تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 13 اولاول ... 34567891011 ... آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 129

نام تاپيک: رازِ شاگرد اول شدنِ شاگرد اولها چیست ؟؟؟ ( شاگرد اولها پاسخ بدهند )

  1. #61
    كاربر فعال اتومبیل، متفرقه، سبک زندگی MOHAMMAD_ASEMOONI's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
    پست ها
    9,826

    پيش فرض

    سلام
    دوستانی که در درکِ مفاهیمِ پتانسیل الکتریکی (ولتاژ ) و شدت جریان و مقاومت الکتریکی و رفتار جریانِ الکتریکی در مدارها و قطعاتِ الکتریکی و الکترونیکی مشکل دارند :
    رفتار جریانِ برق در سیم و در مدارهایِ الکتریکی و الکترونیکی بشیار شبیه به رفتار آب !!! در لوله و در قطعاتِ لوله کشی هست .
    درک این مطلب درس رو اونقدر براتون آسون و شیرین میکنه که بعید نیست به جای شیرینی بخورینش


    مثال :

    دیود یک سو کننده مثل شیر یکطرفه

    مقاومت متغیر مثل شیر فلکه

    پتانسل الکتریکی که میره بالا میگن فشار برق زیاد میشه مثل برق فشار قوی که تا هزاران ولت هم میرسه درست مثل تانکی آب که هر چه ارتفاعش بیشتر بشه فشار آب هم بیشتر میشه .

    شدت جریان درست مثل لوله ی آبی که قطرش زیاد بشه و حجم آبی که ازش میگذره زیاد میشه بدون تغییر فشار

    هر چی ولتاژ بره بالا مقاومت کم میشه
    درست مثل لوله ی آبی که داخلش دریچه های فنری داره و فشار آب زیاد باعث عبور راحن تر آب از لوله میشه .
    واسه همینه که برقِ نیروگاهها رو به شکلِ فشار قوی (های ولتاژ) به شهرها منتقل میکنند و نه به شکل آمپر زیاد .

    =============================
    اگر در درکِ الفبایِ دانشی که میخواین یاد بگیرین لَنگ بزنین دیگه همش لنگ میزنین تو اون ماده
    مثال :
    مفاهیم سرعت , شتاب , سرعتِ ثابت , سرعت تند شونده با شتابِ ثابت , تند شونده با شتابِ متغیرِ ثابت , تند شونده با شتاب متغیر تند شونده ی تصاعدیِ حسابی و هندسی .




    برای درک کار یک دستگاه پیچیده اول بلوک دیاگرامش رو یاد بگیرین بعد کار هر قسمت رو جدا یاد بگیرین و چگونگی ارتباط قسمتهای مختلف با هم . اگر خیلی علاقمند هستین , کار هر قطعه رو هم یاد بگیرید .

  2. 3 کاربر از MOHAMMAD_ASEMOONI بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #62
    كاربر فعال اتومبیل، متفرقه، سبک زندگی MOHAMMAD_ASEMOONI's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
    پست ها
    9,826

    پيش فرض

    بحث جالبیه ولی بهتر بود بحث روی شاگرد اول شدن تو زندگی باشه نه درس. همه چیز که درس نیست.


    من که شاگرد اول نیستم ولی خب:
    توی دبستان پدرم با من درسهای سال بعد کار میکرد برای همین معدل بیست بود.
    راهنمایی به درس علاقه داشتم معدلم 19.5 بود.
    دبیرستان آمدم اصلا نمیدونستم درس چیه خودم الان هنوز متعجبم از این موضوع که چرا انقدر تو دبیرستان لطمه خوردم.
    برای دانشگاه هم که اصلا انگیزه نداشتم درس نخوندم رفتم ازاد!
    الانم که اصلا حواسم به درس نیست از ساعت 7 صبح تا خود الان تو اینترنتم!.

    من تو کل این زنگیم یه چیز خوب فهمیدم: اونم اینکه دوست چنان تاثیری روی ادم داره که پدر مادر ندارن.
    این از اراده ضعیفمون هم هست که منتظر دوست خوبیم

    شاگرد اولی اراده میخواد اراده
    سلام
    واقعاً ممنون

    شما بنده رو یاد یه موضوعِ خیلی مهم انداختین :
    آغاز و پایان
    آغاز هر طور باشه میگذره و تمام میشه اما پایان میمونه و نتیجه اش
    اگر آغاز کارمون خوب و رضایت بخش نباشه چندان مهم نیست اما پایانِ کار اگر خوب و رضایت بخش و خوش نباشه مصیبته
    مثال :
    بهترین مثال همین درس خوندنه .
    کدومش رو ترجیح میدین :
    کسی که در دبستان و راهنمایی درس خون نبوده اما یکدفعه در دبیرستان تغییر میکنه در دبیرستان و پایان کار تحصیلش خوش هست

    یا کسی که اولش درس خون هست اما دست آخر ترک تحصیل میکنه ؟

    ==============================

    به هر کاری دست میزنین , مراقب باشین پایانش خوش باشه .

    حتی خدا هم فقط پایان براش مهمه
    وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقین .

  4. 4 کاربر از MOHAMMAD_ASEMOONI بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #63
    پروفشنال ali gamma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    620

    پيش فرض

    این تاپیک منو به فکر انداخت.
    من رشته ام ریاضی فیزیک بود. درسم هم خیلی خوب بود باورتون نمیشه هیچی نمیخوتدم میزاشتم برا شب امتحان دو ساعت میخوندم میشدم 20 کلاس. متاسفانه هیچ کس نبود منو راهنمایی کنه. به این روش کاملا عادت کرده بودم. که وارد دبیرستان شدم . اول هم همینطوری گذشت و من با همین روش جزو بهترین ها بودم. دوم دبیرستان رفتم ریاضی فیزیک . اما دیگه این روش دیروز کارساز نبود. برای اولین بار تو عمرم ریاضی گرفتم 10 . اصلا نمیدونستم دلیلش چیه. رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم. تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن . من بدبختم نمره هام روز به روز بدتر میشد. افسرده شده بودم و درمانده. من هیچ وقت درسخون نبودم و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم. به هر حال تمام اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی. من رفتم مترجمی زبان. سال اول اصلا حوصله ی درس خوندن نداشتم ولی با این حال تو دانشگامون از لحاظ نمره و نوشتن و صحبت کردن بهترین بودم. سال دومدیگه به حماقت خودم تو دبیرستان پی بردم و شروع کردم به درس خوندن. الان که سال سوم هستم میتونم بگم از خیلی از استادای زبانمون بیشتر انگلیسی بلدم. و اگه اینجوری ادامه بدم اینده ی شغلیم برخلاف اینکه بازار اموزش و ترجمه ی زبان اشباع شده تضمینه. براحتی میتونم استاد زبان شم. ولی هنوز قلبم یه جورایی افسردس. نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم. بعضی وقتا میگم تقدیر بود ولی باز فاید نداره این زخم عمیقتر از اینه که این حرفا مرحمی باشه براش. دوست دارم از یه جایی شروع کنم دوباره اما باز گرفتارم .شاید کلا فراموش کردم و چسپیدم به همین زبان و شایدم خدا دری جدید برام گشود. نظر شما چیه؟ دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟

  6. 8 کاربر از ali gamma بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #64
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    این تاپیک منو به فکر انداخت.
    من رشته ام ریاضی فیزیک بود. درسم هم خیلی خوب بود باورتون نمیشه هیچی نمیخوتدم میزاشتم برا شب امتحان دو ساعت میخوندم میشدم 20 کلاس. متاسفانه هیچ کس نبود منو راهنمایی کنه. به این روش کاملا عادت کرده بودم. که وارد دبیرستان شدم . اول هم همینطوری گذشت و من با همین روش جزو بهترین ها بودم. دوم دبیرستان رفتم ریاضی فیزیک . اما دیگه این روش دیروز کارساز نبود. برای اولین بار تو عمرم ریاضی گرفتم 10 . اصلا نمیدونستم دلیلش چیه. رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم. تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن . من بدبختم نمره هام روز به روز بدتر میشد. افسرده شده بودم و درمانده. من هیچ وقت درسخون نبودم و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم. به هر حال تمام اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی. من رفتم مترجمی زبان. سال اول اصلا حوصله ی درس خوندن نداشتم ولی با این حال تو دانشگامون از لحاظ نمره و نوشتن و صحبت کردن بهترین بودم. سال دومدیگه به حماقت خودم تو دبیرستان پی بردم و شروع کردم به درس خوندن. الان که سال سوم هستم میتونم بگم از خیلی از استادای زبانمون بیشتر انگلیسی بلدم. و اگه اینجوری ادامه بدم اینده ی شغلیم برخلاف اینکه بازار اموزش و ترجمه ی زبان اشباع شده تضمینه. براحتی میتونم استاد زبان شم. ولی هنوز قلبم یه جورایی افسردس. نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم. بعضی وقتا میگم تقدیر بود ولی باز فاید نداره این زخم عمیقتر از اینه که این حرفا مرحمی باشه براش. دوست دارم از یه جایی شروع کنم دوباره اما باز گرفتارم .شاید کلا فراموش کردم و چسپیدم به همین زبان و شایدم خدا دری جدید برام گشود. نظر شما چیه؟ دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟

    والا به نظر من ، هرکسی توی یک سن به خصوصی یکهو ذهنش روشن میشه و انگار تازه یه چیزی توی مخش میترکه !! دنیا که براش روشن میشه شروع میکنه به درس خوندن و دونه دونه پله های ترقی رو تی کشیدن ... ببخشید ، طی کردن !!
    من خودم مثل شما بودم تا دوران راهنمایی ... یهو سوم راهنمایی انگار تازه مخم از حالت هنگ اومد بیرون ! تازه فهمیدم که چی به چیه ... !! درس رو باید چیجوری خوند و چرا پیشرفت نمیکنم ...


    والا ، این چیزی که شما میگین ، یکی از همین مورد ها امسال توی مدرسه داشتیم ، سال اول جزو سوپر تاپ ها بود ، معدل بالای 19.80 !! بعد سال دوم اومدیم رشته ریاضی و فیزیک با هم توی یک کلاس ...
    موقع امتحان ترم اول رسید ، سر هر امتحان ، چه ریاضی ، چه هندسه ، بهش SMS میدادم که درس خوندی ؟ میگفت من مثل تو نیستم که 10 ساعت بخونم آخرشم هیچی نشم ! من 12 شب به بعد میشینم میخونم ... بعدش روز بعد تو مدرسه انقدر از خودش تعریف میکرد که من میترکونم ، 20 میشم .، فلان بیسا ... آخرش هم تک تک امتجان هارو بین 13-14 شد !! فکرشو بکن ... معدل سال قبلش بالای 19.80 بود !!
    منظورم شما نیستی ها ... منظورم اینه که ، ببین ، کسی که سال اول انقدر تاپ بود سال دوم به خاطر اینکه اعتماد به نفس کاذب داشت رید رفت ... !!

    امیدوارم منظورم رو گرفته باشید ( شما نه ، بقیه دوستان که هنوز در مقطع دبیرستان هستند )




    موفق باشید ...


    ویرایش : ( دیدم پست علی عزیز خیلی قشنگ نوشته شده ، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و تک تک جواب ندم ، دمت گرم علی جان ... )

    رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم.
    واقعا لعنت به همچین آدم هایی ...
    خودم امسال تجربه کردم همچین رفیق هایی رو ! اولا به طرف میگفتم چند ساعت خوندی 20 شدی ؟ میگفت یک ربع !!
    من هم حصرت میخوردم که چقدر باهوشه و خوش به حالش ... بعدا فهمیدم روزی بالای 14 ساعت میخونه !
    واقعا همچین آدم هایی به خاطر پیشرفت خودشون ، حاضرن روحیه بقیه رو داغون کنن برن ...

    تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن
    خیلی قشنگ نوشتی علی جان ! واقعا دمت گرم ...

    و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم
    من هم اولها مثلا معلم ها سوال میپرسیدن ، بعد کلی شاگرد دست بلند میکردن جواب بدن ...
    من توی ذهنم میگفتم چقدر جلف بازی هست ! اما شما سعی کن چند بار حاضر جواب باشی ... لذتش که بره زیر زبونت دیگه ولش نمیکنی !

    اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی.
    مطمئن باش که اون ها هم توی زندگیشون مشکلات و ناکامی هایی داشتن ...
    نمیدونم چرا همه مشکلات خودشون رو 100 برابر بزرگتر از مشکلات دیگران میدونند !!
    من یک روز در یک کلاس مختلط با زیپ باز رفتم جلو !! فقط شانس آودم مدیر نیومد بیرون ... !! همه زدن زیر خنده ، هرکی بود جلوی این همه دختر خودکشی میکرد ! اما من هم همراهشون خندیدم ... اصلا هم به روی خودم نیاوردم ... !! هیچکس به نقصان و اشتباهات شما توجه نمیکنه ! این شما هستید که فکر میکنید اشتباهات بزرگی کردید ! ( چقدر ادبی شد ... )

    نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم
    نمیخوای بقیه عمرت هم پشیمون باشی که ؟ میخوای ... ؟
    پس از همین الان استارتت رو بزن ، مهم نیست کجای کار هستی و رشتت چیه ، هرجایی هستی بهترین باش !

    همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم.
    یه جایی خونده بودم : لعنت بر کسانی که استعداد دارند ولی استفاده نمیکنند !!
    خیلی از مردم این دوره زمونه استعداد لازم رو ندارند ، مجبورند خیلی بخونند ... اما اگه کسی هم استعداد داشته باشه هم پشتکار ، کولاک میکنه ... یعنی واقعا کولاک میکنه ...


    دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟
    علی جان ، شنیدی میگن ماهی رو هروقت از آب بگیری تازس ... ؟

    +

    بزار یک چیزی رو بهت بگم ، موفقیت توش شغل ، 10% ـش دانش هست ، 90% ارتباط مردمی ...
    یک فرد با مدرک دکترا که کلی دود چراغ خورده میره سر شغلش ، اما پولی که در میاره از یک فردی که لیسانس داره هم کمتره !
    به شخصه ، یک سوپرمارکتی میشناسم که وقتی میری توی مغازش که فقط یک آدامس بخری ، انقدر خوب رفتار میکنه و احترام میکنه که اگه چیزی نیاز نداری هم به زور یه چیزی میخری تا جبران محبت طرف رو بکنی ، نمیدونم برات پیش اومده یا نه !
    حالا از اینا که بگزریم ، شما پلهای خراب شده ی پشت سرت رو نمیتونی درست کنی که برگردی عزیز من ، همین راه رو ادامه بده ...
    ولی ، اگر استادی شدی ، استادی بشو که شاگرد هات بهت افتخار کنن ! ما یک معلم فیزیک داشتیم ، وقتی درس میداد ، 2 تیکه از فیزیک میگفت ، 2 تیکه از قرآن ، 2 تیکه از جاهای دیگه ... انقدر خوب توضیح میداد و انقدر معلوماتش بالا بود که شاگرد ها همش عاشقش بودن ! اگر استاده میگفت همه برین وسط اتوبان دراز بکشین همه این کار رو میکردن ...
    مثلا ، آخرین جلسه گفته بود : اگر بعدا من رو توی خیابون دیدین ، من رو صدا کنین تا بهتون سلام کنم ...
    به کلماتش دقت کن ! به این میگن استاد قابل احترام ... استادی که همه فداییش هستن !




    فکر کنم بیش از حد نوشتم ...

    موفق باشید ! در آخر ، علی جان باز هم ممنونم از شرح حال خالصانت ...
    Last edited by Gam3r; 31-03-2011 at 13:57.

  8. 6 کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #65
    پروفشنال ali gamma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    620

    پيش فرض

    راستش من روش فکر کردم و فعلا همین زبان رو ادامه خواهم داد. راستشو بخوا یه رفیق دارم تو دانشگاه که الگوی منه. قبلا لیسانس زیست داشت و دوباره در 27 سالگی تو رشته ی مترجمی ثبت نام کرد. الان 30 سالشه اما به خاطر شوق فراوانش جزو بهترین ها است. اون هیچ وقت نگران اینده و گذشته اش نیست. دقیقا مث یه بچه ی 5 ساله که هر چیزی رو بخواد تا بدست نیاره ول نمیکنه. اگه من یه دوست خوب مث این تو دوره ی دبیرستان داشتم اینطور نمیشد. دوست خوب خیلی مهمه. فکر میکنم فعلا بهتره ریسک نکنم و ادامه بهترین راه باشه. حرف خیلی قشنگی زدی. ادم بهتره تو کاری که هست بهترین باشه.

    حرفات خیلی قشنگ و ارامش دهنده بود. یه شاخ گل تقدیم تو دوست خوب.

  10. 5 کاربر از ali gamma بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #66
    حـــــرفـه ای MasterGeek's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    1,063

    پيش فرض

    ببین دوست عزیز تو اگر هم بری ریاضی فیزیک و بعد مثلا مهندس شی باز آب از آب تکون نمیخوره
    اون چیزی که باید روشن شه دیدت هست.
    بشین و خودتو بشناس و ببین واقعا به چی علاقه داری...رویائی که همیشه دوست داشتی باشی چیه؟ پیداش کن (خودشناسی واسه اینجا لازمه) بعد برو دنبالش....
    یه مثال میزنم:
    تو مثلا علاقه داری که یه فرد پولدار شی! خوش بگذرونی! ویلا و ماشین و...و مثلا یه خانواده ی خوب
    خوب این رویای تو ربطی به رشته ت نداره....به موفقیت ربط داره و الان هم خوب اومدی و ازین به بعدش هم میتونی همین راه ادامه بدی....
    ولی یه وقت هست که نه مثلا رویا ت اینه که جایزه ی نوبل شیمی بگیری...اینجا دیگه باید انتخاب کنی یا دنبال رویات بری یا فراموشش کنی....

    عنوان دکتر و مهندس هم به مرور زمان تغییر میکنن...این به خاطر جامعه در حال توسعه ی ماست....ملاک اصلی میزان موفقیت در زندگی هست که اصولا اینا خیلی مضحک به نظر میان تو باید به 20 یا 30 سال دیگه هم فکر کنی.....به اصطلاح اینا کف سر آبه میگذره...

    ---------- Post added at 08:06 PM ---------- Previous post was at 08:04 PM ----------

    راستش من روش فکر کردم و فعلا همین زبان رو ادامه خواهم داد. راستشو بخوا یه رفیق دارم تو دانشگاه که الگوی منه. قبلا لیسانس زیست داشت و دوباره در 27 سالگی تو رشته ی مترجمی ثبت نام کرد. الان 30 سالشه اما به خاطر شوق فراوانش جزو بهترین ها است. اون هیچ وقت نگران اینده و گذشته اش نیست. دقیقا مث یه بچه ی 5 ساله که هر چیزی رو بخواد تا بدست نیاره ول نمیکنه. اگه من یه دوست خوب مث این تو دوره ی دبیرستان داشتم اینطور نمیشد. دوست خوب خیلی مهمه. فکر میکنم فعلا بهتره ریسک نکنم و ادامه بهترین راه باشه. حرف خیلی قشنگی زدی. ادم بهتره تو کاری که هست بهترین باشه.

    حرفات خیلی قشنگ و ارامش دهنده بود. یه شاخ گل تقدیم تو دوست خوب.
    تو پست قبلی این پستت رو ندیدم ولی بهترین نشانه راه درست همین شوق فراوان هست...کلا اونجوری که خودت دوست داری زندگی کن (نه اونجوری که خانواده یا جامعه ازت میخواد باشی)

  12. 4 کاربر از MasterGeek بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #67
    کاربر فعال انجمن عکاسی ، دوربین های دیجیتال و فیلم برداری AliSub's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    Mazandaran
    پست ها
    2,105

    پيش فرض

    این تاپیک منو به فکر انداخت.
    من رشته ام ریاضی فیزیک بود. درسم هم خیلی خوب بود باورتون نمیشه هیچی نمیخوتدم میزاشتم برا شب امتحان دو ساعت میخوندم میشدم 20 کلاس. متاسفانه هیچ کس نبود منو راهنمایی کنه. به این روش کاملا عادت کرده بودم. که وارد دبیرستان شدم . اول هم همینطوری گذشت و من با همین روش جزو بهترین ها بودم. دوم دبیرستان رفتم ریاضی فیزیک . اما دیگه این روش دیروز کارساز نبود. برای اولین بار تو عمرم ریاضی گرفتم 10 . اصلا نمیدونستم دلیلش چیه. رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم. تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن . من بدبختم نمره هام روز به روز بدتر میشد. افسرده شده بودم و درمانده. من هیچ وقت درسخون نبودم و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم. به هر حال تمام اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی. من رفتم مترجمی زبان. سال اول اصلا حوصله ی درس خوندن نداشتم ولی با این حال تو دانشگامون از لحاظ نمره و نوشتن و صحبت کردن بهترین بودم. سال دومدیگه به حماقت خودم تو دبیرستان پی بردم و شروع کردم به درس خوندن. الان که سال سوم هستم میتونم بگم از خیلی از استادای زبانمون بیشتر انگلیسی بلدم. و اگه اینجوری ادامه بدم اینده ی شغلیم برخلاف اینکه بازار اموزش و ترجمه ی زبان اشباع شده تضمینه. براحتی میتونم استاد زبان شم. ولی هنوز قلبم یه جورایی افسردس. نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم. بعضی وقتا میگم تقدیر بود ولی باز فاید نداره این زخم عمیقتر از اینه که این حرفا مرحمی باشه براش. دوست دارم از یه جایی شروع کنم دوباره اما باز گرفتارم .شاید کلا فراموش کردم و چسپیدم به همین زبان و شایدم خدا دری جدید برام گشود. نظر شما چیه؟ دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟
    مهم اینکه خودتو پیدا کردی و الان داری ادامه میدی.
    من یه رفیق دارم که همیشه حصرت ترمهای قبلشو میخوره اصلا کلا کارش این بود. هرچی بهش میگم بابا الان بچسب گذشته عبرت بگیر چرا انقدر فکر میکنی گوشش بدهکار که نیست. اخرم هر ترم بدتر از ترم قبله.

    هیچ وقا حسرت گذشته نخور و فقط ازش عبرت بگیر.

    زندگی = پیروزی + شکست
    ---------------------------------------------

    بزار یک چیزی رو بهت بگم ، موفقیت توش شغل ، 10% ـش دانش هست ، 90% ارتباط مردمی ...
    یک فرد با مدرک دکترا که کلی دود چراغ خورده میره سر شغلش ، اما پولی که در میاره از یک فردی که لیسانس داره هم کمتره !
    به شخصه ، یک سوپرمارکتی میشناسم که وقتی میری توی مغازش که فقط یک آدامس بخری ، انقدر خوب رفتار میکنه و احترام میکنه که اگه چیزی نیاز نداری هم به زور یه چیزی میخری تا جبران محبت طرف رو بکنی ، نمیدونم برات پیش اومده یا نه !
    حالا از اینا که بگزریم ، شما پلهای خراب شده ی پشت سرت رو نمیتونی درست کنی که برگردی عزیز من ، همین راه رو ادامه بده ...
    ولی ، اگر استادی شدی ، استادی بشو که شاگرد هات بهت افتخار کنن ! ما یک معلم فیزیک داشتیم ، وقتی درس میداد ، 2 تیکه از فیزیک میگفت ، 2 تیکه از قرآن ، 2 تیکه از جاهای دیگه ... انقدر خوب توضیح میداد و انقدر معلوماتش بالا بود که شاگرد ها همش عاشقش بودن ! اگر استاده میگفت همه برین وسط اتوبان دراز بکشین همه این کار رو میکردن ...
    مثلا ، آخرین جلسه گفته بود : اگر بعدا من رو توی خیابون دیدین ، من رو صدا کنین تا بهتون سلام کنم ...
    به کلماتش دقت کن ! به این میگن استاد قابل احترام ... استادی که همه فداییش هستن !
    من یکی که خیلی بهش اعتقاد دارم.

  14. 4 کاربر از AliSub بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #68
    داره خودمونی میشه Dokhtar_Bache's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    طــــــــــــــــهران
    پست ها
    136

    پيش فرض

    سلام
    راز شاگرد اول شدن شاگرد اولها فقط تو سه کلمه تعریف میشه : علاقه + پشتکار + هدف
    به همین سادگی و راحتی !!
    مهم اینه که به عمق معنیش پی ببریم
    موضوع دوست خوب و امکانات آموزشی هم شاید مطرح باشه اما تاثیرش ازونای دیگه ضعیفتره
    من خودم یه هم کلاسی داشتم 3سال دبیرستان باهام بود. با استعداد نبود اما همیشه یه قدم از بقیه جلوتر بود.. سال اول معدلش از همه بچه های مدرسه (حتی سال دوم و سومیها هم) و از خواهر خودشم که سال سوم بود بیشتر شد.
    مدرسه ما یه مدرسه دولتی کاملا معمولی بود. این دختر هم دوستاش شرهای مدرسه بودند!! درسخون نبودن و همیشه لنگ تقلب بودن سر امتحانات
    اما ایشون به تنهایی شاخص رشته ریاضی بود والان هم با رتبه 55 کنکور 87 داره برق شریف میخونه. خواهرش هم 3500 برق کاشان آورد..
    نابغه نبود من به عینه دیده بودم.. ولی هدف داشت وبرای هدفش زحمت کشید.

  16. 3 کاربر از Dokhtar_Bache بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #69
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    سلام
    راز شاگرد اول شدن شاگرد اولها فقط تو سه کلمه تعریف میشه : علاقه + پشتکار + هدف
    به همین سادگی و راحتی !!
    مهم اینه که به عمق معنیش پی ببریم
    موضوع دوست خوب و امکانات آموزشی هم شاید مطرح باشه اما تاثیرش ازونای دیگه ضعیفتره
    من خودم یه هم کلاسی داشتم 3سال دبیرستان باهام بود. با استعداد نبود اما همیشه یه قدم از بقیه جلوتر بود.. سال اول معدلش از همه بچه های مدرسه (حتی سال دوم و سومیها هم) و از خواهر خودشم که سال سوم بود بیشتر شد.
    مدرسه ما یه مدرسه دولتی کاملا معمولی بود. این دختر هم دوستاش شرهای مدرسه بودند!! درسخون نبودن و همیشه لنگ تقلب بودن سر امتحانات
    اما ایشون به تنهایی شاخص رشته ریاضی بود والان هم با رتبه 55 کنکور 87 داره برق شریف میخونه. خواهرش هم 3500 برق کاشان آورد..
    نابغه نبود من به عینه دیده بودم.. ولی هدف داشت وبرای هدفش زحمت کشید.
    جــــان ؟! چی شد آبجی ؟!!

    اونجور که من از صحبت های شما متوجه شدم ، دوست شما با لات های مدرسه میگشت ، تقلبی بود و ...
    پس چیجوری موقع کنکور ، که سوالات مفهومی و سخت هستند تونست رتبه ی 55 بیاره ؟!
    یعنی فقط همون سال آخر شروع کرد به خوندن ؟ یا استعداد ذاتی داشت ؟

    +

    یک سوال ، در رتبه های کنکور ، رتبه های دختر و پسر با هم حساب میشه یا جدا جدا هستند ؟
    ما هنوز کنکور ندادیم ... امیدوارم وقتی میدم بتونم حداقل 2 رقمی بیارم !
    با اینکه درسم خوبه ، اما نمیدونم چرا همیشه احساس میکنم بلد نیستم ... !!

    +

    اگر میشه بیشتر در مورد دوستتون توضیح بدید ، من و تمام بچه های تاپیک مشتاق هستیم که بیشتر بدونیم !
    دوستتون قبل از کنکور دقیقا چه کارهایی انجام داد که تونست همچین رتبه ی شاخی بیاره ؟!
    سوالات کنکور سال های قبل رو حل کرد ؟
    یا اصلا سوالات رو خرید ؟!

  18. این کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #70
    آخر فروم باز Haj_Amoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    پادشاهی قدسی اخوت برحق
    پست ها
    1,554

    پيش فرض

    یک سوال ، در رتبه های کنکور ، رتبه های دختر و پسر با هم حساب میشه یا جدا جدا هستند ؟
    سوال پرسیدیا!!! مگه سهمیه‎ی دخترا و پسرا هم داریم! ... آره با هم حساب میشن!!

  20. 2 کاربر از Haj_Amoo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •