خب
بالاخره امروز دو تا کلاس دانشگاه را پیجوندیم رفتیم نمایشگاه![]()
و اما کتاب هایی که خریدم...
از نشر چشمه:
سلوک (محمود دولت آبادی)
سلوک به نوعی مانیفست دولتآبادی در رابطه با زن و عشق است. قیس که نامش یادآور مجنون است از زن میگوید و مرد شرقی و درک انسان از عشق و روابط عاشقانه و این همه، نه با اندیشهی امروز و نه اندیشهی مجنون نظامی همخوانی و نزدیکی دارد. مرد، بیماری است گرفتار خودشیفتگی، آن هم از نوع روستایی و قرن نوزدهمی. او زن را پارهای از خود میداند و در عین حال موجودی که خدا برای خوشایند او آفریده است: «او از گوهر خودم بود که نمیدانم چگونه گم و ناپدید شد در لایهلایههای دویی؟» (ص ۲۷). با این پیش درآمد و نظریه، بدیهی است که وقتی زن تصمیم به جدایی میگیرد، او به استاد تیغی سفارش میدهد که ذاتاً پتیارهکش باشد. (ص ۱۰۳ و ۱۰۴). و اینجاست که متوجه میشوی که بار دیگر خوانندهی داستان زن اثیری و لکاته هستی و مردی که درونگراست و جز فلسفهبافی و دلسوزی به حال خود و شکوه از روزگار و مردمی که نمیفهمندش کاری ندارد.
لب بر تیغ (حسین سناپور)
تازهترین رمان حسین سناپور داستانی خطی و ماجرامحور دارد. اتفاقهای رمان از زبان آدمهای مختلف روایت میشود و نویسنده در روایتها از نثری خواندنی و تصویری استفاده کرده است. سناپور نوشتن این رمان را از سال ۷۸ شروع کرد و نگارش و بازنویسیهای آن سال ۸۴ به اتمام رسید.
شهربانو (محمد حسن شهسواری)
سکوت مثل یک چیز ناخوانده و حتا زشت ، کل خانواده را ی حوصله کرده بود. شهربانو باید ادامه می داد. نباید مثل دخترهای رمانتیک حرف میزد ، مثل آن هایی که زندگی را از روی رمان ها و دفتر کلمات قصار دخترهای دبیرستانی یاد میگیرند و تفسیر میکنند. اما خودش هم خوب میدانست تنها مهمات او در این جنگ نابرابر، همان تسلیحات دفترهای صورتی گل دار دخترهای دبیرستانی است. کلمه ها؛
برف و نرگس (ناهید طباطبایی)
«برف و نرگس» مجموعهای است با یازده داستان کوتاه. داستانهایی که موضوعاتی احساسی و عاطفی دارند و موضوعاتی که غالباً حول محور یک زن میگردند. زنی که گاه مادر است (داستانهای برف و نرگس، دو میوهی قرمز، ملاقات و زرین گل)، گاه همسر است (داستان حساسیت) و گاه فرزند (دلتنگی و حرفی برای گفتن). روایتها نیز بر مبنای این موضوعات بنا شده است. موضوعاتی که ابتدا توجه خواننده را بر میانگیزد و آنگاه توجه برانگیخته را بهسوی غایتی احساسی سوق میدهد. «برف و نرگس» تصویری از زندگی و رفتارهای واقعی است. رفتارهایی که به واسطهی احساسات حقیقی آدمهایش بروز میکند و دنیای آنان را شکل میدهد. دنیای سادهای که گاه نگاه خواننده را به معنایی درونی و عمیقتر میکشاند (مثل داستانهای پنجشنبهی آخر سال، ملاقات، پنجرهی روبهرو و ...). اما این به معنای پیچیده بودن و پیچیده نوشته شدن داستانها نیست، بلکه آنها فاقد هرگونه پیچیدگی موضوعی و ساختاریاند. تاکید شیوهی روایت نیز بیشتر بر همان موضوعی است که قصهها دلالت بر آن دارند.
استخوان خوک و دستهای جزامی (مصطفی مستور)
داستان در آپارتمان هفده طبقهی خاوران اتفاق مىافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در يک روز از سر مىگذرانند که نتيجهی عملکرد بعضىها تا فرداى آن روز و بعضىها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مىکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگيرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از اين کار منصرف مىشوند. الياس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پيدا مىکند که در سايت بانک خون جهانى، قيمت عضو اهدايىاش را براى پيوند ۷۵ هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فريز» مى آورد و از آنان پول مىگيرد. در اين ميان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنايى با سوسن به وى داده شده است برخلاف ديگران، شبها نزد سوسن صوفىمنشانه شعر مىگويد و در نهايت پس از به وجود آمدن يک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى هميشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آينده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسيقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مىآيد که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقهی پانزدهم حل مى کنند و باز به عيش و عشرت جمعىشان مىپردازند.
منبع مطالب: cheshmeh.ir
....
و دو کتاب سینمایی از همین نشر گرفتم:
باستان شناسی سینما و خاطره ی قرن (کاوشی در پیشینهی سینما، گفتوگوی ژان لوک گدار و یوسف اسحاقپور) (ترجمه مریم عرفان)
و آندری تارکوفسکی و راهش (گرد آوری و ترجمه از متن روسی: مهران سپهران)
.....
از نشر افق
بی بال پریدن (قیصر امین پور)
بعضی از کتاب ها برای ما قصه میگویند تا بخوابیم، و بعضی قصه میگویند تا بیدار شویم.
بعضی از کتاب ها به پدر و مادر خود احترام میگذارند و بعضی ها هم حتی اسمی از پدر و مادر خود نمیبرند.
بعضی از کتاب ها هرچه دارند از دیگران گرفته اند و بعضی از کتاب ها هرچه دارند به دیگران میبخشند.
بعضی از کتاب ها پیش از تولد می میرند و بعضی تا ابد زنده هستند.
(از متن کتاب)
.....
و ازنشر روزگار
قمار باز (داستایوسکی) (ترجمه جلال آل احمد)
وقتی برای اولین بار در عمرم، قدم به سالن قمار گذاردم، مدتی تردید داشتم که قمار بکنم .گذشته از اینکه ازدحام جمعیت جرکات مرا فلج میکرد. وانگهی من تنها بودم و این نیز همان تاثیر را داشت. به ذهنم آمد که بجای بازی کردن خیلی زود برگردم...
(از متن کتاب)
زن زیادی (جلال آل احمد)
وای! هیچ دلم نمیخواهد آن شب را دوباره به یاد بیاورم، خدا نیاورد! عیش به این کوتاهی فقط یادم است وقتی عقد تمام شد، آمد رویم را ببوسد و من توی آینه صورت عینک دارش را نگاه کردم ...
(از متن کتاب)