايد شخصيتي عجول و تند و اندكي لاقيد مي‌داشت. كار ديگري كه كردم اين بود كه با شكستن كليشه اجازه بدهم شخصيت نسبتا مثبت حميد پيشنهاد‌هاي غلط را مطرح كند و باعث شروع بحران شود و برعكس شخصيت غيرقابل اعتماد مسعود باشد كه ظاهرا دارد حرف درست را مي‌زند، اما هيچ كس گوش شنوايي براي او ندارد.

    تا ثريا از ريتم تقريبا خوبي برخوردار است، آيا اين ناشي از ساختار فيلمنامه و موقعيت‌هاي دراماتيكي است كه در ذات قصه وجود داشت يا بيشتر به تقطيع سكانس‌ها و شيوه روايت كارگردان برمي‌گردد؟
    بازهم هر دو. هميشه ريتم و حركت در قصه، ميزانسن سكانس‌ها و حتي در ديالوگ‌ها برايم اهميت داشت و به هيچ وجه نمي‌خواستم تماشاگر احساس معطلي كند. بنابراين طرح اوليه را كامل و پروپيمان نوشتم تا تقريبا در هر قسمت بتوانم برگي براي تماشاگر رو كنم و قصه را از در جا زدن نجات دهم.
    در چينش موقعيت‌ها نيز تلاش كردم انسجام و حركت رو به جلوي سكانس‌ها حفظ شود. چقدر خوب مي‌شود اگر بتوان سريالي كار كرد كه تماشاگر حتي نتواند يك دقيقه از پاي تلويزيون بلند شود نه اين‌كه حتي اگر چندين قسمت را از دست داد و دوباره به ديدن سريال ادامه داد، حس كند چيزي را از دست نداده است، اما ريتم سريال هنگام توليد هم از هر لحاظ بالا گرفته شده است. آقاي مقدم انساني پرانرژي، فعال و تند و تيزي است و به همين دليل ريتم كارگرداني ايشان هم تند است.
    به همين دليل شخصيت‌هاي داستان هم بي‌حال نيستند و ماجراها سريع اتفاق مي‌افتد تصویربرداری و حركات دوربين هم احتمالا به تند شدن ريتم كمك مي‌كند. در نهايت تدوين پر از برش هم تاثير بسزايي در اين امر دارد.
    جمع شدن همه اين عوامل در كنار هم حتي گهگاه من را نگران اين موضوع مي‌كند كه به ورطه افراط افتاده باشيم و مانع از اين شويم تماشاگر در جاهايي كه دلش مي‌خواهد كمي از لحاظ حسي هم با شخصيت‌ها بماند و همراه شود.

    جنس ديالوگ‌هاي سريال به زبان روزمره و ادبيات گفتاري نزديك است، آيا به دليل واقعي شدن قصه اين‌گونه عمل كرديد يا به ديالوگ‌هاي اديبانه و سينمايي چندان علاقه‌اي نداريد؟
    من با قصه و فضاي واقعي بيشتر احساس نزديكي مي‌كنم. از طرف ديگر فكر نمي‌كنم از تلفيق فضاهاي واقعي با ديالوگ‌هاي اديبانه محصول متناسبي به دست آيد. به نظرم درون هر اثر هنري همه چيز بايد با هم ارتباطي منطقي داشته باشد. اگر تلاش من اين باشد كه فضايي واقعي به تماشاگر ارائه دهم تا هرچه بيشتر با آن حس همراهي و نزديكي كند. پس كوچك‌ترين ديالوگ يا لحن غيرواقعي هم مي‌تواند به ضرر كار باشد.

    چالش‌هاي نگارش متني كه قرار است در پس وجوه داستاني خود، به طرح مفاهيم اخلاقي بپردازد چيست و مثلا در اين سريال مفهوم ربا و مفاهيم نشأت گرفته از آن تا چه اندازه قابليت پرداخت دراماتيكي داشت؟
    مفهوم ربا و نزول در كتاب‌ها خيلي روشن و ساده به نظر مي‌رسد، اما همين مفهوم ساده در جامعه ما به مساله‌اي پيچيده و تو در تو و پرابهام تبديل شده است كه حتي افراد درگير با آن هم نمي‌توانند براحتي توضيحش دهند. اين ابهام و پيچيدگي ظرفيت بالايي براي دراماتيزه شدن داشت كه خيلي به من كمك كرد.
    درواقع بهانه و قاب‌بندي مناسبي بود تا به من اين امكان را بدهد كه مفاهيم و معضلات زيادي را در ارتباط با آن پيش روي تماشاگر بگذارم. به دنبال ارائه پيام اخلاقي نبودم و بيشتر سعي كردم برشي از درگيري هر روزه جامعه را درون يك قاب معين قرار دهم تا تماشاگر بتواند با تمركز بيشتري آن را ببيند و پيش خود تجزيه و تحليل كند. در اين كار شخصيت‌ها مدام بر سر دوراهي‌هايي قرار مي‌گيرند كه بايد انتخاب‌هاي اخلاقي انجام دهند. از آنجا كه تلاش شده قصه و فضا، لحن بي‌طرفي داشته باشد پس تماشاگر هم مدام خود را بر سر اين دو راهي‌ها مي‌يابد و بايد بار ديگر مفاهيم اخلاقي ذهنش را مورد بازنگري قرار دهد. البته اميدوارم كه اين اتفاق بيفتد!

    سيدرضا صائمي / روزنامه جام‌جم
    چهارشنبه 28 دي 1390

  4. این کاربر از poonel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #64
    آخر فروم باز Greedy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    ؟?
    پست ها
    4,006

    پيش فرض

    دلیل خراب شدن حال ثریا خانم اینه که حامله هستش

    به همین راحتی از طناب دار نجات پیدا کرد
    دو هفته پیش گفته بودم یه قضیه ای در کاره عجب داستانی بشه

    جایی بودیم یکی گفت ثریا از سرهنگ باردار شده این بد شدن حالش گاهی مواقع هم به خاطر همینه

  6. #65
    آخر فروم باز H A M A S's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    3,294

    پيش فرض

    این پسره پویا...عجب نمک به حرومیه...مادرش به خاطر اون رفت کلفتی خونه مردم.....الانم پای چوبه داره....اما پسره ککش هم نمیگزه....مادرشو به اون دختره فروخت.....اینجاست که میگن ای زندگی ل*شی

  7. این کاربر از H A M A S بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #66
    Scientific Moderator farshidshd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    ๑۩۞۩๑̴
    پست ها
    4,522

    پيش فرض

    دلیل خراب شدن حال ثریا خانم اینه که حامله هستش

    به همین راحتی از طناب دار نجات پیدا کرد
    ارث به بچه میرسه دیگه واسه همین یارو رضایت میده

  9. #67
    آخر فروم باز SuperSt@r's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    نيوكمپ
    پست ها
    1,268

    پيش فرض

    انصافا این قضیه بچه دار شدن رو دارید شوخی میکنید دیگه اخه دیدم چنتا نظر دربارش دادن گفتم نکنه جدیه!

  10. #68
    کاربر فعال انجمن های فوتبال EngineeR EhsaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    2,191

    پيش فرض

    ثریا که بالای 50 سال سنشه ، اصلا از لحاظ علمی نمیتونه باردار بشه که ، عجبا

  11. این کاربر از EngineeR EhsaN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #69
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    2,718

    پيش فرض

    ثریا که بالای 50 سال سنشه ، اصلا از لحاظ علمی نمیتونه باردار بشه که ، عجبا
    کی میگه نمیشه؟

    بچه دار شدن پیرمرد ۷۱ ساله و زن ۶۰ ساله ایرانی:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  13. #70
    WorkHard / P!ayHard pcforlife's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    محل سكونت
    S t r e t f o r d   E n d
    پست ها
    4,095

    پيش فرض

    عجب
    راستی حسین جان میگم این "آقا رضا" 1میلیارد پول رو گرفته واسه خرید لباس مغازش؟
    میدونم... ولی آخه خیلی مشکوک میزنه!
    دلیل خراب شدن حال ثریا خانم اینه که حامله هستش

    به همین راحتی از طناب دار نجات پیدا کرد
    اتفاقا اون قسمتی که سرهنگ مرد و جسد رو داشتند منتقل می کردند و ثریا حالت تهوع گرفت و تا دید علی (برادر شوهرش) اومد پیچوند، منم این حدس عجیب رو زدم!!... ولی واقعا مسخرست اگه این موضوع باشه! خیلی مسخرست...
    اولا اینکه از دیدگاه علمیش برای یه مرد و زن تو اون سن خیلی بعیده... ضمن اینکه ما نمیخوایم دنبال استثنا باشیم که تو واقعیت از این اتفاقات افتاده...
    ثانیا ثریایی که از آبروش میترسید و یه عکس رو با سرهنگ زورکی مینداخت، چطوری حاضر شده (خود سرهنگ هم همینطور) که با داشتند دختر پسر بزرگسال، با در نظر گرفتن مورد قبلی، صاحب بچه بشن؟!
    پ.ن: حالا امشب معلوم میشه بنده خدا ثریا سکته کرده، هممون ضایع میشیم!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •