تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 11 اولاول ... 34567891011 آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 103

نام تاپيک: بيوگرافي بازيکنان سرشناس فوتبال

  1. #61
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    بیوگرافی ايكر كاسياس فرناندز (مـردی با دستـان بيمـه شده)
    «ايكر كاسياس فرناندز» متولد بيستم ماه مي‌ سال 1981 در «موستولس» مادريد دروازه‌بان فوتبال اسپانياست، كاسياس محبوب تمام مادريدي‌هاست. او يك دروازه‌بان ايده‌آل است. دستانش بدون دستكش هم با يك اشاره توپ را مي‌گيرد.
    او از سال 1999 همچون صخره محكمي آخرين مدافع تيم رئال‌مادريد بوده است. هر چند ابتدا براي دروازه‌بان بودن جوان به نظر مي‌رسيد ولي حركات آكروباتيك او سبب شد همتايانش از او حساب ببرند. او تاكنون بارها با عكس‌العمل‌هاي سريع خود تيمش را نجات داده است و معروف است به اين‌كه هرگز از شكستن مچ پايش نمي‌هراسد. اين دروازه‌بان 26 ساله اولين بازي ملي خود را در سال 2000 مقابل تيم سوئد انجام داد. او تمام مدت در آن بازي روي نيمكت ذخيره‌ها نشسته بود. به همين دليل وقتي در جام‌جهاني 2002 سرانجام داخل دروازه تيمش قرار گرفت عزم خود را جزم كرد كه استعدادش را به دنيا نشان دهد.


    مطبوعات نام او را «سنت كاسياس» گذاشته بودند زيرا، توانايي خارق‌العاده‌اش مثل يك فرشته نجات شوت‌ها را سد مي‌كرد و جلوي ورود آنها را به دروازه مي‌گرفت.
    كاسياس از سال 1999 پيراهن شماره يك رئال‌مادريد را بر تن كرد. باشگاهي كه از هشت سالگي براي تيم بچه‌ها شوت مي‌زد. او بسيار خونسرد است و اعصاب آرامي دارد و در سخت‌ترين شرايط كنترل خود را حفظ مي‌كند. بنابراين مربي اسپانيا هيچ وقت ترديدي در انتخاب دروازه‌بان خود ندارد هر چند اين كشور دروازه‌بان خوب ديگري همچون «سانتياگو كانيزارس» را روي نيمكت خود دارد.

    خانواده
    پدرش «خوزه لوئيس كاسياس» نام دارد و كارمند وزارت آموزش و پرورش اسپانياست. مادر او «ماريا دل كارمن فرناندز» سوم نوامبر 1958 در مادريد به دنيا آمد. او قبلا در يك آرايشگاه زنانه كار مي‌كرد ولي هم‌اكنون در مادريد يك فروشگاه لوازم ورزشي را اداره مي‌كند.
    ايكر برادري به نام «اوناي» دارد كه متولد 1988 است. فوتبال او بهتر از برادر بزرگترش «ايكر» است ولي علاقه خاصي به بازي‌هاي تلويزيوني و پلي‌استيشن دارد و تنها در تيم محلي‌شان فوتبال بازي مي‌كند. او هوادار تيم بارسلوناست ولي «ايكر» مي‌گويد تازگي‌ها به رئال مادريد هم علاقه پيدا كرده و تمام بازي‌هاي اين تيم را تماشا مي‌كند.

    همسري كه همه مي‌شناسند
    كاسياس اولين بار در سال 2003 با «اواگونزالس» آشنا شد و مدتي بعد با هم نامزد شدند. «اوا» در همان سال ملكه زيبايي كشورش شده بود و از همان زمان به چهره‌اي سرشناس تبديل گشت. او خود را دختري خنده‌رو، خوش قلب وساده مي‌داند. غذاي مورد علاقه او غذاهاي اسپانيايي است و عاشق درست كردن نان سيب‌زميني مي‌باشد و مي‌گويد راز خوشمزه شدن نان‌هاي خانگي‌اش صبر و حوصله او در زمان پخت وپز است. بازيگران مورد علاقه اين خانم «روبرتو بنيني» و «جوليا رابرتز» هستند. «اوا» از چيزي مي‌ترسد كه شايد خيلي‌ها اين ترس دارند و جرات ابراز آن را ندارند. او از آسانسور خوشش نمي‌آيد و در آن احساس امنيت نمي‌كند. به همين خاطر تا جايي كه امكان داشته باشد از پله‌ها بالا و پايين مي‌رود. او قبل از زندگي مشترك با «ايكر» به همراه پدر و مادرش در «سويل» زندگي مي‌كرد. خواهرش «ماريا» هم مثل او بسيار زيبا است. او مي‌گويد انتخاب شدنش به عنوان ملكه زيبايي روال آرام زندگي‌اش را زير و رو كرد و آن را كاملا تغيير داد.

    دست‌هاي بيمه شده
    «ايكر كاسياس» مدتي پيش دست‌هاي خود را به قيمت 5/7 ميليون يورو بيمه كرد و قراردادي با شركت بيمه «گروپاما» بست. اين قرارداد تنها تا پايان اين فصل از بازي‌ها اعتبار دارد و شامل تمام بازي‌هاي «ايكر كاسياس» در هر مكان و هر زماني مي‌شود. اين قرارداد در حقيقت تبليغي براي شركت «گروپاما» هم هست زيرا با اين اقدام بين مردم شناخته‌تر مي‌شود.
    ايكر در اين باره گفت: «خيلي جالب است. من هيجان‌زده شده‌ام، اميدوارم مردم هم از اين كار من خوششان بيايد.» و بعد با خنده افزود: «اگر زانو يا پاهايم هم صدمه ديدند مي‌توانم به آنها بگويم دستم مصدوم شده است و پولش را بگيرم.»

    از دروغ متنفرم
    خبرنگار مجله هالا‌مادريد: قبل از هر چيز مي‌خواهم از شما اجازه بخواهم كمتر وارد مقوله فوتبال بشوم. اشكالي ندارد؟
    هر طور مايليد.

    خبرنگار: شعار شما در زندگي چيست؟
    اگر بخواهم يك جمله را انتخاب كنم اين است: «از هر روزمان حداكثر استفاده را بكنيم.» هر چه سن انسان بالاتر مي‌رود بيشتر به اطرافش توجه مي‌كند. مثلا دقيق‌تر تلويزيون تماشا مي‌كند و بهتر مشكلات را مي‌بيند. اين باعث مي‌شود انسان بنشيند و فكر كند. در اين صورت است كه مي‌فهميم خيلي خوشبختيم كه در ميان مردمي خوش فكر به دنيا آمده‌ايم.
    خبرنگار: شما از بچگي براي بازي فوتبال با مترو به مادريد مي‌آمديد، چه خاطراتي از آن روزها داريد؟ خاطرات خيلي خوبي دارم. آن وقت‌ها بايد شهر را خوب ياد مي‌گرفتم. آن روزها ياد گرفتم كه مسئوليت‌پذير باشم چون بايد با هم‌تيمي‌هايم به تنهايي و بدون خانواده به سفر مي‌رفتم. همه ما بچه بوديم. تجربه، انسان را بزرگ مي‌كند ولي در همان لحظه آدم اين را نمي‌فهمد.
    خبرنگار: يادتان مي‌آيد ماهانه چقدر خرج رفت و آمد با مترو مي‌كرديد؟
    راستش را بخواهيد، نه.
    خبرنگار: باز هم دوست داريد به ياد گذشته مترو سوار شويد؟
    بله واقعا دوست دارم. اين را نمي‌گويم كه مردم خوششان بيايد. همه اطرافيانم مي‌دانند ولي به خاطر اين‌كه مردم كمتري مرا بشناسند مجبورم با اتومبيل از راه‌هاي كوتاه‌تر و خلوت ‌تو بروم.
    خبرنگار: اگر اين قدر معروف نبوديد دوست داشتيد چه كار مي‌كرديد؟
    همه كار، به جاهاي شلوغ مي‌رفتم. توي خيابان‌هاي مادريد قدم مي‌زدم. كارهايي را انجام مي‌دادم كه براي مردم عادي كاملا معمولي است ولي من سال‌هاست كه نمي‌توانم اين كارها را انجام دهم.
    خبرنگار: مي‌توانيد به سينما برويد؟
    البته كه مي‌روم ولي نه در ساعات شلوغ، چون مردم به خاطر لطفي كه دارند پشت سر هم از من مي‌خواهند با آنها عكس بگيرم يا به آنها امضا بدهم. من از اين كارها خوشم مي‌آيد ولي هر كسي دوست دارد حريم خصوصي‌اش حفظ شود و مدتي از روز را در آرامش باشد. ولي وقتي كسي مشهور شد اين چيزها خيلي سخت مي‌شوند.
    خبرنگار: شهر كوچك «ناوال كروز» بهترين جا براي رسيدن به آرامش شماست؟
    دقيقا. در «ناوال كروز» من هم يكي از شهروندان مي‌شوم و در آرامش به هر جايي كه بخواهم مي‌روم. من از بچگي به آن جا مي‌رفتم. مردم آنجا به ديدن من عادت دارند. آنها مثل مردم عادي با من سلام و احوالپرسي مي‌كنند و يكي، دو سوال هم از وضعيت مادريد مي‌پرسند ولي ديگر مزاحم نمي‌شوند چون از بچگي مرا مي‌شناسند و ديگر اطلاع بيشتري احتياج ندارند.
    خبرنگار: آيا دوستانتان براي شما مهم هستند؟

