معرفى فيلم هاى نوروزى شبكه هاى تلويزيون
سينما در سيما
وحيد سعيدى
• راهپيمايى پنگوئن ها/ رژه پنگوئن ها (شبكه چهار، سيزدهم فروردين ماه)
كارگردان: لوك ژاكه، فيلمنامه: لوك ژاكه، ميشل فسلر، مدير فيلمبردارى: لورن شله، ژروم ميزون، موسيقى: اميلى سيمون، الكس وورمن، بازيگران: چارلز برلينگ، رومن بورينگر، جولز يستروك، راوى: مورگان فريمن، محصول ۲۰۰۵ فرانسه
خلاصه داستان: هزاران سال است كه در بدآب و هواترين قاره زمين قطب جنوب سفرى خارق العاده روى مى دهد، پنگوئن هاى امپراتور محل امن زندگى خود را در اقيانوس ترك و با عبور از يخ ها سفر طولانى خود را به سرزمينى آغاز مى كنند كه در آن به زاد و ولد و توليدمثل مى پردازند. سرزمينى كه هيچ موجود زنده اى در آن هنگام از سال نمى تواند آن را تحمل كند.
پنگوئن ها در ماه مارس هر سال با توجه به فرا رسيدن زمستان در نيم كره جنوبى از مناطق آبى محل زيست خود عازم مناطق يخ زده مى شوند و اين سفر ۱۰۰كيلومترى كه بر روى مسيرهاى يخ زده صورت مى گيرد موضوع اصلى فيلم لوك ژاكه است. ژاكه پس از ۱۲ سال حضور در قطب جنوب مستند راهپيمايى پنگوئن ها را ساخت و آن را روانه سالن سينما ها كرد. فروش بالا و استثنايى فيلم او را در جايگاه دومين فيلم مستند پرفروش تاريخ سينما قرار داد.
نماهاى فيلمبردارى شده توسط لورن شله و ژروم ميزون از اين موجودات عجيب و غريب معلوم است كار آسانى نبوده. پنگوئنى به روى يخ ها شيرجه مى رود، ديگرى با شكم روى يخ سر مى خورد، دو تا از آنها با هم در سوراخى تنگ مى پرند و در نهايت به صف مى شوند تا راهپيمايى و مهاجرت خود را آغاز كنند. نماهايى نزديك از حركت آرام پاهايشان به تصاوير بسته آنها برش داده مى شود. گروه به ما معرفى مى شوند؛ فيلم اما حول زندگى زوجى از آنها مى گردد و مخاطب را از نحوه يافتن آن دو تا زاد و ولد و تولد جوجه هايشان آگاه مى كند.نقش تدوين و موسيقى در شكل گيرى فيلم و ساختارش و ايجاد ريتم خاص آن انكارناپذير است.بسيارى پيش بينى مى كنند كه بعيد نيست فيلم ركورد فارنهايت ۱۱/۹ (مايكل مور) را هم بشكند چرا كه مخاطبان فيلم طيف متنوعى را شامل مى شوند. از مخاطب عادى تا دوستداران طبيعت و محيط زيست. جالب اينجا است كه يكى از نقاط قابل اعتناى فيلم حضور مورگان فريمن بازيگر هاليوودى در جايگاه راوى است.
• بيد مجنون (شبكه اول _ يكشنبه ششم فروردين ماه)
كارگردان: مجيد مجيدى، فيلمنامه: فواد نحاس، سيدناصر هاشم زاده و مجيد مجيدى، مدير فيلمبردارى: محمود كلارى، صدابردارى: يدالله نجفى، صداگذارى و ميكس: محمدرضا دلپاك، تدوين: حسن حسن دوست، طرح چهره پردازى: سيدمحسن موسوى، طراح صحنه: بهزاد كزازى، طراح لباس: سيدمحسن موسوى، موسيقى: احمد پژمان، بازيگران: پرويز پرستويى، رويا تيموريان، محمود بهرازنيا، صغرى عبيسى، شراره دولت آبادى، محصول ۱۳۸۳
خلاصه داستان: يوسف (پرويز پرستويى) ۴۵ سال دارد و استاد دانشگاه است و ادبيات تدريس مى كند. او در هشت سالگى بر اثر جرقه آتش بينايى اش را از دست داده و سال ها است كه در دنيايى تاريك و تيره زندگى مى كند. به دنبال ناراحتى اى به پزشك مراجعه مى كند و پزشك تشخيص مى دهد كه وى به بيمارى خطرناكى مبتلا شده كه ممكن است سلامتى خود را براى هميشه از دست دهد. دايى مرفه اش او را براى مداوا به خارج از كشور مى فرستند. در فرانسه معلوم مى شود بيمارى اش وخيم نيست و غده سرطانى او خوش خيم است. پس از جراحى چشمان يوسف به نور حساسيت نشان مى دهند و بعد از ۳۷ سال او با پيوند قرنيه، بينايى اش را بازمى يابد. يوسف بالاخره رويا (رويا تيموريان) همسرش و مريم دخترش را مى بيند. اما در اين ميان به دختر يكى از بستگان دل مى بندد. همسرش پى مى برد و او را ترك مى كند، بار ديگر يوسف بينايى اش را از دست مى دهد و...
•••
ديدن فيلمى از مجيد مجيدى، كارگردان «بچه هاى آسمان» و «باران» با بازى پرويز پرستويى و رويا تيموريان خالى از لطف نيست. فيلم مضامينى را به تصوير مى كشد كه به رغم پرداخت سطحى و گاه شعارى آنها در انتقال بعضى از حس ها آن هم بر پرده موفق است. مضمون يا مضامين كنايى فيلم از همان عنوانش هم مشخص است، اما نحوه به تصوير كشاندن نشانه ها و بيان بصرى آنها به شدت كليشه اى است؛ مثلاً استفاده از دختر و عشق به او پس از بينايى به مفهوم استعارى نشانه اى رو و بسيار عام محسوب مى شود و شايد اگر اين نمادها تا اين اندازه سطحى به بيان تصويرى درنمى آمد و در ساختارى تلويحى تر ارائه مى شد، فيلم مى توانست در جايگاه اثرى با مضمون دغدغه هاى انسانى و روانكاوى او درخور توجه باشد. چنانكه بسيارى از المان ها مثل راه رفتن مورچه كه به آن ارجاع هم داده مى شود به خاطر آنكه صرفاً با تصوير عنوان مى شود، براى مخاطب غافلگيركننده و با نوعى كشف و شهود توام است. بازى هاى درست و قدرتمند پرويز پرستويى، رويا تيموريان و صغرى عبيسى در ارائه شخصيت ها و موقعيت هايى كه در آنها گرفتار شده اند نقش بسزايى داشته. مسيرى كه يوسف مى پيمايد به نوعى اشاره اى است به مسيرى كه تمام انسان ها طى مى كنند و شايد با چشم دل ديدن، چشم فرو بستن و ناديده گرفتن هر آنچه وسوسه و باطنى شيطانى دارد، به شكلى قابل فهم براى همه در فيلم عنوان مى شود و فيلم به همين خاطر توانست در ارتباط با مخاطب عادى مردم نيز توفيق حاصل كند.
• دفتر كار (شبكه اول _ دوشنبه هفتم فروردين ماه)
![]()
فيلم سينمايى «دفتر كار» به كارگردانى ميك جاج در روزهاى تعطيل ابتداى سال ۸۵ روى آنتن شبكه يك سيما مى رود. فيلم سينمايى «دفتر كار» (Office Space) كه يكى از آثار هاليوود در سال ۱۹۹۹ و دهمين ساخته سينمايى سازنده اش محسوب مى شود، از داستانى كمدى و عاشقانه برخوردار است و به هجو روزمرگى جامعه امروز، مشكلات دست به گريبان كارمندان و نداشتن تنوع در زندگى طبقه متوسط جامعه مى پردازد.اين فيلم داستان پيتر گيبونز را روايت مى كند كه به عنوان كارمند در يك اداره مشغول كار است. وى از يك نواختى موجود در زندگى خود متنفر است و در پى ايجاد تحولى اساسى در اين زمينه برمى آيد. گيبونز به سفارش اطرافيانش به سراغ يك متخصص كاردرمانى مى رود و اين دكتر به وسيله هيپنوتيزم سعى مى كند مشكلات ذهنى او را به طريقى برطرف نمايد و روزمرگى هاى زندگى او را با تغيير در ديدگاه برطرف سازد. درمان تا حدودى موثر واقع مى شود و بخشى از خستگى عمومى او از بين مى رود، اما به صورت يك روز در ميان حس روزمرگى او را با مشكل مواجه مى سازد. در اين ميان او با روى آوردن به بازى هاى كامپيوترى و تغيير در اسباب و وسايل ادارى سعى در ايجاد تغيير مى كند كه ناگهان دفتر آتش مى گيرد و...
اين فيلم كه در سال ۸۹ ارائه مى شود، با بازى ران ليونگستن، جنيفر آنيستن، ديويد هرمان، آجى نايدو، ديدريش بدر، استفن روت، گرى كول، ريچارد ريهل و الكستاندر و نت ورث در نقش هاى اصلى توليد شده است.
• خيلى دور، خيلى نزديك (شبكه دو _ سه شنبه اول فروردين ماه)
كارگردان و تهيه كننده: رضا ميركريمى، فيلمنامه: رضا ميركريمى و محمدرضا گوهرى براساس طرحى از ميركريمى، مدير فيلمبردارى: حميد خضوعى ابيانه، صدابردارى: اردلان، تدوين: بهرام دهقانى، طراح چهره پردازى: محمدرضا قومى، طراح صحنه و لباس: امير اثباتى، بازيگران: مسعود رايگان، الهام حميدى، افشين هاشمى، محمدرضا نجفى، محصول ۱۳۸۳
خلاصه داستان: دكتر محمود عالم (مسعود رايگان)، جراح برجسته مغز و اعصاب چنان غرق كار و دلمشغولى هايش است كه پسر نوجوانش سامان را فراموش كرده. شب تولد سامان طبق قولى كه داده، تلسكوپى برايش مى خرد اما زمانى به خانه مى رسد كه جشن تولد تمام شده و پسرش براى رصد ستاره ها به كوير رفته. دكتر همان شب، قبل تر چيزى حدود چند ساعت قبل از آنكه به خانه برسد پى برده پسرش تومور مغزى دارد. همسر دوم دكتر و پسر كوچكش راهى سفرند. دكتر كه تنها شده، تصميم مى گيرد خودش تلسكوپ را به كوير ببرد و به سامان برساند. نگين دختر دكتر جهانپور همكار دكتر عالم طى تماسى تلفنى به دكتر مى گويد كه كاروانسرا را ترك كرده و به روستاى مصر رفته اند. دكتر به كاروانسرا مى رسد و با دكتر جوانى به نام نسرين (الهام حميدى) آشنا مى شود. در نهايت هم صبح زود دكتر به سمت محلى به راه مى افتد كه سامان و نگين و بقيه گروه آنجا هستند. در نزديكى معدنى بنزين ماشين تمام مى شود، دكتر عالم اول پياده به راه مى افتد و بعد از گم كردن راه باز به ماشين اش مى رسد. او سوار ماشين مى شود و همانجا درون ماشين مى ماند و توفان شن ماشين را مدفون مى كند و در لحظات ياس و نااميدى دستان سامان به كمك پدر مى آيد و...
•••
از سويى فيلم «خيلى دور، خيلى نزديك» فيلم برگزيده مردم در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر بود و از سوى ديگر انجمن منتقدان نيز اثر ميركريمى را به عنوان بهترين فيلم در جشن خانه سينما معرفى كرد. بدون ترديد اين اشتراك به خاطر ساختار و مضمون فيلم و زاويه ديد خاص ميركريمى، براى روايت كردن دغدغه ها و مسائل درونى انسان بود. ميركريمى قبل تر نيز با «زير نور ماه» توانسته بود مرزى پديد آورد كه مردم و منتقدان در آن به اشتراك رسيده بودند.در «خيلى دور، خيلى نزديك» ماهيت و هويت انسان مورد بررسى قرار مى گيرد و زندگى در قاب تصوير به نمايش كشيده مى شود. زندگى همانگونه كه در جريان است فيلم به آدم ها و روابطشان مى پردازد و تعريف هر يك از انسان و زندگى را ارائه مى دهد.فيلم در دسته بندى جديد جزء فيلم هاى «سينماى معناگرا» قرار گرفت و به خاطر رويكرد و مضمونش بسيار مورد توجه قرار گرفت. در اين ميان البته نمى توان منكر فيلمبردارى فوق العاده حميد خضوعى ابيانه و حضور مسعود رايگان شد اما متاسفانه «خيلى دور، خيلى نزديك» در بيان بصرى معناها و مفاهيم برگ برنده اى ندارد و شايد فقط براى بعضى از لحظات و دقايقش و به تصوير كشاندن همان وجوه درونى انسان ها و حس هايشان شايسته تقدير باشد.
• جايى براى زندگى (شبكه دو _ جمعه يازدهم فروردين ماه)
نويسنده و كارگردان: محمدرضا بزرگ نيا براساس طرحى از جمال اميد، مدير فيلمبردارى: حسين جعفريان، صدابردارى: ساسان نخعى، تدوين: عباس گنجوى، طراح چهره پردازى: مهرداد ميركيانى، طراح صحنه و لباس: پروين صفوى، بازيگران: عزت الله انتظامى، هديه تهرانى، هانيه توسلى، آتيلا پسيانى، عمار دهقانى تفتى، فردوس كاويانى، محصول ۱۳۸۲
خلاصه داستان: با شروع جنگ، خانواده بزرگ عيدى محمد از هم مى پاشد و خانه و املاك آنها به اشغال نيروهاى دشمن درمى آيد. بيم ها، اميدها و عشق هاى از دست رفته تا اسارت و نبرد و تلاش براى آزاد كردن منطقه براى هر يك از افراد خانواده سرنوشت جديدى را رقم مى زند و...
•••
وقتى محمدرضا بزرگ نيا كشتى آنجليكا را ساخت، سينماى ايران تحت سياستگزارى هايى فقط فيلم هايى توليد مى كرد كه به نوعى روشنفكرانه به حساب مى آمدند و فيلم توانست در اكران عمومى در ارتباط با مخاطب خاص و عام توفيق حاصل كند.بزرگ نيا تكنيك و ابزار سينمايى را به خوبى مى شناسد و پس از موفقيت اين فيلم به دعوت شركت نفت جنگ نفتكش ها و توفان كه در نوع خود پروژه هاى عظيمى به شمار مى آمدند را ساخت. اما شكست توفان مسير فيلمسازى بزرگ نيا را تغيير داد و او تصميم گرفت فيلمنامه زنى در باد (اصغر عبداللهى) را با بازى نيكى كريمى و تهيه كنندگى ستاد مبارزه با مواد مخدر كارگردانى كند. داستان فيلم درباره زنى بود كه پزشك است و به مواد مخدر اعتياد دارد اما ترس از حساسيت هاى جامعه پزشكان سبب شد تا فيلم در همان مراحل اوليه توليد متوقف شود. بزرگ نيا در نهايت جايى براى زندگى را با سرمايه سيمافيلم و تهيه كنندگى حسن بشكوفه ساخت. داستان فيلم به روزهاى آغاز جنگ و روابط و مناسبات خانواده اى مى پردازد كه ناگزير ملك و خانه اجدادى را ترك مى كنند.
لوكيشن اصلى فيلم كه خانه اى بزرگ با معمارى جنوبى است، در اطراف تهران با هزينه اى بالا ساخته شد و گروهى از بازيگران سرشناس ايفاى نقش ها را برعهده گرفتند. جايى براى زندگى بار ديگر بر توانايى هاى بزرگ نيا در فيلمسازى، كارگردانى و استفاده بجا از تكنيك هاى سينمايى صحه گذاشت، اما مشكل باز هم در داستان و شيوه روايت بود. معرفى شخصيت ها، مناسباتشان با يكديگر و اساساً نحوه روايت و ساختار داستان مشكلات عمده اى دارد. به طور مثال شخصيت ها فرعى در داستان معرفى مى شوند، گاه حضورى پررنگ دارند و نقش كاتاليزور را در مسير قصه ايفا مى كنند اما به يكباره كاملاً حذف مى شوند. نحوه پرداخت شخصيت هاى اصلى نيز به همين منوال است به طور نمونه هديه تهرانى/ عروس خانواده در ابتدا نه تنها به عنوان عضوى از خانواده كه مشاورى دقيق به مخاطب معرفى مى شود. او با تمام پيچ وخم هاى شخصيتى پدرشوهرش آشناست و به همين خاطر روابط حسى و عاطفى خاصى با او دارد اما از قسمت دوم فيلم و بعد از رفتن و ترك خانه حضور او و به بيانى يكى از شخصيت هاى اصلى كمرنگ مى شود و بر نقش عيدى محمد (عزت الله انتظامى) و نوه اش (عمار دهقانى تفتى) و شيوه هاى مبارزه آنها با دشمن تاكيد مى شود. حال آنكه كنار گذاشتن يك شخصيت و حذف او و پى گرفتن مسير قصه با ديگر شخصيت ها بايد براساس منطق روايت و داستان باشد كه در فيلم عملاً در غياب سير منطقى و انسجام داستان صورت مى گيرد.
قصه عشقى كه در كنار روايت، دنبال مى شود مسير درستى نمى پيمايد و دو شخصيت درگير يعنى عمار دهقانى تفتى و هانيه توسلى گاه انگيزه ها و كنش هاى لازم را براى پيشبرد قصه ندارند. در مورد وقايع و اتفاقات در داستان نيز همين رويكرد مشاهده مى شود.
اسارت عيدى محمد و نوه اش، تاكيدهاى فراوان به تخريب خانه و سنت ها، فرار دختر/ هانيه توسلى و درگيرى خانواده اش در مرز و... از جمله حوادثى به شمار مى آيند كه گاه در مسير روايت قرار نمى گيرند و به نوعى با حشو و زوائد همراه هستند. از نكات قابل اعتناى فيلم مى توان به تصوير و ترسيم صحنه هاى حمله هوايى روزهاى آغاز جنگ، فضاى خود خانه عيد محمد قبل از جنگ و البته بازى هاى قابل اعتناى هديه تهرانى و هانيه توسلى اشاره كرد.
• قيام (شبكه دو- جمعه چهارم فروردين ماه)
فيلم سينمايى «قيام» (Rising) به كارگردانى فيليپ هافمن محصول سينماى آمريكا در سال ۱۹۹۳ است كه در ژانر پليسى- جنايى توليد شده است و به مسئله وجود مافياى قدرت و فعاليت هاى ريشه دار تجارت سياه در آمريكا اشاره مى كند.اين فيلم داستان دو پليس را روايت مى كند كه در زمينه كشف جنايت به فعاليت مى پردازند. در حين فعاليت هاى اين دو نفر كه دوستى خاصى بين آنها برقرار است، به پرونده قتل يك دختر آمريكايى در شركتى ژاپنى بر مى خورند و درصدد پيدا كردن قاتل و انگيزه قتل بر مى آيند كه به مواردى بر مى خورند كه بيش از انتظار و انگيزه تجسس آنها است.شون كانرى، وسلى اسينپس، هاروى كيتل، كرى هيروكى تاگاوا، كوين اندروس، ماكو، راى وايس، استن اگى و استن شاو بازيگران اصلى اين فيلم را تشكيل مى دهند كه در قالب ۱۲۹ دقيقه ارائه مى شود.
• نقشه پرواز (شبكه سوم -شنبه پنجم فروردين ماه)
فيلم سينمايى نقشه پرواز ساخته رابرت شوون كى روايتگر قصه خانم مهندسى است كه شوهرش از پشت بام سقوط مى كند و مى ميرد. او قصد دارد تابوت شوهرش را با هواپيما از برلين به آمريكا ببرد، اما در هواپيما درگير يك هواپيما ربايى مى شود. يكى از ماموران پليس هواپيمايى مستقر در هواپيما به كمك تابوت ساز و يكى از مهمانداران مقاديرى بمب در تابوت مخفى مى كند و...جودى فاستر، پيتر سارس گارد، اركا كريستسن، كيت بى هان، گرتا اسكاچى و... در اين فيلم بازى دارند.
• مرد عنكبوتى ۲ (شبكه دو _ چهارشنبه دوم فروردين ماه)
![]()
كارگردان: سام ريمى، فيلمنامه: الوين سارجنت براساس داستان مصورى از استن لى و استيو ديتكو، مدير فيلمبردارى: بيل پاپ، موسيقى: دنى الفمن، بازيگران: توبى مگواير (مرد عنكبوتى / پيتر پاركر)، كريستن دانست (مرى جين واتسن)، جيمز فرانكو (هرى ازبرن)، آلفرد مولينا (داك آك / دكتر اوتو اكتاويوس)، محصول ۲۰۰۴ آمريكا.
خلاصه داستان: پيتر پاركر درصدد است تا بين زندگى عادى و وظايفش در مقام مرد عنكبوتى مرز مشتركى بيابد و تعادل برقرار سازد. از كارش در پيتزافروشى اخراج مى شود؛ مدتى است اجاره خانه اش عقب افتاده و به زودى از تحصيل در دانشگاه كلمبيا هم بازمى ماند. او در زندگى واقعى فردى تنبل، خودخواه و متزلزل معرفى شده؛ درست برخلاف زندگى اى كه به عنوان مرد عنكبوتى دارد. اوضاع و احوال او بر مرى جين هم تاثير مى گذارد و مرى از بهانه جويى هايش به تنگ مى آيد. پيتر قابليت هاى خاص خود را كم كم از دست مى دهد و سرانجام روزى در كوچه اى بن بست، نقاب و لباس هاى مرد عنكبوتى را در سطل آشغال مى اندازد و...
•••
مرد عنكبوتى ۲ از قسمت اولش يا همان فيلم اول قابل اعتناتر و به نوعى در ارتباط با مخاطب موفق تر است. شخصيت پردازى ها در عين متفاوت بودن، دست كم مانوس و آشنا هستند. توبى مگواير به نقش پيتر پاركر / مرد عنكبوتى بازى قدرتمندى ارائه مى دهد. در فيلم اخير تا حدى اسطوره مرد عنكبوتى شكسته مى شود: پيتر اين بار از تارهاى مرد عنكبوتى نه براى نجات دنيا و مردم كه براى رساندن پيتزا سر ساعت به مشترى استفاده مى كند و در نهايت هم با دور انداختن صورتك و لباس ها به نوعى اين اسطوره شكنى به اوج مى رسد. اتفاقاً همين نوع شخصيت پردازى به باورپذير بودن شخصيت ها كمك مى كند و مخاطب / بيننده در رابطه با آنها و پذيرششان راحت تر عمل مى كند. مخاطب در اثر جديد با مرد عنكبوتى و ديگر شخصيت ها همگام حوادث را پى مى گيرد، نوعى حس همذات پندارى با آنها دارد و نگرانشان مى شود.
در فيلم اخير بر وجوه انسانى قهرمان داستان افزوده شده و حالا پيتر پاركر به نسبت «مرد عنكبوتى» شباهت بيشترى به اطرافيانش دارد. او چون انسانى عادى تصوير مى شود و در جايگاه پيتر دغدغه و مشكلات انسان هاى عادى را هم دارد. از اغراق و تصنع در وجه عنكبوتى او نيز كه در قسمت قبلى شاهد بوديم اثرى نيست. بسيارى اين فيلم را در مقايسه با قسمت اول ارزشمندتر دانستند و علاوه بر شخصيت پردازى، جلوه هاى ويژه و صحنه هاى كامپيوترى آن را بهتر ارزيابى كردند. با آنكه فيلم نسبت به فيلم قبلى، طنز بيشترى دارد ولى اكثر تماشاگران از پايان فيلم احساس رضايت نداشتند و انداختن صورتك و لباس در سطل زباله را به نوعى حذف اين اسطوره قرن بيستم قلمداد كردند.
• كوهستان سرد (شبكه دو- يكشنبه ششم فروردين ماه)
![]()
فيلم سينمايى «كوهستان سرد» با بازى نيكول كيدمن در قالب مجموعه فيلم هاى نوروزى شبكه دو سيما پخش مى شود. اين فيلم كه چهاردهمين ساخته آنتونى منينگلا به شمار مى رود، محصول سال ۲۰۰۳ سينماى آمريكا است. اين فيلم كه ملودرامى عاشقانه و حادثه اى است، به بازآفرينى داستانى پرتحرك و در عين حال احساسى از اثرات نامطلوب جنگ بر افرادى مى پردازد كه ناآگاهانه در اين پديده شوم حضور مى يابند و يا افرادى كه در ظاهر دور از جنگ هستند، اما به طريقى سرنوشت شان با جنگ و يا افراد دخيل در جنگ گره خورده است.اين فيلم كه در ۱۵۵ دقيقه به نمايش درمى آيد، داستان مردى به نام اينمن را بيان مى كند كه در جنگ همراه با متفقين در يك كشتى همراه است. او پيش از جنگ مورد توجه دخترى به نام آدا است كه در كاروليناى شمالى زندگى مى كند. در غيبت وى، آدا با كمك يك جوان رانده شده به نام رابى سعى مى كند تا به هر طريقى مزرعه پدر درگذشته اش را حفظ كند كه يك مبلغ مذهبى بوده است. در اين بين اينمن با عشق به موطن و خاطرات آدا در راه طولانى بازگشت به خانه با مشكلاتى مواجه مى شود.
جود لا، نيكول كيدمن، ناتالى پورتمن، رنه زلوگر، آيلين اتكينز، برندن لگيسن، فيليپ هافمن، جيووانى ريبيسى و دانالد ساترلند تعدادى از بازيگران اصلى اين فيلم را تشكيل مى دهند. اين فيلم در آمريكا با فروش ۹۵ ميليون و ۶۳۲ هزار دلار مواجه مى شود كه با توجه به هزينه هاى به نسبت بالاى فيلم به خاطر بازسازى صحنه هاى برفى فروش قابل توجهى به شمار نمى رود. البته اين فيلم در عرصه جشنواره ها موفقيت هاى زيادى به دست آورده است.
دريافت جايزه بهترين بازيگر نقش مكمل زن و نامزدى براى دريافت جايزه بهترين بازيگر مرد، فيلمبردارى، تدوين، موسيقى و آواز از مراسم اسكار ،۲۰۰۴ دريافت جايزه بهترين موسيقى و بازيگر نقش مكمل زن و نامزد دريافت جايزه بهترين فيلمبردارى، طراحى صحنه، تدوين فيلم، چهره پردازى، بازيگر مرد، مدير توليد، فيلمنامه و صدابردارى از مراسم بفتا ۲۰۰۴ و دريافت جايزه بهترين بازيگر نقش مكمل زن و نامزدى براى دريافت جايزه بهترين كارگردانى، فيلمنامه، موسيقى، آواز، بازيگر مرد، بازيگر زن و فيلمبردارى از جشنواره گلدن گلاب ۲۰۰۴ بخشى از موفقيت هاى اين فيلم در عرصه جشنواره هاى معتبر سينمايى به شمار مى رود
• دخترى با گوشواره مرواريد (شبكه چهار- سه شنبه هشتم فروردين ماه)
كارگردان: پيتر وبر، فيلمنامه: اليويا هتريد براساس رمانى از تريسى شواليه، مدير فيلمبردارى: ادواردو سرا، بازيگران: كالين فيرث (ورمير)، اسكارلت جوهانسون (گريت)، تام ويلكينسون (فان روئيون)، جودى پارفيت (ماريا تيز)، محصول ۲۰۰۴
خلاصه داستان: يوهانس ورمير نقاش كم كارى است كه در تمام دوران حرفه اى اش فقط ۳۵ تابلوى نقاشى كشيده. او يازده فرزند دارد و به اين ترتيب همسرش كاترينا اغلب اوقات آبستن است. گريت در خانواده اى فقير زندگى مى كند و براى كمك به خانواده به خانه ورميرها مى رود. گريت خدمتكار ورميرها مى شود اما كاترينا به جوانى و زيبايى او حسادت مى كند و از گريت متنفر است. گريت به رغم بى سوادى، باشعور و فهيم است و به صورت غريزى هنر و زيبايى را درك مى كند. اما در خانه ورميرها تصميم گيرنده اصلى ماريا مادر كاترينا است. يوهانس نيز سلطه مادرزنش را پذيرفته و خود را با اين شرايط تطبيق داده. آقاى فن روئيون خريدار و مشترى اصلى تابلوهاى ورمير از او مى خواهد در ازاى دستمزدى كلان تابلويى از چهره گريت ترسيم كند. كاترينا با اين كار مخالف است اما ماريا به خاطر پول موافقت مى كند. گريت مدل ورمير مى شود و اين ابتداى رابطه اى عجيب بين نقاش و مدل است و...
•••
«دخترى با گوشواره مرواريد» به خاطر بهره گيرى از تصاوير ناب و منحصر به فردش كه به مدد فيلمبردارى ادواردو سرا حاصل شده، اثر بصرى جذابى به شمار مى آيد. گو اينكه اكثر فيلم هايى كه درباره نقاش و نقاش ها ساخته شده اند عموماً فيلم هاى ناموفقى هستند. اما داستان تريسى شواليه كه جزء پرفروش ترين اثرها هم بود، به عنوان زيرساخت فيلم توانست اين بار عشقى را به تصوير كشيد كه در نوع خود پذيرفتنى و جذاب است. فيلم در بخش هايى در نسبت با داستان گاه تغييراتى اساسى داشته و در قياس با روايت شواليه از شخصيت ها و فضا تا حدى بهتر است كه البته مقايسه تطبيقى اين اثر اقتباسى با اصل اثر در اين يادداشت كوتاه محلى از اعراب ندارد.در فيلم وبر ديالوگ بسيار اندك است و به همين خاطر حضور بازيگران و بازى هايشان نقش كليدى و محورى دارد. اسكارلت جوهانسون در نقش گريت به خوبى شخصيت را درك كرده و در ارائه تصوير او و انتقال احساسات گريت به مخاطب به راستى موفق است. كالين فيرث، تام ويلكينسون و جودى پارفيت نيز در نقش هاى خود حضورى درخشان دارند.ادواردو سرا نيز در انتقال فضاى كلى داستان با كادربندى و نورپردازى دقيق، تصاوير فيلم را مثل نقاشى هاى خود ورمير تامل برانگيز كرده. به بيانى تصاوير غناى خاصى به فيلم بخشيده اند. چنانچه قاب دوربين و قاب تابلو كاملاً با هم همخوانى دارند و گويى خود فيلم مجموعه اى است از پشت سر هم قرار گرفتن نقاشى هاى ورمير و نماهاى سرا و البته داستان شواليه با كارگردانى پيتر وبر.
• جاده تباهى (شبكه تهران - يكشنبه بيست و هشتم اسفندماه)
كارگردان: سام مندس، فيلمنامه نويس: ديويد سلف براساس داستانى از ماكس آسن كالينز و ريچارد پيرس ريز، مدير فيلمبردارى: كنراد هال، موسيقى: توماس نيومن، بازيگران: تام هنكس، تيلور هوچلين، پل نيومن، جود لا ، دانيل كريك، استنلى توچى، جنيفر جيسون لى، كوين چمبرلين، محصول ۲۰۰۲ آمريكا.
خلاصه داستان: سال ،۱۹۳۱ مايكل سوليوان (هنكس) آدمكشى است كه به فرشته مرگ شهرت دارد. رئيسش جان رونى (نيومن) گنگسترى ايرلندى است كه با آل كاپون رابطه دارد و در چند شهر ايالت هاى ايلينويز و آيوا صاحب قدرت شده. او مايكل يتيم را بزرگ كرده و چون پسرى دوستش دارد. پسر دوازده ساله مايكل، مايكل جونيور (هوچلين) به حرفه پدرش مشكوك مى شود. شبى مخفيانه در ماشين پدر شاهد كشتن مردى توسط پسر رونى، كانر (كريك) مى شود و نيز پدرش را مى بيند كه به ناچار چند نفر را مى كشد. كانر كه فهميده پسر ساليوان شاهد قتل بوده بدون اطلاع پدرش تصميم مى گيرد مايكل جونيور را بكشد. مايكل جان سالم به در مى برد ولى همسر سوليوان و پسر كوچكش به قتل مى رسند. سوليوان كه پى برده جان خودش و مايكل جونيور در خطر است همراه با فرزندش مى گريزد و قبل از آنكه راهى شهرهاى ديگر شوند يكى ديگر از افراد رونى را مى كشد. او از فرانك نيتى (توچى) دوست كاپون كمك مى خواهد اما جواب رد مى شنود. در همين حال رونى كه در پى حفظ جان كانر است هارلان مگواير (لا) قاتل حرفه اى را براى كشتن سوليوان اجير مى كند و مگواير در اولين سوء قصد به جان سوليوان ناكام مى ماند. مايكل سوليوان و پسرش كه به تازگى رانندگى ياد گرفته پول هاى رونى را از بانك شهرهاى راك آيلند، مالين و دانپورت خارج مى كنند. سرانجام سوليوان در كليسا به ديدن رونى مى رود و از او مى خواهد كه از عمل پسرش چشم پوشى كند ولى رونى نمى پذيرد؛ سوليوان رونى و افرادش را مى كشد. پس از مرگ رونى فرانك نيتى محل اختفاى كانر را به سوليوان اطلاع مى دهد و سوليوان كانر را هم مى كشد و به همراه مايكل جونيور به شهر كوچك پرديشن بازمى گردد اما مگواير منتظر اوست و اين بار او را هدف قرار مى دهد اما سوليوان پيش از مرگ، مگواير را هم مى كشد.
•••
شكل روايت در فيلم «جاده تباهى» پس از فيلم «زيبايى آمريكايى» ثابت كرد كه سام مندس در بازگويى و به تصوير كشاندن روايت شيوه خاص و منحصر به فردى دارد. او در دل حكايت زندگى آدمكشى حرفه اى، روابط از هم گسيخته پدر و فرزند و سير و سلوك درونى شخصيت ها را مورد بررسى قرار مى دهد. شخصيت پردازى اشخاص در «جاده تباهى» به گونه اى است كه تمام وجوه شخصيتى آنها، گره ها و مشكلاتشان، تضادها، انگيزه ها و كنش هايشان براى مخاطب قابل لمس و باورپذير مى شود و مسير تحول آنها نيز به مدد همين ويژگى و داستان به درستى صورت مى گيرد. پدرى / سوليوان روابط و مناسبات با پسرش / مايكل جونيور را درست بعد از كشته شدن همسر و پسر كوچكش و در خلال مسير سفر بازنگرى مى كند و پسر كه همواره براى نزديكى با پدر سدى روبه روى خود مى ديده، مرزها را مى شكند و به دنياى پدر و مردانگى قدم مى گذارد. فيلمبردارى كنراد ال. هال كه براى او اسكار هم به ارمغان آورد در تبيين فضا و القاى حس حاكم بر صحنه ها به مخاطب قابل تحسين است. بازى تام هنكس به نقش سوليوان و جود لاو در نقش هارلان مگواير و پل نيومن در كنار طراحى صحنه از نقاط قوت فيلم محسوب مى شود. پل نيومن نيز براى ايفاى نقش جان رونى اسكار بهترين بازيگر مرد مكمل را از آن خود كرد. اما آنچه فيلم را در عين سادگى و داستان سرراستش متمايز مى كند، درك درست از شخصيت ها، زندگى شان و فضاى آن دوران و اصلاً جامعه است. به بيانى «جاده تباهى» تصويرى از زندگى واقعى را بر پرده به نمايش مى كشد.
• اليور تويست (شبكه چهار، جمعه يازدهم فروردين ماه) (رزرو)
كارگردان: رومن پولانسكى، فيلمنامه: رانلد هاروود براساس رمان چارلز ديكنز.مدير فيلمبردار: پاول ادلمن، موسيقى: ريچل پورتمن، بازيگران: بن كينگزلى (فاگين)، بارنى كلارك (اليورتويست)، لين رو (نانسى)، مارك استرونگ (توبى كركيت)، جيمى مورفن (بيل سايكس)، محصول ۲۰۰۵ انگلستان / چك / فرانسه/ ايتاليا
خلاصه داستان: اليورتويست، پسركى يتيم و بى پناه است كه از يتيم خانه اى به يتيم خانه ديگر مى رود و به سختى روزگار مى گذراند. در نهايت نيز در ده سالگى سر از خيابان هاى لندن درمى آورد و به دنياى فاگين پير و جيب برها و دزدهايى هم سن و سال خودش قدم مى گذارد. در شرايطى كه اليور براى زنده ماندن دست به هر كار پستى مى زند، حفظ شرافت و پاكى بسيار دشوار و تا حدى غيرممكن به نظر مى رسد. در اين بين اما اليور با برانلو كتاب فروشى خوش قلب برخورد مى كند و برانلو او را در بازيابى هويت و نفس اش يارى مى دهد.اليور تصميم مى گيرد زندگى جديدى را آغاز كند اما گذشته سايه به سايه به دنبال او است...
•••
فضاسازى از لندن در فيلم رومن پولانسكى نيز مثل تصويرسازى خود رمان از شهر لندن است؛ به همان اندازه تاريك و سياه. لندن قرن نوزدهم پولانسكى كه در پراگ بازسازى شده، خاكسترى، بارانى و تاريك است. در فيلم سرنوشت و تقدير حاكم است و شخصيت پردازى بسيار دقيق صورت گرفته. تمام شخصيت ها تلفيق خوبى و بدى هستند و به شدت به آدم هاى واقعى در دنياى واقعى نزديكند. البته به نسبت نسخه سال ۱۹۴۸ اليور تويست كه ديويد لين آن را كارگردانى كرده بود، شخصى تر است. اولين رمان جدى چارلز ديكنز اليور تويست بود كه روايتى از خاطرات خود ديكنز در كودكى به حساب مى آمد. پدر ديكنز به خاطر طلب مالى به زندان افتاده بود و او در دوازده سالگى در كفاشى مشغول به كار شد.خود پولانسكى نيز در ده سالگى به وضعيتى مشابه گرفتار آمد، پدر و مادر او را به كراكو بردند و پولانسكى در بازداشتگاه تنها ماند. در نتيجه به نوعى مى توان اليور تويست اخير را تلفيق سرنوشت خود ديكنز و پولانسكى دانست.داستان و سرگذشت اليور تويست بارها از تلويزيون در قالب هاى متفاوت كارتون و فيلم سينمايى پخش شده است. يكى از تاثير گذارترين و به يادماندنى ترين صحنه ها براى مخاطب جايى است كه او براى غذاى بيشتر چوبى را انتخاب مى كند، وقتى قرعه به نام او مى افتد نزد آقاى بامبل مى رود. در اين صحنه تعليق ايجاد شده از زمانى كه اليور چوب را برمى دارد تا قبل از فريادهاى آقاى بامبل به مخاطب نيز سرايت مى كند و او با حس ترس اليور عملاً درگير مى شود.فيلم در بازنمايى شخصيت ها به خصوص فاگين و نانسى موفق است و فيلمبردارى آن نيز در ترسيم فضاى تاريك و بارانى و القاى حس حاكم بر فيلم موثر واقع شده.
• آرتور شاه (شبكه تهران - جمعه يازدهم فروردين ماه)
كارگردان: آنتوان فوكوآ، فيلمنامه: ديويد فرانزونى، مدير فيلمبردارى: اسلاو ادژياك، موسيقى: هانس زيمر، بازيگران: كلايو اورن (آرتور)، كايرا نايتلى (گوينيور)، استلان اسكار سگارد (سرديك)، يون گراناد (لانسلو)، محصول ۲۰۰۴ آمريكا.
خلاصه داستان: حدوداً سال ۴۵۰ ميلادى است. پس از فروپاشى امپراتورى روم، بريتانيا نيز با آشوب و هرج و مرج روبه رو شده. شواليه ها در قلمروهاى خود به نبرد مشغولند. در همين حين ناگهان آرتورشاه ظاهر مى شود و براى يكپارچه كردن سرزمين اش، ايده «شواليه هاى ميزگرد» را پيشنهاد مى دهد و...
•••
در بازخوانى هاى جديد از تاريخ آن هم در قالب تصوير، ويژگى هاى مشتركى چه در ساختار و فرم و چه در قالب روايى فيلم ها وجود دارند كه بدون ترديد مهم ترين آنها بازنگرى اسطوره ها و ارائه خوانش جديد از آنها براى مخاطب معاصر است. اين رويكرد در گلادياتور (ريدى اسكات)، تروا (ولفگانگ پترسون) و اسكندر (اليور استون) نيز ديده مى شود. در تمام اين آثار بازنمايى تاريخ هم از طريق منابع و مستندات موجود شكل گرفته و هم زاويه ديد فيلمساز و تهيه كننده و سياستگزارى هاى نظام هاليوودى در آن مشهور است. تفكر و نگرش جديد، اسطوره ها را حذف و به گونه اى تاريخ را تحريف و گاه تعديل مى كند و در واقع آنچه براى سازندگان اين آثار مهم است، ارائه تصوير جديدى از تاريخ براى نسل كنونى و حتى پيش روست، به عبارتى نوعى تاريخ سازى.
روايت آنتوان فوكوآ از آرتور شاه نيز از همين منظر شكل مى گيرد؛ افسانه «آرتور شاه و شواليه هاى ميزگرد» در آمريكا و اروپا محبوبيت بسيار دارد و ديويد فرانزونى فيلمنامه نويس «گلادياتور» اين بار شخصيت افسانه اى و تاريخى قرن پنجم ميلادى را دستمايه كار خود قرار مى دهد. فرانزونى ادعا كرده اين فيلم واقعى ترين داستان درباره آرتور شاه است ولى بخش اعظمى از افسانه ها در اين بازخوانى كنار گذاشته شده اند كه مشخص ترين آنها جام مقدس يا كاملوت و مرلين جادوگر است. در عين حال تقدم و تاخر حوادث تاريخى نيز چون «تروا» به هم ريخته و گاه بخشى يا تمامى آن حذف شده است. اما «آرتور شاه» نيز چون آثارى از اين دست با تكيه بر فيلمبردارى و استفاده از جلوه هاى ويژه توانسته به خلق صحنه هايى دست زند كه براى بيننده جذاب و هيجان انگيز است. فصول نبرد و جنگ در آرتور شاه به لحاظ پرداخت بصرى جزء فصول به ياد ماندنى فيلم هستند.
• آقا و خانم اسميت (شبكه تهران - چهارشنبه دوم فروردين ماه)
كارگردان: داگ ليمن، فيلمنامه: سايمن كينبرگ، مدير فيلمبردارى: بويان بازلى، موسيقى: جان پاول، بازيگران: براد پيت (جان اسميت)، آنجلينا جولى (جين اسميت)، آدام برادى (بنجامين دنز)، كرى واشنگتن (ياسمين)، وينس ون (ادى) ۲۰۰۵ آمريكا
•••
فيلم آميزه اى است از كمدى، اكشن و ملودرام. براد پيت (جان اسميت) و آنجلينا جولى (جين اسميت) در اغلب سكانس هاى فيلم يا تپانچه اى در دست دارند و يا تپانچه اى همراه آنهاست. در سراسر فيلم به جهت ديالوگ نويسى خاص فيلمنامه نويس، عبارات و جملاتى بيان مى شود كه در نوع خود بى نظيرند و به يادماندنى. تلفيقى از شوخى و جدى همراه با فلسفه اى خاص پشت آنها.صحنه هاى اكشن فيلم به مدد جلوه هاى ويژه مخاطب را درگير مى كند اما بازى براد پيت و آنجلينا جولى در نسبت با ديگر نقش هايى كه ارائه كرده اند، تا حدى ضعيف به نظر مى رسد. تلاش آن دو براى كشتن يكديگر و اعتقاد و باور به اينكه حرفه اى هم عمل كنند از ايده هاى تكرارى اما جذاب داستان و فيلم است.فيلم جزء پرفروش ترين فيلم هاى سال ۲۰۰۵ بود و ساختار خاص آن كه بى شباهت به بازى هاى كامپيوترى نيست توانست در برقرارى ارتباط با مخاطب در كنار بهره گيرى از حضور پيت و جولى موفق باشد.
• گاهى قبول گاهى رد
چو، عموى رابين پسربچه بااستعدادى كه توانايى زيادى در محاسبات رياضى دارد او را از روستا به شهر آورده و با نمايش استعداد او تجارت مى كند، شهرت و اجراى برنامه هاى متعدد فرصتى براى ادامه تحصيل او باقى نمى گذارد. رابين سرانجام از دست عمو گريخته و به روستايش بازمى گردد.«گاهى قبول، گاهى رد» فيلمى هندى است و به مدت ۷۵ دقيقه براى كودكان و نوجوانان از شبكه دو سيما پخش مى شود.
• توماس و راه آهن جادويى
در كوهستان مافل لوكوموتيو Lady پنهان شده، مردى به نام استون در آغاز به تعمير آن مشغول است، ديزل لوكوموتيو بدجنس از ديرباز به دنبال از بين بردن ليدى است. آقاى كنترل چى در جست وجوى پودر درخشان جادويى است. نوه استون هم متوجه مى شود كه ليدى و پودر درخشان در معدن زغال سنگ به هم ارتباط دارند. اين فيلم ۸۰ دقيقه اى به كارگردانى الك بيد ويند از شبكه دو سيما براى كودكان و نوجوانان پخش مى شود.
• ديوار سرخ
«ماساياس» پسر كوچكى كه خانواده خود را از دست داده به صومعه ديوار سرخ پناه مى آورد به محض ورود مئوزولا راهب پير درمى يابد كه او همان قهرمان آينده صومعه است. ماساياس بزرگ مى شود و در اين مدت هميشه تحت تاثير الهامات مارتين بنيانگذار صومعه قرار دارد. دشمن به صومعه حمله مى كند. ماساياس پس از يافتن شمشير مارتين به صومعه برگشته و دشمن را شكست مى دهد.ديوار سرخ به مدت ۸۳ دقيقه به كارگردانى استفان هودجينگ، پاتريكا ر.برنز و ژاكلين هميلتن از شبكه دو سيما براى كودكان و نوجوانان پخش مى شود.
• پاگوى جنگلى
«نانو» شاگرد مدرسه روستايى با مرد جنگلى آشنا مى شود كه گرسنه است. او از آدم ها گريزان است. مرد جنگلى براى مداواى بيمارى الاغ همسايه نانو يك مرهم گياهى درست مى كند و به نانو مى دهد. «نانو»ى بى گناه به علت بازيگوشى همكلاسى هايش اخراج مى شود. مرد جنگلى براى او كلاس تشكيل مى دهد. آن دو به نوبت شاگرد و معلم مى شوند. نانو يك روز موقع برگشتن از پيش «پاگو» مردى را بى هوش پيدا مى كند، مغازه سلمانى پدرش رونق كارى مى يابد، ناگهان روزى خواهر يكى از همكلاسى هاى «نانو» در جريان شديد آب رودخانه مى افتد، پاگو موفق مى شود او را نجات دهد، تمام بزرگان ده براى تشكر از «نانو» مى آيند. «نانو» در جشن مى گويد كه همه كارها را پاگوى جنگلى انجام داده است و تمام افراد ده را براى ديدن او مى برد كه با يادداشت «پاگو» روبه رو مى شود و متوجه عكس او در زمان گذشته مى شود و خبر كشته شدن او و خانواده اش را در آتش سوزى و تصادف مى خواند.اين فيلم هندى به مدت ۷۵ دقيقه از شبكه دو سيما براى كودكان و نوجوانان پخش مى شود.
• جويندگان دايناسور
پسرى پس از بازديد از يك موزه دايناسور، در موزه با زنى به نام جوليا آشنا مى شود. او (جوليا) از خاطرات گذشته خود و برادرش كه در جست وجوى دايناسور بودند تعريف مى كند، تازه واردى به نام دكتر «جك مك كيپ» اهالى ده را تشويق مى كند تا در صورت پيدا كردن استخوان هاى دايناسور يك جايزه بزرگ خواهند گرفت. «اينتون» به همراه «آمبا» زن سياهپوست نيز در جست وجوى دايناسور هستند، در يك شب بارانى سخت جوليا به كمك گوساله اش به نقطه اى كه استخوان هاى يك دايناسور است مى رسد، در اين هنگام «اينتون» اجازه حفارى از زمين هاى پدر جوليا را مى خرد.
------------------------------
آی که مردم![]()