"با فرض اینکه، تمام ابزار شناخت رو کشف کردیم و اگر در اونصورت موجود موردنظر رویت نشد،یحتمل پاسخ خیر خواهد بود!"نوشته شده توسط Erfan. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
"با فرض اینکه، تمام ابزار شناخت رو کشف کردیم و اگر در اونصورت موجود موردنظر رویت نشد،یحتمل پاسخ خیر خواهد بود!"نوشته شده توسط Erfan. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Last edited by Iloveu-ALL; 25-03-2014 at 23:36.
ای بابا، مگه میشه یک ابزار فیزیکی بتونه یک ابزار غیر مادی رو تخریب کنه؟ (مورد دیگری هم سراغ دارین؟)نوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینا از یک جنس نیستند، و برام جالب شد که یک مغز مادی بخش های غیر مادی هم درون خودش دارد گویا.
این هضم شدن ماده در غیرماده و برعکس هم جالبه.
اگر "تمام ابزار شناخت" رو داشته باشیم و چیزی رویت نشه، اون چیز دیگه جایی در دنیا نداره چون ما "شناخت کامل" داریم نسبت به دنیا، پس هیچ چیزی از نظرمون پنهان نمیمونه بنا به فرض مسئله.نوشته شده توسط Iloveu-ALL [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه این جا بیایم صحبت از ابعاد ماورایی بکنیم، سند و مدرک باید باشه دال بر وجود ابعاد ماورایی و سپس وجود آن چیز.
در کل به نظر من وجود هر چیزی٬ ممکنه، اگه تعریف اون چیز به طور منطقی ممکن باشه.
و همچنین، تا زمانی که سند و مدرکی وجود نداشته باشه که درصد احتمال وجود چیزی رو بالا ببره اعتقاد به وجود اون چیز مساوی است با توهم، داستان پردازی و خرافات.
برای مثال، وجود حیات هوشمند هنوز در سیارات دیگه دیده نشده، اما احتمالش هست که در آن سوی دنیا چنین حیاتی وجود داشته باشه و این از نظر علوم مختلف احتمالش کم نیست و هیچ چیز غیر معمولی هم نیست.
اما این که یک خرس قرمز رقصان بین فلان کهکشان و اون یکی وجود داشته باشه تنها از نظر ریاضی محتمله، به زبان دیگر، تنها تعریفی از نظر منطقی درست داره، حالا اگه یکی عمیقا به وجود چنین خرسی ایمان داشته باشه باید به سلامتی عقل اون آدم شک کرد.
من این احتمال ها رو این طور طبقه بندی میکنم:
نامحتمل تحت هر شرایطی: چیزی که در تعریف تناقض داشته باشه
محتمل در شرایط بسیار خاص و عملا نامحتمل: چیزی که تعریفی از نظر منطقی درست داشته باشه اما با مشاهدات و علوم ما احتمال وجودش میل به صفر میکنه
یک سری از اعتقادات در طبقه اول هستند٬ یک سری در طبقه دوم، همگی این اعتقادات از نظر من مردود هستند و توهم نامیده میشن. این که چیزی از نظر فلسفه و ریاضیات، تنها «امکان» وجود داشته باشه به هیچ عنوان دلیل کافی برای قبول کردن وجود داشتن اون چیز نیست.
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
یه مثال دیگه براتون میزنم وقتی در اولین امتحان خودتون نمره بدی میارید در مغز خودتون یه واکنشی انجام میشه که تقریبا حس امید به قبول شدن از بین میرهنوشته شده توسط B.Russell [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یعنی یه اتفاق مادی باعث از بین رفتن یه حس غیر مادی میشه.
استفاده از کلمه درک احساسات ایا منظور شما این هست که احساسات مورد مجزایی از مغز هست و فقط مغز اون رو درک میکنه نه اینکه منشا و منبعه اون باشه؟( فکر نمیکنید دارید با کلمات بازی میکنید)نوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یا ایا منظور شما این هست منبعه و مسئول احساسات مغز هست؟
اگر حالت اول منظور شماست علم کاملا اثبات کرده احساسات کاملا تحت تاثیر مغزو هرمونها هست هیچ مورد ماورایی و غیرمادی در احساسات وجود نداره
ایا اثباتهای علمی در رد وجود روح رو هم قبول دارید یا این همه مدرک و دلیل در رد تعاریف وجودی روح مردود هستنوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه حسهای غیر مادی منظور شماست؟نوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با چه دلیل و مدرکی نام غیرمادی بر حس ها میگذارید؟
یک امر مادی با چه مکانیزمی میتونه میتونه بر غیرماده تاثیر بزاره؟
و دها سوال دیگه که در تاپیک روح هم مطرح هست
حس امید کاملا مادی هست و منشاه هورمونی و فعالیت مغزی دارهنوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی شما امتحان به نظرتون بد میاد بدن شما شروع به ترشحه هورمون میکنه و این هرمونها در سلسله اعصاب شما و فعالیت نورونهای مغز شما تاثیر میزاره و این باعث پیدایش حس ناامیدی میشه
حالا بر اساس کدام دلیل و مدرک شما این حس رو غیرمادی میدونید؟بر اساس همون استدلال که هرچیزی دیده نمیشه غیرماده هست؟
در رابطه با کلمه ی درک منظورم اینه که تنها اجزایی که احساسات رو به وجود میاره و به علاوه اونارو درک میکنه مغز میباشد و هیچ یک از اجزایی اصلی بدن در اون تاثیر ندارند و برای مثال مانند بینایی نیست که هم مغز تاثیر داشته باشد و هم چشم.نوشته شده توسط havzhini [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در رابطه با روح هم من هیچ ثبات علمی رو قبول ندارم ( البته تمام اون ثبات درست میباشد ) اما در درک بعضی مسائل دست عقل بسته است و به همین دلیل من همه ی اون هارو مردود میکنم. یعنی اینکه روح رو قبول دارم اما هیچ ثبات علمی برای اون ندارم و با این وضعیت بهتون حق میدم شما هم اونا رو قبول نداشته باشید. چون هیچ ثبات علمی ندارن.
و منظور من از حس های غیر مادی ( امید و هیجان و ... )
و من حسی رو غیر مادی رو چیزی میدونم که قابل لمس کردن و گرفتن نباشه ( البته در این زمینه اطلاعات ندارم و شاید نظرم اشتباه باشه )
حس امید قابل دیدن هست اما با هیچ یک از اندام ( گوش و دهان و حس لامسه و بینی ) که چهار تا از قوای پنج گانه اند قابل پذیرش نیست. و اگر اینطور بود به عنوان هدیه تولد برای مثال برای من امید کادو میکردند.
چیزی که قابل لمس نباشه غیر مادیه ( از نظر شخصیه من )
متاسفانه تعاریف شما از کلمات بسیار بسیار اشتباه هست و مشکل شما این هست که برای کلمات خودتون معنا سازی میکنید بجای اینکه برید و تحقیق کنید و معنای درست کلمه رو کشف کنیننوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قبول نداشتن ثبات علمی از طرف شما ضعف شما در پذیرش واقعیات هست و گزینشی کردن موارد با سلیقه شخصی هست نه برخورد علمی
قرار نیست هرچیزی باب میل ما بود رو قبول داشته باشیم هرچیزی باب میل ما نبود قبول نداشته باشیم
تعریف شما از غیرمادی کاملا غلط هست کوچکترین نزدیکی به تعریف ماده و غیر ماده نداره
هرچیزی رو شما لمس نکنید اسم غیرماده نمیشه بهش زد بلکه ماده بدون جرم هست نه غیر ماده وگرنه باد نور مغناطیس حتی نیرو هم در حوضه ماده تعریف میشه
من میتونم برای تولد شما امید به شما کادو بدم!!!
با مواد و داروهای کاملا مادی و جرم دار در حال حاظر بیماری ناامیدی و افسردگی و ... قابل درمان و کنترل هست
نوشته شده توسط havzhini [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
متاسفانه من در این زمینه زیاد اطلاعات ندارم اون تعریفی هم که کردم گفتم که شاید اشتباه باشه.
در ضمن من ارواح رو بر اساس اعتقادات مذهبی قبول دارم و نه علم و انتظاری هم ندارم شما اونو قبول داشته باشید.
شاید نه، این تعاریف کاملا اشتباه هستند. ما نمی تونیم تعاریف جدیدی از مفاهیمی که براشون تعاریف بسیار دقیقی وجود داره ارائه کنیم و با تعاریف خودمون در بحث ها شرکت کنیم. با این تعریفی که شما از ماده کردید قطعا همه قبول دارن خیلی چیزها (مثل امواج رادیویی یا باکتری ها و ویروس ها) مادی نیستند ولی وقتی در یک بحث اسم ماده رو میارید کسی تعریف شما به ذهنش نمیاد که بر اساسش بحث کنه. شما باید برای این تعریفتون یک اسم جدید بگذارید که کسی اشتباه نکنه. شما ببینید تعریف مفاهیم مادی و دنیای ماده چیست (Natural در برابر Supernatural) و بعد از تعاریف دقیق استفاده کنید.نوشته شده توسط Demon King [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه من بیام و برای "خوشحالی" تعریفی ارائه کنم که "خوشحالی احساسی است که کسی که شکنجه می شود تجربه می کند"، خب قطعا میگم کسی که شکنجه میشه خوشحال است و بر اساس تعریف خودم حرف بی ربطی نزدم ولی وقتی بیام و به سایرین بگم کسی حرفم رو قبول نمی کنه چون برای مفهومی که بقیه می دونند چیه یک تعریف عجیب و متناقض ارائه کردم.
فکر می کنم اگه بحث رو مصداقیش نکنیم بهتره.
منظور از دیدن، اعم از درک مستقیم توسط حواس، و یا درک غیر مستقیم توسط عقله به این صورت که عقل من می گه: حالا که جهان اینطوریه، بحث اینطوری هم باید باشه. وگرنه اجتماع متقابلین پیش میاد. یعنی مثلا یه موجودی در یک زمان،مکان و جهت، هم انسان باشه هم نباشه(نقیضین). هم کور باشه هم نباشه(ملکه و عدم ملکه)، هم قرمز باشه هم زرد باشه(ضدین)، هم نسبت به موجود دیگه بالا باشه هم پایین باشه(متضایفین)
ما ممکنه در سرتاسر عمر خودمون هیچ درکی از یک موجود خاص نداشته باشیم. ویا حتی چیزی که بخوایم بهش بگیم «اثر آن موجود» هم ندشته باشیم. ولی عقل ما به ما بگه هست. آیا این حرف رو میشه از نظر عقلی رد کرد؟ یا تنها ردی که فرضا بشه برش آورد اینه که هیچ مصاداقی نداره لذا صحیح نیست؟ اول جواب سوال اول داده بشه، بعد بریم سراغ مصداق داشتن یا نداشتن
Last edited by Arash4484; 28-03-2014 at 12:22. دليل: فونت عادی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)