    صرف‌نظر از خانواده، به نظر من دوستان مهم‌ترين چيز در زندگي هستند. من از تنها ماندن خوشم نمي‌آيد. هر چه سن آدم بالاتر مي‌رود بيشتر احتياج دارد مردم را ببيند. دوست خوب داشتن خيلي مهم است چون آنها هميشه پشت آدم مي‌مانند و در خوشي و ناخوشي همراهمان هستند.
    خبرنگار: ارزش يك انسان به چيست؟
    صداقت، من از دروغ و فريب متنفرم.
    خبرنگار: بهترين هديه‌اي كه مي‌توانيد به يك بچه بدهيد، چيست؟
    كفش ورزشي يا توپ. چون فكر مي‌كنم اين چيزها بچه‌ها را خيلي خوشحال مي‌كند.
    خبرنگار: آيا مشهور بودن براي شما مسئوليت ايجاد نمي‌كند؟
    تمام مسئوليت‌ها روي دوش ماست. بچه‌ها تصورات و تخيلات خاص خودشان را دارند و براي خود الگوسازي مي‌كنند. اينجاست كه افراد مشهور مسئوليت سنگيني پيدا مي‌كنند.
    خبرنگار: اگر يك آرزو داشته باشيد، آن چيست؟
    صلح بر روي زمين و شادماني براي همه.
    خبرنگار: آخرين فيلمي كه در سينما ديديد چه بود؟
    شبي در موزه. فكر مي‌كردم اين فيلم مخصوص بزرگ‌ترهاست ولي تازه در سينما فهميدم براي بچه‌هاست.
    خبرنگار: از چه ژانري خوشتان مي‌آيد؟
    علمي – تخيلي.
    خبرنگار: آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟
    كيمياگر، كتاب خوبي بود.
    خبرنگار: نمي‌خواهيد زندگيتان را بنويسيد؟
    بدم نمي‌آيد اين كار را بكنم.
    خبرنگار: اسمش را چه مي‌گذاريد؟
    نمي‌دانم. تا حالا در موردش فكر نكرده‌ام.
    خبرنگار: اگر به يك جزيره متروك برويد چه چيزي را با خودتان مي‌بريد؟
    تمام كساني را كه دوستشان دارم و برايم عزيز هستند..




  2. #62
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    بیوگرافی ( رابين ون‌پرسي ) ستاره لندن

    «آرسن ونگر» كمي پس از امضاي قرارداد با «رابين ون‌پرسي» در تابستان 2004 گفت: «او عالي است. يك بازيكن عالي و كلاس بالا.» او پس از آن روز اين حرف مربي آرسنال را اثبات كرد. او يكي از استعدادهاي درخشان فوتبال اروپاست كه با آن پاي قدرتمند مي‌تواند در يك لحظه معجزه كند و نتيجه بازي را به سود تيم خود تغيير دهد. ضربه‌هاي آزاد او ديدني است و حال با نبودن تيه‌ري آنري عرصه بازي در زير گام‌هاي جادوگر جديد آرسنال قرار دارد.
    «رابين ون‌پرسي» مهاجم باشگاه آرسنال متولد ششم آگوست 1983 در شهر «روتردام» هلند است ولي علاوه بر اين پست مي‌تواند در جناحين زمين هم بازي كند و در هلند هميشه اين پست را داشته است. او متخصص ضربه‌هاي آزاد است.

    زندگينامه


    رابين در منطقه «كرالينگن» در شرق روتردام بزرگ شد. مادرش آموزگار و پدرش يك هنرمند مجسمه‌ساز بود ولي پدرش پس از جدايي از همسر او را به تنهايي بزرگ كرد. او اصليت بوسنيايي دارد.
    رابين در منطقه خشن و شلوغ كرالينگن بزرگ شد و به همين خاطر ناهنجاري‌هاي رفتاري متعددي از خود بروز مي‌داد. آن موقع رابين 14 سال داشت و تقريبا هر روز از كلاس اخراج مي‌شد و بايد در راهروي مدرسه مي‌ايستاد. در آن زمان‌ بود كه با «موش» سرايدار مدرسه كه چهل و چند سال داشت دوست شد. آنها اختلاف سني زيادي داشتند ولي خيلي خوب يكديگر را درك مي‌كردند. ون‌پرسي مي‌‌گويد: «موش به من مي‌گفت بچه‌ها در سن چهارده يا پانزده سالگي دوست دارند از همه چيز سر در بياورند و به كلوپ‌‌ بروند. من اين را درك مي‌كنم ولي اين جور جاها، جاهاي بدي هستند. من به او اعتماد داشتم. او خيلي باهوش بود از همان زمان بود كه به فوتبال روي آوردم و وضعيت تحصيلي‌ام بهتر شد. ديگر معلم‌ها مرا به خاطر بددهني و شلوغ‌كاري از كلاس بيرون نمي‌انداختند. عاقل شده بودم و احترام معلم‌ها را نگه مي‌داشتم.»
    ون‌پرسي الان هم آدم پرخاشگري نيست ولي هر ازگاهي كارت زرد مي‌گيرد. در يكي از بازي‌هاي آرسنال، ونگر كه از رفتار او عصباني شده بود در فاصله بين دو نيمه به رابين چيزي گفت كه رويه او را تغيير داد. او خود مي‌گويد: «ونگر سرم داد نكشيد. حرف بدي هم به من نزد فقط يك جمله به من گفت. او گفت: اگر مي‌خواهي به اوج برسي بايد چيزي را در خودت تغيير بدهي. گفتم باشد. چه چيزي را بايد عوض كنم؟ او جواب داد: من نمي‌گويم، خودت جواب را پيدا كن. آن روز خيلي در اين مورد فكر كردم. با خود گفتم من از فوتبال چه مي‌خواهم؟ ونگر خيلي باهوش است. او مي‌دانست اگر خودش جواب را مي‌گفت، ظرف يك هفته من آن را فراموش مي‌كردم ولي با اين كار باعث شد تا آخر عمرم حرفش را از ياد نبرم. از همان زمان تصميم گرفتم براي موفقيت هر كار مثبتي را انجام بدهم. ديگر بيشتر سر تمرين مي‌رفتم و با دقت به بازي بازيكنان قديمي‌تر نگاه مي‌كردم و سعي مي‌‌كردم تحملم را بالا ببرم. همين كار باعث شد خيلي بيشتر از قبل حرفه‌اي شوم.»
    «رابين ون‌پرسي» در سال 2005 با «بشرا» يك دختر هلندي مراكشي‌تبار ازدواج كرد. «بشرا» همواره پشتيبان رابين بوده است و در كنار او زندگي شيريني را مي‌گذراند. آنها در روز 16 نوامبر 2006 صاحب پسري به نام «شاكوييل» شدند. «شاك» به گفته رابين معنا و مفهوم زندگي است. اين كوچولوي ده ماهه، شيريني زندگي مشترك او و همسرش را صد چندان كرده است.
    رابين خانه‌اي در «همستد» در نزديكي لندن دارد. «همستد» با «كرالينگن» خيلي متفاوت است ولي «ون‌پرسي» به همراه همسر و پسرش در آن جا زندگي مي‌كنند و خانه‌اي هم در همان نزديكي دارد تا هر وقت پدرش به ديدنشان آمد در آن جا ساكن شود. رابين مي‌‌گويد: «روش آرسنال در مراقبت از بازيكنانش باورنكردني است. آنها مراقب خانواده بازيكنان هم هستند. مواظب هستند محل زندگي آنها امن و بي‌دردسر باشد و هميشه چند نفر به طور نامحسوس مراقب آنها هستند.» او قبلا خيلي تنقلات و غذاهاي آماده مي‌خورد ولي حالا مي‌گويد: «همسرم ديگر كيك نمي‌‌خورد چون مي‌‌داند ونگر با اين چيزها مخالف است. همبرگر كه اصلا حرفش را نزن. فكر نمي‌كنم تا وقتي در آرسنال هستم چشمم به يك همبرگر بخورد ولي من هميشه عاشق اين چيزها بوده‌ام. با اين حال راضي هستم. در اين باشگاه هر كسي مي‌داند بايد بيشتر از باشگاه سابقش تلاش كند. من فكر مي‌كردم در بهترين باشگاه دنيا هستم. هم‌تيمي‌هاي ديگرم هم همين فكر را مي‌كردند ولي حالا همه‌مان مي‌دانيم كه آرسنال از تمام باشگاه‌ها بهتر است.»
    ون‌پرسي و همسرش زندگي آرامي دارند ولي در سال 2005 اخبار تكان‌دهنده رسانه‌ها و مطبوعات سعي در متلاشي ساختن اين كانون كرد. داستان از وقتي آغاز شد كه ملكه زيبايي كشور هلند از ون‌پرسي شكايت كرد و فرداي آن روز نام او در تمام مطبوعات معروف و گمنام هلند ديده مي‌شد.

    تقصير ربه‌كا لوس است
    همسر ون‌پرسي به همه ثابت كرد به هيچ قيمتي پشت شوهرش را خالي نمي‌كند. او درباره اتهام همسرش گفت: اين هم درست مثل همان بازي «ربه‌كا لوس» است.
    او اين بازي را اختراع كرد. با وجود تمام اخبار ضد و نقيض درباره «ساندرا بوما» 21 ساله به وسيله رابين ون‌پرسي و زنداني شدن او به خاطر شكايت ملكه زيبايي هلند، «بشرا» همسر ون‌پرسي از شوهرش به شدت حمايت كرد و گفت: «من و رابين عميقا عاشق يكديگر هستيم و اين شايعات تغييري در احساسمان ايجاد نمي‌كند. اين حرف‌ها بي‌معني است.
    من به رابين گفتم اصلا نگران نباشد چون اگر تمام دنيا هم او را متهم بدانند من باز هم به او اعتماد كامل دارم.»
    او در ادامه مصاحبه‌اش با «ميرور» افزود: «تمام اينها شايعه است. من به اين حرفم اعتماد دارم. هيچ چيز و هيچ‌كس نمي‌تواند زندگي مشتركمان را ويران كند. ربه‌كا لوس مي‌گفت با ديويد بكام هم رابطه داشته ولي كاپيتان انگليس هميشه اين ادعا را رد كرده است. اين يك بازي براي اخاذي و مشهور شدن است و حالا نوبت شوهر من رسيده است. فقط مي‌گويم به رابين دويست درصد اعتماد دارم. من اين زن را نمي‌شناسم و نمي‌خواهم چيزي درباره او بدانم.»
    «بشرا» در ادامه مصاحبه اظهار داشت: «آن شب رابين به رستوران رفته بود. من مي‌دانم محيط رستوران‌هاي شبانه چگونه است. هر وقت من و او با هم به چنين جاهايي مي‌رويم، مردم دنبال رابين راه مي‌افتند و دخترها دورش جمع مي‌شوند و اصلا برايشان مهم نيست من همراه او هستم. رابين هميشه به اين وضعيت مي‌خنديد و حلقه ازدواجش را به آنها نشان مي‌داد.»
    ون‌پرسي خيلي زود تبرئه شد و به خاطر عدم وجود هيچ‌گونه مدرك جرم قابل استنادي آزاد شد.

    اول فاينورد، بعد آرسنال
    ون‌پرسي فوتبال حرفه‌اي را در باشگاه «فاينورد» هلند آغاز كرد. او در آن باشگاه در جناحين زمين بازي مي‌كرد و بسيار موفق ظاهر مي‌شد. رابين ون‌پرسي با وجود استعداد زيادي كه از خود نشان مي‌داد رابطه خوبي با «برت ون مارويك» مربي «فاينورد» نداشت. «مارويك» مربي خيلي سخت‌گيري بود و حتي يك‌بار درست قبل از بازي تيمش برابر رئال مادريد در بازي‌هاي جام اروپا، ون‌پرسي را به خانه فرستاد. همين رابطه تيره نشان مي‌داد پس از پايان قرارداد با باشگاه فاينورد اميدي به تمديد آن نيست.

    در همان زمان بود كه آرسن ونگر متوجه ون‌پرسي شد. البته باشگاه‌هاي «آيندهوون»، «وردربرمن» و «سه‌ويا» هم به انتقال و خريد او علاقه زيادي نشان دادند ولي آرسنال باشگاه‌هاي ديگر را كنار زد و با مبلغ سه ميليون پوند با او قرارداد بست. پس از ورود «ون‌پرسي» به آرسنال او مهاجم باشگاه شد و خيلي خوب استعداد خود را به همگان نشان داد.
    تا وقتي تيه‌ري آنري در آرسنال بود ون‌پرسي اغلب روي نيمكت ذخيره مي‌نشست ولي پس از جدايي آنري از آرسنال در فصل بازي‌هاي 2008-2007 ون‌پرسي مهاجم اول تيم شد و گل‌هاي به يادماندني‌ را به ثمر رساند.
    در بازي‌هاي مقدماتي 2008 اروپا ون‌پرسي تاثير خوبي در بازي‌هاي مقابل لوگزامبورگ و بلاروس داشت و با دو گل خود سبب شد تيم ملي هلند سه بر هيچ بازي را ببرد. او اين روند را در بازي‌هاي بعدي هم ادامه داد و گل‌هاي بيشتري به ثمر رساند. او تاكنون در كل بازي‌هايش در 184 مسابقه فوتبال، 51 گل را روانه تور دروازه‌ها كرده است.

    رابين مرد ونگر
    ون‌پرسي 32 ساله مدتي به خاطر شكستگي شست پا در استراحت به سر مي‌برد ولي با بازگشت خود قبل از بازي‌هاي ليگ دل‌ونگر را شاد كرد. ونگر در مصاحبه‌اي گفت: «ون‌پرسي خيلي سخت كار مي‌كند و موقعيت گل‌هاي بسياري را در بازي ايجاد مي‌كند. سبك بازي او عالي است و خيلي به موقع تصميم مي‌گيرد به نظر من او خيلي پيشرفت كرده و بالغ شده است.
    رابين در هفده بازي يازده گل زد وتيه‌ري در شانزده بازي، ده گل. آنها در يك سطح هستند با اين تفاوت كه مطبوعات تيه‌ري را بيشتر شناخته‌اند. معلوم نيست يك بازيكن چه موقع به يك ستاره تبديل مي‌شود ولي به نظر من رابين ون‌پرسي يك ستاره است.


  3. #63
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    بیوگرافی زامبروتـا
    متولد كومو
    زامبروتا متولد 19 فوريه 1977 در هفده سالگي و در سال 1994 عضو تيم محلي «كوموكالسيو» و در اولين فصل بازي‌ها فقط در يك مسابقه حضور داشت. در سال 1995 «كومو» از سري B به سري C تنزل يافت و از آن پس بازي‌هاي زامبروتا منظم‌تر شد. او در فصل‌هاي 96 – 59 و 97 – 69 در 46 بازي حاضر شد و شش گل براي كومو به ثمر رساند. در سال 1997 «فاستي» سرپرست تيم باري متوجه بازي خوب زامبروتا شد و او را وارد باشگاه سري A خود كرد. «جيانلوكا زامبروتا» در جناج چپ اين تيم بازي مي‌كرد و در 27 بازي دو گل زد. در فصل99 – 1998 در 32 بازي حاضر شد و چهارگل را به ثمر رساند ولي در اواسط همين فصل «كارلو آنجلوتي» مربي يوونتوس او را با قيمت 15/85 ميليون يورو خريد و زامبروتا بقيه بازي‌هاي فصل را با پيراهن سياه و سفيد اين تيم ظاهر شد.



    حضور در يوونتوس
    زامبروتا پس از پيوستن به يوونتوس سير صعودي خود را آغاز كرد و در 32 بازي ليگ حاضر شد و يك گل به ثمر رساند. او در فصل دوم بازي‌ها در سال‌هاي2001 2000- و 1002 – 2002 در 29 بازي ليگ حضور يافت و سه گل زد. در جام جهاني 2002 زامبروتا در بازي برابر كره جنوبي مصدوم شد و مدتي بازي نكرد و «مارو كامورانزي» جاي او را گرفت و در جناح چپ بسيار خوب ظاهر شد. همين موضوع سبب شد «مارچلو ليپي» مربي يوونتوس، زامبروتا را پس از بازگشت به تيم به پست دفاع چپ منتقل كند. او به سرعت با موقعيت جديد خودش خو گرفت و خيلي خوب بازي كرد و بازيكن ثابت شد.
    درسال 2005 زامبروتا قرارداد خود را تا سال 2010 تمديد كرد ولي وقتي يوونتوس به‌خاطر رسوايي سال 2006 گروه A به سري B سقوط كرد او هم تصميم گرفت در تابستان 2006 اين باشگاه را ترك نمايد.
    در آن زمان باشگاه‌هاي آث‌ميلان، چلسي، رئال مادريد و بارسلونا به او پيشنهاد همكاري داده بودند و او سرانجام با 14 ميليون يورو پيشنهاد بارسلونا را پذيرفت و قرارداد چهارساله خود را با اين باشگاه به امضا رساند.

    بارسلونا
    «جيانلوكا زامبروتا» در چهارم آگوست 2006 و پس از پايان تعطيلات بعد از جام جهاني به باشگاه جديد خود پيوست. در آن زمان بارسلونا در تور قبل از فصل بازي‌ها در لس‌آنجلس به سر مي‌برد. زامبروتا با هم تيمي‌هاي خود در آمريكاي شمالي تمرين كرد و در بازي‌هاي فينال آن تور در برابر باشگاه نيويوركي «ردبالز» ظاهر شد. او در مصاحبه‌اي گفت برايش مهم نيست كجاي زمين بازي كند و آماده است در هر جايي كه «فرانك رايكارد» بگويد حاضر شود. او در روز هفدهم مارس اولين گل خود را براي باشگاه جديدش به ارمغان آورد.

    تيم ملي
    زامبروتا در تمام مدت فوتبال حرفه‌اي خود عضو تيم ملي ايتاليا نيز بوده است. هم‌اكنون هم كه به باشگاه بارسلونا پيوسته باز هم براي بازي‌هاي ملي كشورش به ايتاليا باز خواهد گشت. او قرار است براي حضور در بازي‌هاي مقدماتي يورو 2008 به كشورش بازگردد.

    بازگشت به ايتاليا
    چندي پيش زامبروتا اعلام كرد هيچ قراردادي بين او و باشگاه ميلان در بين نيست. او اين حرف را زماني زد كه شايعاتي جديد درباره پيوستنش به تيم ميلان مي‌شنيد. «جيانلوكا زامبروتا» در مصاحبه‌اي با YKS عنوان كرد كه ميلان به بازگشت او علاقه‌مند است ولي با وجود تمام توجهات و علاقه «روسونري» هيچ جلسه‌اي بين او و اين باشگاه انجام نشده است وي گفت: من هرگز با دست اندركاران ميلان ملاقات نكرده‌ام و اگر هميشه به شهر ميلان مي‌آيم به اين خاطر است كه زادگاهم «كومو» است. زامبروتا از كودكي به ميلان علاقه داشت. پدر و مادرش هم از هواداران اين باشگاه بودند و هميشه دوست داشتند او را در لباس تيم ميلان ببينند. زامبروتا در ادامه افزود: «مسلما يك روز به ايتاليا باز خواهم گشت ولي نمي‌دانم اين روز كي خواهد رسيد. در حال حاضر من انتخاب خودم را كرده‌ام و بهتر است تلاش خودم را در اين مسير بكنم.»

    عصباني از توتي
    به نظر مي‌رسد روش توتي براي بيان اين موضوع كه مي‌خواهد به تيم ملي برگردد زياد خوب نبوده است به ويژه اين كه او عنوان كرده فقط در بازي‌هاي مهم حاضر خواهد شد. زامبروتا مثل بسياري از فوتباليست‌هاي ايتاليايي اعتراف كرد كه از رفتار توتي كاپيتان تيم «رم» ناراحت است. او مي‌گويد: من فقط مي‌خواهم روحيه بازيكناني كه در تيم هستند بيشتر از بازيكناني كه در آن نيستند، بالا برود. نمي‌خواهم باعث جنگ و دعوا بشوم ولي اگر كسي به فكر لاجوردي پوشان باشد بهتر است هميشه به فكر آنها باشد و نه فقط در بازي‌هاي مهم. اين يك نظر است نه انتقاد. از نظر من توتي نبايد بگويد من فقط در بازي‌هاي حساس به تيم مي‌آيم و در بازي‌هاي غير مهم هم‌تيمي‌هايم را همراهي نمي‌كنم. اين اشتباه است. گرچه توتي چندي پيش اعلام كرد كه براي هميشه از فوتبال ملي خداحافظي كرد.
    ده نكته از زندگي زامبروتا
    -1 زامبروتا در نظر اول مردي كم حرف، كاملا خجالتي، محتاط و گاهي اوقات حتي كمي گوشه‌گير به نظر مي‌رسد، ولي كساني كه او را از نزديك مي‌شناسند معتقدند اين اوصاف اصلا با روحيات او جور نيست و در حقيقت زامبروتا بسيار اجتماعي و تا حدي شوخ‌طبع است.
    -2 او و زين‌الدين زيدان تا حدودي به هم شبيه هستند. اين دو در ظاهر ساكت و آرام هستند ولي در واقع مي‌توانند خانه‌اي را به آتش بكشند.
    -3 زامبروتا همسري به نام «والنتينا ليگوري» دارد. اصليت والنتينا «ناپلي» است ولي از سالها قبل بيشتر اوقات خود را در «تورين» مي‌گذراند. زامبروتا و والنتينا اوقات فراغت خود را اغلب با دو خانواده جوان و نوپا «جيانلوكا پسوتو» و «الساندرو بير بيزلي» فوتباليست‌هاي ايتاليايي مي‌گذرانند.
    -4 از نظر زامبروتا هيچ چيز قابل مقايسه با شام خوردن با دوستان در يك رستوران خوب و آن هم پس از يك بازي پيروزمندانه نيست. اگر در حين شام خوردن يك فيلم مافيايي احتمالا با بازي‌هاي «رابرت دنيرو» هم تماشا كنند ديگر نور علي نور مي‌شود.
    -5 يكي از علائق دوران كودكي زامبروتا مطالعه بود. او الان هم مشتاق مطالعه است. كتاب محبوب زامبروتا «نامزد شده» (isopS issemorp I) نام دارد كه از آثار نويسنده ايتاليايي «الساندرو مانزوني» مي‌باشد.
    -6 وقتي جوان‌تر بود از ورزش كشتي خيلي لذت مي‌برد ولي تنها پوستر روي ديوار اتاقش عكس «روبرتو باجو» با آن پيراهن يوونتوسي‌اش بود.
    -7 او ديپلم انستيتوي طراحي پارچه دارد. خواهرش بنا به سنت قديمي شهر «كومو» در يك كارخانه پارچه‌بافي كار مي‌كرد تا وقتي كه ازدواج كرد. شوهر خواهر زامبروتا هم يك فوتباليست است و در باشگاه «يوه استانيا» بازي مي‌كند.
    -8 پدر و مادر جيانلوكا مثل همه پدر و مادرها به پسرشان افتخار مي‌كنند ولي پدرش سرسخت‌ترين منتقد بازي‌هاي اوست. زامبروتاي بزرگ امكان ندارد كه يكي از بازي‌هاي پسرش را نبيند جيانلوكا هم هر وقت فرصت كوتاهي پيدا كند بلافاصله به «كومو» مي‌رود تا پدر و مادر و دوستانش را ببيند.
    -9 سرگرمي‌هاي او گوش دادن به موسيقي و اسكي روي آب است. او از بچگي به اسكي روي آب علاقه داشت و روي درياچه «سرزيو» نزديك «لوگانا» به اين ورزش فرح‌بخش مي‌پرداخت.
    -10 از وقتي خيلي كم سن و سال بود شوت زدن توپ را ياد گرفت و كارش را با تيم زادگاهش آغاز كرد. پس از آن به باشگاه‌هاي باري، يوونتوس و بارسلونا پيوست. او در 23 سالگي عضو ثابت برنامه‌هاي «كارلو آنجلوتي» و «دينو زوف» بود



  4. #64
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    بیوگرافی (ميروسلاو كلوزه) مهاجم آلماني

    (ميروسلاو كلوزه) با نام اصلي (ميروسلاو ماريان كلوزه) در روز نهم ژوئن سال 1978 در (اوپلن) واقع در (سيلسيا)ي لهستان به دنيا آمد. او يك فوتباليست مهاجم آلماني است كه در حال حاضر براي تيم (وردربرمن) و در (بوندسليگا) بازي مي‌‌كند و البته از اعضاي مهم تيم ملي فوتبال كشور آلمان نيز مي‌‌باشد. كلوزه بهترين گلزن و برنده (كفش طلايي) جام جهاني 2006 آلمان شد. او در آن بازي‌ها پنج گل به ثمر رساند.


    او در نخستين جام‌جهاني كه در آن حضور يافت يعني در جام‌جهاني سال 2002 به ميزباني كره و ژاپن نيز پنج گل زد بنابراين در كل در اين سري بازي‌ها ده گل به نام خود به ثبت رسانده است.
    او نخستين فوتباليستي است كه پس از اتحاد دو آلمان آقاي گل جام‌جهاني شده و تنها بازيكني مي‌‌باشد كه در دو جام متوالي پنج گل به ثمر رسانده است.
    زندگي
    (ميروسلاو كلوزه) در خانواده‌اي ورزشكار پرورش يافت. مادرش باربارا عضو تيم ملي هندبال لهستان (كه در 82 بازي ملي حضور داشت) و پدرش (يوزف كلوزه) فوتباليست بود و به تيم ملي لهستان نيز رسيد. در سال 1981 خانواده كلوزه از كشور كمونيست لهستان فرار كردند و ابتدا به فرانسه و سپس در سال 1987 به (كوسل) در آلمان نقل مكان كردند. پدر ميروسلاو كلوزه از يك خانواده اصيل آلماني مي‌‌باشد به همين‌خاطر آنها با نام خانوادگي (رشيدلر) در آلمان اقامت گرفتند. كمي پس از سكني گزيدن در آلمان پدر ميروسلاو دوباره نام خود را به كلوزه برگرداند زيرا كلوزه نام فاميل پدربزرگ آلماني او (اروين كلوزه) بود كه در سال 1910 در (سيلسياي عليا) به دنيا آمد. وقتي در مدرسه‌اي در آلمان ثبت‌نام كرد، روزهاي سختي را پشت سر مي‌‌گذاشت. شروع درس براي او اصلا آسان نبود. ميرو‌سلاو هشت ساله كه بايد در كلاس چهارم درس مي‌‌خواند، دو سال عقب رفت و تحصيلات را از كلاس دوم ادامه داد زيرا با زبان و فرهنگ آلماني آشنايي كافي نداشت. آن روزها، روزهاي سختي بودند ولي همين مشكلات در آينده او را قوي‌تر ساخت.
    كلوزه فوتبال را در يك باشگاه روستايي فراگرفت. باشگاهي به نام (بلاباخ ديل‌كوف.) او پس از يك فصل بازي در تيم هامبورگ بدون هيچ مقدمه و به سرعت جذب تيم آماتوري (كايزر سلاترن) شد. او عادت داشت به هنگام بازي هم‌تيمي‌هايش بايستد و تشويق تماشاچيان را تماشا كند. يك سال بعد از ملحق شدن به اين باشگاه به سرعت ترقي كرد و وارد تيم اول (كايزر سلاترن) شد. او در 67 بازي نخست خود 33 گل زد. تداوم در گل زدن باعث شد اولين كاپ بين‌المللي خود را به دست آورد و در نخستين بازي بين‌المللي در مارس 2001 برابر تيم آلباني ظاهر شد. در آن بازي آلمان دو بر يك آلباني را شكست داد و زننده دومين گل آلمان كسي نبود جز ميروسلاو كلوزه، در جام‌جهاني 2002 در كره و ژاپن، كلوزه سه شوت خود را روانه دروازه كرد و يكي از برترين‌هاي آن شد. اودر سال 2004 با قيمت پنج ميليون يورو به تيم (وردربرمن) انتقال يافت و پس از يك شروع بد در آن تيم، ناگهان سير صعودي پيمود و به همراه (يوهان ميكو) هافبك فرانسوي تيم و (ايوان كلاسنيچ) فوروارد اهل كرواسي يك مثلث قدرتمند حمله تشكيل داده و تاثيرات شگرفي بر روي بازي گذاشتند. اين سه در بوندسليگا پانزده گل به ثمر رساندند. كلوزه با وجود ظاهر نسبتا نحيف، يكي از بهترين سرزنان بوندسليگاست. او توانايي‌هاي تكنيكي بسيار بالايي دارد و وقتي پا به توپ شود ديگر كسي حريفش نيست. او در سال 2005 يكي از بهترين فوروارد‌هاي آلمان و شايد بهترين آنها بود. او دربازي‌هاي فصل 2005 و 2006 در بيست و شش بازي بيست و پنج گل زد و در به ثمر رسيدن 16 گل ديگر نيز تاثير غيرمستقيم داشت.
    كلوزه يكي از اعضاي تيم ملي آلمان در جام‌جهاني 2006 بود. اولين بازي تيم كشور آلمان در برابر كاستاريكا، مصادف بود با روز تولد كلوزه. او در اين بازي به مناسبت تولدش دو گل به ثمر رساند. كلوزه تاكنون 33 گل ملي را روانه دروازه حريفان خود كرده است و اين برابر با تعداد گل‌هاي ملي (فريتز والتر) فوتباليست محبوب و الگوي اوست. او هم‌اكنون هفتمين گلزن تاريخ آلمان محسوب مي‌‌شود.

    كلوزه نجار
    كلوزه در سال 1998 يعني زماني كه به تيم هامبورگ پيوست دوست داشت در كنار فوتبال يك حرفه هم بياموز. پدر و مادرش هم در اين زمينه به او كمك فكري مي‌‌رساندند و مشوق او بودند. بنابراين ميروسلاو به كلاس‌هاي كارآموزي نجاري رفت و اين دوره را با موفقيت پشت سرگذاشت. او در اين‌باره مي‌‌گويد (من به اين خاطر نجار شدم كه از بلندي نمي‌‌ترسيدم. وقتي روي پاهايم در ارتفاعات بلند مثل شيرواني‌ها مي‌‌ايستم احساس امنيت مي‌‌كنم.) او پس از پيوستن به تيم كايزرسلاترن اين حرفه را كنار گذاشت.
    كلوزه در منطقه زيباي (بلاباخ) خانه‌اي براي خود ساخت. او مي‌‌گويد (من از زندگي در محيطي آرام و ساكت در خارج از شهر لذت مي‌‌برم.) ولي كلوزه فرصت زيادي براي زندگي در اين خانه رويايي ندارد زيرا بايد بيشتر وقت خود را در شهر و در كنار هم‌تيمي‌هايش سپري نمايد. او تنها در مواقعي خاص و براي استراحت به خانه‌اش در بلاباخ مي‌‌رود و اوقاتي را در آن‌جا سر مي‌‌كند.

    پدر دوقلوها
    (ميروسلاو كلوزه) متاهل است. همسرش (سيلويا) روز سي‌ام ژانويه 2005 در بيمارستان (يوزف) دو پسر دوقلو به دنيا آورد. آن روز اين پدر جديد كه در پوست خود نميگنجيد به خبرنگاران گفت(ما هيجان‌زده هستيم. فكر مي‌‌كنم همه خوشحال هستيم. اين بزرگ‌ترين اتفاق زندگي من است. خوشحالم كه در كنار سيلويا هستم. اين يك لحظه بي‌‌‌نهايت مهم و موثر در زندگي ماست. با تولد اين دوقلوهاي زيبا يك شب آشفته و پر از نگراني براي خانواده كلوزه به صبحي شاد و توام با احساس خوشبختي ختم شد.)
    آن شب خاطره جالبي براي ميروسلاو به به شمار مي‌‌رود. در آن شب به يادماندني ميروسلاو براي تيم وردربرمن و برابر (هانزاروستوك) در حال بازي بوده و سه بر دو از آنها جلو بودند. سيلويا در جايگاه شخصيت‌هاي استاديوم نشسته بود و همسرش را تشويق مي‌‌كرد ولي در اواسط نيمه اول با تعجب دريافت كه وضعيت بحراني است و اطرافيان بلافاصله او را به بيمارستان رساندند.ميروسلاو در فاصله بين دو نيمه موضوع را فهميد ولي مجبور بود تا آخر بازي در استاديوم بماند. آن روز ميروسلاو كلوزه در حالي كه پس از اتمام بازي سعي داشت به سرعت خود را به بيمارستان برساند، مجبور بود هر چند قدم به چند قدم به هواداران پروپا قرصش امضا بدهد. كلوزه و همسرش نام دوقلوهاي خود را (لوآن) و (نوآ) گذاشتند. (لوآن) به هنگام تولد دو كيلو و چهارصد گرم و نوا دو كيلو و ششصد گرم بودند. بيمارستان يوزف تاكنون محل تولد بسياري از فرزندان فوتباليست‌ها بوده است. از جمله اين فوتباليست‌ها (رودي فولر)، (ماركوبود)، (اوليور استرين)، (ديتر ايلتز) و (كلوديو پيزارو) مي‌‌باشند.

    كوتاه از كلوزه
    در ژانويه ( 2001يرژيانگل) مربي ‌‌وقت تيم ملي لهستان سفري به آلمان كرد تا كلوزه را كه هنوز مليت لهستاني داشت تشويق به پيوستن به تيم ملي آن كشور كند. ولي كلوزه دعوت او را رد كرده و گفت(من گذرنامه آلماني دارم و تا وقتي اوضاع به اين منوال است فرصت آن را دارم كه زيرنظر (رودي فولر) بازي كنم.وقتي كلوزه گل مي‌‌زند از خوشحالي پشتك مي‌‌زند. او در جام‌جهاني پنج بار اين عمل را تكرار كرد و از همان زمان طرفدارانش به او لقب (سالتو كلوزه) يعني (كلوزه پشتك‌زن) را دادند.
    معروف است كه كلوزه بازيكني منصف است. در فصل بازي‌هاي 2005، 2006 در مسابقه بين (وردربرمن) و (آرمينيا بيلفيلد) در حالي‌كه هر دو تيم صفر - صفر مساوي بودند، داور به خاطر (فول) دروازه‌بان بر روي كلوزه اعلام پنالتي به نفع وردربرمن كرد ولي كلوزه جلو رفت و براي داور توضيح داد دروازه‌بان هيچ (فولي) بر روي او انجام نداده است. غذاي مورد علاقه كلوزه شنيسل بوقلمون با سيب‌زميني سرخ كرده است. او مهم‌ترين گل خود را گلي مي‌‌داند كه در بازي‌هاي جام يوفا به تيم (گلاسكو رنجرز) زد و با اين گل تيم او يك برهيچ بازي را برد. خانواده براي كلوزه اهميت زيادي دارد و درباره همه چيز با خانواده‌اش صحبت مي‌‌كند.او يك سگ خانگي از نوع سگ‌هاي پاسبان آلماني دارد و مي‌‌گويد (خودم كه خطرناك نيستم، لااقل سگم خطرناك باشد.) نام سگ او (كريش) است.كلوزه عاشق تنيس و تنيس روي ميز است و در اوقات فراغت به اين ورزش‌هاي مفرح مي‌‌پردازد.از نظر كلوزه بهترين نقطه قوت او بردباري اوست و مي‌‌گويد من در اكثر مواقع ساكت مي‌‌مانم.او محل تولد خود يعني شهر زيباي اوپلن در لهستان را خيلي دوست دارد و هميشه ميل دارد به آن‌جا برود


  5. #65
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    نام : تيري دانيل آنري

    تولد : 17 آگوست 1977 / پاريس -فرانسه
    قد / وزن : 1.88 / 83
    اسم مستعار : تيتي
    باشگاه : بارسلونا
    پست : مهاجم

    او در سالهاي 1983 تا 1989در تيم نوجوانان شهر زادگاهش بازي ميكرد. سپس بين سالهاي 1989 تا 1990 به باشگاه پالايسو و از 1990 تا 1992 ويري چاتيلون و 1992 تا 1994 ورساي نقل مكان كرد و زير نظر ربيان مختلفي فوتبال را آموخت . اولين فعاليت حرفه ايي او با باشگاه موناكو آغاز شد . درست در سن 17 سالگي . و در اين زمان او بعوان يار مهاجم برزيلي موناكو - سوني اندرسون - قرار گرفت . اولين تجربه ملي او در سال 1997 مقابل تيم ملي آفريقاي جنوبي بود. او با پيراهن آبي تمي ملي كشورش در سال 1998 به قهرماني جهان دست يافت . و در آن سري مسابقات 3 گل به ثمر رساند . همچنين با تيم ملي فرانسه به عنوان قهرماني اروپا هم دست يافت . (سال 2000) در اين سالها او همچنان بعنوان امتياز آورترين بازيكن تيمش بود و سر انجام در سال 2003 جام كنفدراسيون ها را فتح كرد. بعد از مسابقات جام جهاني 1998 فرانسه او از تيم موناكو جدا شد و يونتوس ايتاليا پيوست . مبلغ قرار داد او در آن زمان 14 ميليون پوند بود . و بعلت اينكه او با سيستم بازي دفاعي ايتاليايي و استفاده نادرست از او در پست تيمي او اين تيم را ترك كرد. در زماني كه او در يونتوس بود تنها 3 گل براي تميش در طول يك فصل به ثمر رساند . در سال 1999 با مبلغ 10.5 پوند به باشگاه آرسنال پيوست . و باز هم با مربي اش در تيم موناكو كار مي كرد كسي نبود جز ارسن ونگر . آرسن ونگر او را درست در جايي قرار داد كه پست تخصصي اش بود و روان در آن بازي مي كرد. از سال 2005 او كاپيتان تيم آرسنال بود . قبل از او يك فرانسوي ديگر به نام پاتريك ويرا اين سمت را داشت .
    او ركورد هاي جالبي را از خودش در تيم آرسنال و ليگ برتر انگلستان بر جاي گذاشت :
    اقاي گل انگلستان با 23 گل زده
    100 گل در مسابقات ليگ برتر
    بيش از 151 گل زده براي باشگاه آرسنال كه كسي اين ركورد را نداشته است تا كنون
    او همچنين جايزه هاي زيادي را كسب كرده است از جمله :
    سه بار از طرف انجمن نويسندگان ورزشي به عنوان بهترين بازيكن انتخاب شد
    دو بار بعنوان مرد سال فوتبال فرانسه انتخاب شده است
    آقاي گل انگلستان با 23 گل زده
    در فصل 06-2005 از طرف باشگاه هاي بارسلونا و رئال مادريد پيشنهاد هايي به او شد و اين امر باعث شد تا آرسنالي ها قرارداد خود را با كاپيتان تيمشان تمديد كنند . و او بطور شفاهي با آرسنال توافق كرد و از 28 آپريل 2006 او ديگر هيچ تعهد رسمي به آرسنال ندارد .
    او چندي بار در آگهي هاي تبليغاتي رنو فرانسه حاضر شده است و در سال 2003 او به همرا همسر انگليسي اش كه يك مدل مي باشد در تبليغي براي شركت پپسي حاضر شدند. آنري در سال 2001 مبلغ 9 ميليون پوند با شركت نايك قرار داد بست و تبليغات انحصاري اين شركت راانجام داد .بعد از مسابقات جام جهاني آلمان قرار داد او با شركت نايك تمام مي شود و آنري مدل شركت ريباك خواهد بود . همچنين او بعنوان مدل مرد مارك معروف Estee Lauder مي باشد .
    آدر 27 مي 2005 اولين فرزند او و همسرش نيكول مري Nicole Merry .به دنيا آمد.. همسرش يك مدل انگليسي مي باشد . آنها در Hampstead در قسمت شمالي لندن زندگي مي كنند . او به راحتي به زبانهاي فرانسه انگليسي و ايتاليايي صحبت مي كند و تنها كسي است كه سه جايزه مهم فوتبال را برنده شده است

  6. #66
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    نستا در يک نگاه

    محل تولد: رم

    قد: 187 سانتي متر

    وزن : 80 کيلوگرم

    ستاره بخت: پيسز

    لقب: ساندرو

    وضعيت تاهل: متاهل داراي همسري به نام گابريلا پانوتزي

    ماشين : گلف وپيش از اين هم پورشه در اختيار داشت که به علت سرعت بيش از
    حد مجبور به فروش آن شد.

    علايق: شنيدن موزيک ليگبوي(خواننده مورد علاقه اش)

    بازي بيليارد(درمنزل يک ميز بيليارد دارد.)
    بازي هاي کامپيوتري( فرمول يک و فوتبال)
    جستجو و چت در اينترنت

    تماشاي فيلم هاي سينمايي از طريق ويدئو

    ورزش شنا و تنيس

    غذاي مورد علاقه: جينوچي

    شماره شانس :13 به اين شماره علاقه خاصي دارد.

    رنگ مورد علاقه: علاقه ويژه اي به آبي دارد رنگ تيم محبوب ابديش لاتزيو

    هنرپيشه مورد علاقه:آلبرتو سوردي ـ دمي مور
    بهترين دوست نستا "داميانو توماسي" ستاره سابق رم است.

    نستا در اردوهاي تيم ملي با "کاناوارو" و "دل وکيو" هم اتاق مي شود.

    ساندرا عاشق شکلات است.يک بار در تعطيلات فصل 1999 به تنهايي 3 کيلو شکلات
    خورد و وضعيت فيزيکي خود را به بدترين شرايط رساند.

    نستا 3 سگ به نام هاي پيتو،فرناندو و برناردو دارد.

    نستا علاقمند به داشتن فرزندان فراوان است و هيچ گاه به سوالات راجع به زندگي خصوصيش

    جواب نمي دهد چون معتقد است زندگي شخصي اوتنها متعلق به خودش است.

    او متهم است در گروه سرود هواداران فاشيست لاتزيو حضور داشته ووالفاظ رکيکي
    به يوونتوس نسبت داده،اما او اين شايعات راتکذيب مي کند.
    مادر وي ادعا کرد اين الفاظ را از پسرش شنيده است.( عجب ماماني!!!!!!!)
    نستا دوپينگ را بدترين معضل فعلي فوتبال مي داند و درجه ي ناپسندي اين کار را بالاتر
    از نژادپرستي مي داند.
    نستا در صورت انتخاب تنيس، جام هاي بيشتري بدست مي آورد.
    ساندرا در اولين گام دوران حرفه اي ،پاي "پل گاسکوئين" که آن زمان در لاتزيو حضور داشت را شکست.
    مطبوعات اين کار نستا را عمدي دانستند تا گاسکوئين را از جام جهاني محروم کند
    اما گاسکوئين اين امر را اتفاقي اعلام کرد ودر واقع نستا را بخشيد.
    او به طور کلي فردي معتقد در امور ديني نيست با اين حال سعي دارد اصول اوليه يک زندگي سالم را
    رعايت کند

  7. #67
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    براي Ali Pacino :


    فرانچسکو تولدو






    درفوتبال ایتالیا جایی که درصد احساس آن نسبت به سایر نقاط بسیار بالاست یک دروازه بان با گذشته ای پر از مسایل عاطفی و دوران فعلی که با بد شانسی تعریف شده حضور دارد.او فرانچسکو تولدو است.
    کسی که به یک باره در قرن جدید فرشته نجات لاجوردی ها نام گرفت.اما هنگام تکمیل کار خود با لجاجت یک انسان صورت سنگی(تراپاتونی)آنقدر پشت دیوار رقیبش(بوفون)باقی ماند که از آسمان خوشبختی فرو افتاده و به تبدیل یک زمینی خوشبخت شد!!!



    هوادارانی که هم اکنون با افتخار نام تولدو را در سرودهای خود می آورند به خوبی واقفند وی فوتبال خود را از مدرسه فوتبال آث میلان (رقیب همشهری) آغاز نمود.بله وی تنها16سال داشت که اولین قدمها را در راه حرفه ای شدن برداشت.اگر تصور می کنیدتولدو در همان زمان اولین ضربات را در چمنهای مخملی به توپ وارد آورد کاملا در اشتباهید او دقیقا 7ساله بود که اندکی پس از ورود به مدرسه با توپ آشناشد.پدر او با آنکه یک فوتبالیست حرفه ای نبود اما مانند یک طرفدار عاشق کوچکترین اتفاقات پیرامون این ورزش را تعقیب می کرد.پس عجیب نبود که با فوتبالیست شدن پسرش هیچگونه مخالفتی نکرد.
    به هر حال اتفاقات مثبت چنان سریع رخ داد که تولدو از فوتبالیست آماتور محله خود به جوان اول آکادمی میلان تغییر چهره داد.دوران حضور تولدو در میلان قبل از آغاز امپراطوری برلوس.ک.ک..نی بر آث میلان بود.
    او آرزوداشت روزی به دروازهبان اول میلان تبدیل شود اما خیلی زود متوجه شد باتوجه به سیاست خاص مدیران آن دوران باشگاه این آرزو عملی نخواهد شد.پس راه چاره چه بود؟سقوط به سری سی 1.
    تولدو خشمگین از بی توجهی میلانی ها به ناچار سراز یک تیم درجه 3فوتبال ایتالیا درآورد.
    تیم کوچک تورنتو پذیرای این استعداد خام بود.او تصور می کرد روزگاردرازی را همراه با این تیم سپری کند اما هنگامی که آخرین با از ساختمان آجری باشگاه خداحافظی کرد خودرا یک23ساله دید که 4سال از بهترین دوران حرفه ای خود را صرف حضور در این تیم کوچک کرده است.تولدو در این تیم کوچکترین درخششی نداشت و عدم ثبات وی با ناتوانی باشگاه در کسبنتایج مطلوب توام شد.4سال ناکامی حاصل کار تولدو بود.
    معلوم نبود آن درخواستی که از سوی باشگاه بزرگ فیورنتینا مبنی بر جذب وی ارسال شده بود چه معنایی داشت.تیم بزرگ ایتالیا کدام جنبه از نمایش یک دروازه بان سرخورده تیمی معمولی از سری 3را پسندیده بود؟به هر حال بخت با تولدو یار بود.وی چمدانهایش را به قصد فلورانس بست.سفری که در واقع شروع کننده قصه رویایی فرانچسکو بود.اولین مربی وی در فیورنتینا آلبرتو کاواسین بود.تولدو تحت نظر این مرد بزرگ قدم در راهی نورانی گذاشت.آن زمان تیم اهل فلورانس مملو از ستارگان بزرگ بود.تولدو به اعتماد مربی خود جواب داده و درمقابل بزرگترین تیمهای ایتالیا و برترین مهاجمهای دنیا سربلند بیرون آمد.هنوز یک سال از درخشش وی در فیورنتینا نگذشته بود که به کمک یک معجزه موفق به انجام اولین بازی ملی شد.
    سرنگونی 2دروازه بان و بخت نفر سوم روز اکتبرسال1995به تاریخی ویژه برای تولدو تبدیل شد.در جریان بازی ایتالیا مقابل کرواسی آنجلو پروتزی دروازه بان اول تیم به دیل مصدومیت جای خود را به لوکا بوچی داد.اما وی نیز پس از10دقیقه از بازی اخراج شد تا تولدو به عوان دروازه بان سوم درون دروازه بایستد!آن دیدار عجیب در نهایت با تساوی یک بریک خاتمه یافت وتولدو به عنوان یکی از بهترین بازیکنان میدان شناخته شد.برای کسی که تا13سالگی یک مدافع راست بود چنین وضعی رویایی بود.سیل ورود مربیان بزرگ به فیورنتینا برای تولدو دربردارنده نکته مثبتی بود.او حتی در دوران اوج از تجربیات امثال گوئیدولین.رانیه ری.مالسانی و...نهایت استفاده را می برد و جالب آنکه این مربیان همواره در هنگام تقاضابرای انجام یک مسئولیت دشوار به تولدو می نگریستند!این مسئله اعتماد به نفس تولدو را بسیار زیاد افزایش داد هرچند با بازگشت پالیوکا کمتر مجار قدرتنمایی درعرصه ملی نصیب او می شد.اما درباشگاه فیورنتینا سنگربان شماره یک بود.ازآن فصلی که فیورنتینا عنوان نایب قهرمانی سری آ را کسب کرد روند پیشرفت تولدو بسیار کند شد.شایددلیل این موضوع بی رقیب بودن وی در باشگاه ویولا بود.جوزپه تالیاتلا اسطوره ماهر پنالتی ه از باشگاه جدشده و تولدو را تنها گذاشت.فرانچسکو زندگی بی حاشیه ای داشت.درحالی که همبازیان او وقت خودرا با دوستانشان می گذراندند تولدو در خانه کنار خواهرش می ماند و تنها هنگامی که دلتنگ می شد سراغ سینماوفیلمهای معرکه ایتالیایی می رفت.به راحتی می شد اورا آخر هفته کنار رودخانه و مشغول ماهیگیری دید.تولدو در سری آ ایتالیا نبز ماهی های زیادی صید کرد!باپشت شسرگذاشتن دوران
    پرفروغ او به نوعیروزمرگی دچارشد.دیگر تیم ملی سراغی از تولدو نمی گرفت و در این میان مقصر اصلی خود او بود.یورو96وجام1998به راحتی از دست رفت.آن هم در حالیکه تولدو می توانست در بازی معروف مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی جایگزینی برای پالیوکا باشد.فرانچسکو منتظر بود پس از خداحافظی پالیوکا ,پروتزی,مارکه جیانی و...سنگر تیم ملی را به انحصار خود درآورد,اما مسئله آن بود که کمی آن طرفتر در امیلیا جوان دیگری ه نام جیان لوییجی بوفون نیز چنین آرزویی در سر داشت.
    داستان رقابت جالب این دو نفر از همان زمان آغاز شد.تیم ملی در دستان میلانی ها بود.همان کسانی که یک دهه قبل استعداد تولدو را نادیده گرفته بودند.عجیب نبود که چزاره مالدینی « تولدو» رابرای استفاده موثر در جام جهانی1998مدنظر قرارندهد.حتی یک یوونتوسی به نام زوف ترجیح می داد «بوفون»سنگربان اصلی ایتالیا در یورو 2000باشد,اما حساب آن اتفاقاتی که برخی اوقات به نفع تولدو رقم می خورد را نکرده بود!




    قهرمان ایتالیا

    یک هفته قبل از آغاز رقابتهای یورو2000محرزشد که بوفون به دلیل شکستگی دست قادر به همراهی ایتالیا نیسن.سرانجام نوبت به تولدو رسید تا از دروازه لاجوردی ها دفاع کند.وقتی بکن بائر قبل از جام گفت:ایتالیای موذی تا فینال پیش می رود,مردم می گفتند کدام شیطان آبی پوش این گفته را علی خواهد کرد.جواب یک کلمه بود:تولدو.او به ایتالیا کمک کرد تا با غلبه بر ترکیه,سوئد,بلژیک ورومانی به نیمه نهایی برسد تا آنجا برابر هلند و هواداران متعصبش معجزه واقعی را رقم بزند.
    هلند در جریان بازی صاحب 2ضربه پنالتی شد که یکی توسط تولدو مهار شده و دیگری با خوش شانسی او به دیرک دروازه برخورد کرد.
    مردم ایتالیا تولدو را قهرمان خود می دانستند,اما کار قهرمانانه وی در آخرین ثانیه های بازی فینال ناتمام ماند.لحظاتی قبل از صدا درآوردن سوت پایان فریسک ,ایتالیا گل تساوی را دریافت کرد.ضربه ویلتورد حتی به دستان تولدو برخورد کرد,اما در نهایت از اختیار دروازه بان خارج شده و اززیر دستانش وارد دروازه شد.عکس العمل تولدو جالب بود ,ثانیه ای قبل از ردشدن توپ از خط دروازه ,تولدو درحالت بی تعادل 2دست خود را جلوی صورتش گرفت تا لرزیدن تور دروازه اش را شاهد نباشد.این حرکت به یکی از جلوه های ماندگار جام تبدیل شد.ایتالیا باخت .تولدو سر خود را کنار دیرک دروازه فرار داد و از بخت بد خود گله می کرد.وی وقت زیادی نداشت.
    آنچه خوبست بدانید!!!
    تولدو هنگامی برای یورو 2000انتخاب شد که یک هفته قبل شروع جام همراه دوستانش در آلبای ایسلند
    مشغول لذت بردن از تعطیلات بود.در یک شب جمعه با وی تماس می گیرند و می گویند تیم ملی بیا!!!
    تولدو بیش از هرکس از خانواده ی خود متشکر است ,زیرا آنها به وی اجازه دادند هنگامیکه کودک بود خانه را به قصد شروع دوران حرفه ای ترک ند.
    تولدو به مانند بوفون شخصی پرخور است .او به شکلات و کیک علاقه ای ویژه دازد.
    تولدو فردی خوش اخلاق است و روابط صمیمی ای با خواهرش جیولانا دارد.
    تولدو قبل از ازدواج هرگز به مانوئلا نگفت که یک فوتبالیست حرفه ای است.هنگامی قضیه برملا شد که پدر مانوئلا از تلویزیون مصاحبه تولدو را تماشا کرد.
    تولدو قبل از ازدواج با مانوئلا با خواهرش زندگی می کرد.
    تولدو در سال 1999 یک روز باشکوه را تجربه کرد.وی در سالگرد تولد خود جایزه ویژه کامیکازی را برد.
    تولدو 9ژوییه 2000ازدواج کرد .آن زمان مصادف به پایان یورو2000بود و عده ای از هوادارانش با حضور در کاخ مجلل محل برگزاری جشن به نوعی از زحمات وی در این جام قدردانی کردند.شرکت در مراسم کلیسا از معدود دفعات حضور تولدو در یک مکان مذهبی بود.
    یکی از بزرگترین حامیان تولدو مادربزرگ85ساله اش است!!
    خواهرش جیولانا یک هندبالیست حرفه ای و از نظر برادرش یک برنده ی واقعی است.
    تولدو فردی خسیس است اما به دوستانش تفهیم می کند که اینگونه نیست بلکه اقتصادی فکر می کند!!



    بیوگرافی تولدو به زبان ایتالیایی

    Biographie

    Un gardien avec une extraordinaire adresse, Francesco Toldo a une très haute réactivité entre les poteaux et affiche une une confiance suprême lorsqu'il s'agit d'aller à la rencontre de balles en hauteur. Toldo a "grandi", dans le sens footballistique, dans le secteur formation de l'AC Milan.

    Entre l'âge de 19 ans et 23 ans, il joua de la Serie C2 (avec Trente) à la Serie A (avec la Fiorentina), ceci en 4 saisons à peine.

    Durant sa carrière, il a toujours travaillé avec de grands entraîneurs - Alberto Cavasin, Francesco Guidolin, Claudio Ranieri, Alberto Malesani, Giovanni Trapattoni, Fatih Terim, Hector Cuper, Alberto Zaccheroni et Roberto Mancini.

    Au niveau international, Toldo fit ses débuts pour les Azzurri lors de Croatie-Italie le 8 octobre 1995. Il remplaça Luca Bucci qui fut expulsé 10 minutes après avoir lui-même remplacé Angelo Peruzzi, blessé. Le match se termina sur le score de 1-1 et Toldo fut parmi les meilleurs joueurs sur le terrain.

    Plusieurs années plus tard, en 2000, a une semaine de l'Euro 2000 en Hollande et en Belgique, Gianluigi Buffon se cassa la main.

    Francesco Toldo fut désigné comme premier gardien des Azzurri et confirma être un gardien de classe mondiale, avec ses sauvetages héroiques de tirs au but face à la Hollande qui offrit le billet pour la finale face au futur vainqueur, la France.

    Toldo annonca sa retraite internationale après l'élimination de l'Italie lors de l'Euro 2004 au premier tour. Il a dit: "Seulement l'Inter dorénavant."

    Toldo commenca a jouer au foot en tant que latéral droit pour une équipe de la province de Padoue, jusqu'à l'absence fortuite du gardien de cette m$eme équipe pour un match de championnat. Cette absence conduit l'entraîneur a mettre dans les buts le futur défenseur des cages de l'Inter.

    Toldo avait 13 ans lorsque ceci arriva. Dès lors il ne changea plus jamais de position

  8. #68
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    نام کامل : فرانکو باره سی
    پست :دفاع
    قد :1.76 سانی متر
    فرانکو باره سی در 8 می 1968 متولد شد . وی از سال 1977 تا 1997 برای روسونری ها بازی کرد .و در طی این مدت 532 بازی برای میلان انجام داد و 16 گل هم به ثمر رساند . 6بار اسکودتو رو فتح کرد و 3 بار قهرمانی در جام باشگا های اروپا را جشن گرفت و در سال 1997 در سن 37 سالگی به افتخار آفرینی خود در میلانبه عنوان بازیکن پایان داد . از سال 1982 تا .1994 برای تیم ملی ایتالیا بازی کرد و در این مدت 81 بازی برای تیم ملی کشورش انجام داد و 1 گل هم به ثمر رساند .در2 تا جام جهانی برای ایتالیابازی کرد ولی هرگز نتوانست این جام را فتح کند .

    باره سی در سال 2002 باز هم به خانه بازگشت و از سال 2002 تا 2006 به عنوان سرمربی در تیم نوجوانان میلان برگزیده شد و فعالیت کرده و از سال 2006 تا کنون هم به عنوان مربی در تیم نوجوانان زیر 19 سال فعالیت می کند .
    بارسي يك سوئيپر استثنايي و از معدود بازيكناني كه تمام طول دوران فوتبالش را در يك باشگاه سپري كرده، بود. در حدود 20 سال، دفاع ميلان در قهرماني‌هاي اروپايي از وجود او سود مي‌برد ولي در دهه 80 اتفاق ناگواري رخ داد و ميلان براي دو سال راهي سري B شد. با رهبري بارسي در خط دفاع، ميلان موفق شد فينال جام اروپايي سال 1989 را مقابل استوابخارست با نتيجه 4 بر صفر به سود خود خاتمه دهد و مجدداً در همان سال نيز با غلبه بر بنفيكا مجدداً قهرمان شد. بارسي مي‌گويد: "در زمان بازي من رقابت‌هاي اروپايي اهميت فراواني داشتند. بهترين و زيباترين لحظات ورزشي من اولين قهرماني اروپا بود. آن زمان از اين‌كه در بهترين تيم اروپا و دنيا توپ ميزدم، فوق‌العاده خوشحال و سرحال بودم."اما در شكست 4 بر صفر بارسلونا در جام اروپايي 1994 بارسي در تركيب تيم حضور نداشت:" من آن شب به ميلان نرفتم ولي تيم يكي از بهترين بازي‌هايش را به نمايش گذاشته بود. " ميلان تيم بزرگي بوده و هست. دشواري ها شايد رنج‌ها و بدبختي‌هايي كه او در زندگي‌اش كشيده بود، سرنوشت او را براي رسيدن به چنين جايگاهي رقم زد. مادر فرانكو در 13 سالگي او چشم از دنيا فرو بست و 4 سال بعد نيز پدرش فوت كرد. در آن زمان او پسربچه‌اي بيش نبود و باشگاه اينتر از به خدمت گرفتن او سر باز زد، آنها برادر او، جوزپه را مي‌خواستند. جوزپه هم درست مانند فرانكو در تيم‌ملي بازي كرد و اكنون نيز در تيم جوانان اينتر سمتي دارد اما اين فرانكو است كه در قلب ايتاليايي‌ها جاي دارد. مسيري را كه او براي بهبودي هرچه زودتر از آسيب‌ديدگي براي حضور در جام‌جهاني 1994 طي كرد، واقعاً مثال‌زدني است. اشك‌هايي كه پس از خراب كردن پنالتي در فينال همان سال مقابل برزيل صورت او را پوشانده بود، نشانه وفاداري او به تيم‌ملي كشورش بود. بارسي در ميان هم‌تيمي‌ها و داوران بازيكن بسيار محترمي بود، مدافعان بايد در رفتارهاي داخل زمين، او را الگوي خود قرار ‌دهند. اسطوره ی ميلان در سال 1997 بازنشستگي‌اش از دنياي فوتبال حرفه‌اي را اعلام كرد و به مربيگري روي آورد
    هر دو هفته يك بار او روي نيمكت ورزشگاه كوچك 700 نفري كامپو باتيستا مي‌نشيند و به بازيكنان تيم نوجوان ستيموميلانز دستورات تاكتيكي مي‌دهد. سان‌سيرو از آنجا تنها چند كيلومتر فاصله دارد ولي صداي فريادهاي بازيكنان در حال تمرين ميلان سكوت اين كمپ كوچك را مي‌شكند و دنياي بزرگي مي‌سازد اما بارسي در محيط جديدش كاملاً احساس راحتي مي‌كنند:‌" واقعاً از كار كردن با افراد جوان لذت مي‌برم. به قهرمان‌ها نمي‌شود چيزهاي زيادي آموخت ولي در بين بازيكنان نوجوان و بي‌تجربه مي‌توان آموزش‌هاي زيادي داد. بيش از همه دوست دارم براي ميلان كار كنم. نمي‌توانم خودم را جز اينجا در جاي ديگري ببينم." بارسي در دوران نوجواني‌اش مانند يك اسطوره بازي مي‌كرد و باعث مي‌شد بازي زيباتر شود. او مي‌افزايد:" در طول فوتبالم مربيان خوب زيادي داشته‌ام ولي از ليد هلم، ساكي و كاپلو نكات بسياري را آموختم. آنها كاملاً با يكديگر فرق داشتند ولي همه مربيان بزرگي بودند."باره سی در طول سال هایی که برای میلان بازی کرده به افتخارات زیادی رسیده استاو همیشه در قلب روسونری ها می ماند و لحظات به ياد ماندني بارسي اين روزها هم مانند گذشته‌ها مي‌درخشد .
    Last edited by MoJtaBa.R; 16-03-2008 at 01:16.

  9. #69
    آخر فروم باز Ali Pacino's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    021
    پست ها
    1,652

    پيش فرض

    MoJtaBa.R جان ممنون دمت گرم داداش ایول داری

  10. #70
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    MoJtaBa.R جان ممنون دمت گرم داداش ایول داری

    خواهش : برا اينکه فکر کردم احتياج داري بهت pm دادم نه اينکه تشکر کني

    در هر حال م م نون

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •