تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 13 اولاول ... 34567891011 ... آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 129

نام تاپيک: اشعار شاعران جهان

  1. #61
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    باید با زنان زیادی خوابیده باشی
    با زنان زیبا
    وچند تا شعر عاشقانه ی خوب نوشته باشی
    نگران سن و سالت
    واستعدادهای تازه از راه رسیده نباش
    فقط خیلی آبجو بنوش
    بیشتر و بیشتر
    و حداقل هفته ای یکبار به پیست اتوموبیلرانی برو
    و سعی کن برنده شوی
    یادگرفتن رمز و راز بردن سخت است
    هر بی سروپایی می تواند بازنده ی خوبی باشد
    موسیقی برامز را فراموش نکن
    باخ و آبجو را هم همینطور
    زیاد تمرین نکن
    تا لنگ ظهر بخواب
    از کارت اعباری استفاده نکن
    پول هیچ چیز را سر موقع نپرداز
    یادت باشد توی این دنیا کون هیچکس
    بیشتر از 50 دلار ارزش ندارد( در سال 1977)
    و اگر می توانی عاشق باش
    در درجه اول عاشق خودت
    اما اگر همیشه شکست را حتمی می دانی
    جدا از اینکه دلیل شکست
    قابل قبول به نظر برسد یا نه
    مزه ی مرگ لزوما چیز بدی نیست
    از کلیساها ‘ بارها و موزه ها بیرون بمان
    و مثل عنکبوت صبور باش
    زمان اندوه آدمهاست
    به اضافه ی تبعید ‘ شکست ، خیانت
    همه ی این تفاله ها
    آبجو بنوش

    آبجو خون مستمر است
    عاشقی مداوم
    ماشین تحریر بزرگی بخر
    و با ریتم گامهایی که کنار پنجره ات بالا و پایین می رود
    خردش کن
    انگار که در رینگ بوکس و در سنگین وزن مبارزه می کنی
    و سگ های قدیمی را به یاد بیاور
    که به خوبی جنگیدند:همینگوی ، سلین،داستایوسکی،هامسون
    اگر فکر می کنی که آنها مثل تو
    در اتاق های کوچک
    دیوانه نمی شدند
    بدون زنان
    بدون غذا
    بدون امید
    پس آماده نیستی
    آبجوی بیشتری بنوش
    وقت هست
    اگر هم نبود
    باز هم خوب است


    چارلز بوکفسکی

  2. این کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #62
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ali_Moradi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    488

    پيش فرض

    سوال




    ماه در آسمان

    گنجشک بر درخت

    پاهای کوچک کودک

    در کفش های نو

    فرض کن

    هر چیز این دنیا

    درست سر جای خودش باشد

    زبان من

    زیردندانهای تو چه می کند...؟



    - شکریه عرفانی -

  4. 2 کاربر از Ali_Moradi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #63
    در آغاز فعالیت saAaniIi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    محل سكونت
    زندونیه اتاق تاریکم...
    پست ها
    2

    پيش فرض

    عشق دشمنی ها با من بکرد
    و بران معترفم
    که دلم می نالد و می خواند

    یو هان ولفگانگ فن گوته

  6. 2 کاربر از saAaniIi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #64
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    به این خوشم که شما گرفتارِ من نیستید
    به این خوشم که من گرفتارِ شمانیستم
    به سختیِ این کره­‌ی خاکی
    که هرگز زیر پاهای ما را خالی نمی‌کند
    به این خوشم که می‌توان مسخره بود
    گستاخی کرد و کلام را به بازی نگرفت
    و سرخ نشد از موجِ کُشنده
    هنگامی که آستین‌­هامان آهسته به هم ساییدهمی‌­شوند

    و به این خوشم که شما در حضور من
    به‌­راحتی دیگری را در آغوش می­‌کشید
    و از این که شما را نمی‌­بوسم
    آتشِ سوزان جهنم برایم آرزو نمی‌­کنید

    خوشم که نام لطیف مرا، ای نازنین من
    شبانه‌­روز به­‌بیهودگی یاد نمی‌­کنید

    خوشم که در سکوت سرد کلیسا، ایآوازه‌­خوانان
    برای ما سرود ستایش سر نمی­‌دهید

    سپاس قلبی من از آن شما باد
    شما که خود نمی‌­دانید
    چه عاشقانه مرا دوست می­‌دارید

    و سپاس برای آرامشِ شب­‌هایم
    برای کم­‌یابیِ ملاقات‌­های تنگِ غروب
    برای فقدانِ گردش­‌هامان زیرِ نورِماه
    برای بی‌­حضوریِ خورشیدِ بالای سرمان

    برای این‌که، افسوس! شما گرفتارِ من نیستید
    برای این‌که، افسوس! من گرفتار شمانیستم.

    از : مارینا تسوتایوا
    Last edited by ilta; 16-10-2010 at 21:59.

  8. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #65
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    آخرین حیرت زمانی ست
    که دیگر پی می بری
    چیزی تو را به حیرت وا نمی دارد...

    ریچارد براوتیگان

  10. 4 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #66
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    با آن کس که دوست می داریم،
    ازسخن گفتن بازمانده ایم ...
    اما این سکوت نیست !
    رُنه شار

  12. 3 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #67
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض اشعار زنان جهان

    اشعاری از غادةالسّمان شاعر سوری


    ای یار
    كه در گریبانت
    دوكبوتر توآمان بی تابند
    و قلب پاك تو
    با لرزش خوش كبوتران
    به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
    لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
    و گرمای مهربان دستت
    مرد را مرد می كند
    ومن
    ایستاده ام
    و به نیمه ی كهكشان می نگرم
    كه درآنسویش
    تو
    عشق تقدیر می كنی
    و من
    كامل می شوم
    ای زن زن !


    ترجمه عبدالحسین فرزاد


    ---------- Post added at 10:56 PM ---------- Previous post was at 10:55 PM ----------

    دو چشم فرنگی

    جهان پیشینم را انکار می‌کنم،
    جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم،
    پس گریزگاه کجاست!
    اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟

  14. 2 کاربر از zhoovaan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #68
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض اشعارجوآن بائز

    North
    Where icicles hung the blossoms swing
    but in my heart there is no spring
    You were my spring my summer too
    It's always winter without you
    the flocks head north and the lilacs bloom
    At night they scent my moonlit room
    You were my spring my summer too
    I'm going north to look for you
    Like a widblown bird my heart goes forth,
    sent by the spring to the shinig north
    you are my spring , my summer too,
    and I won't rest till find you
    شمال
    جایی که یخ پاره ها آویزانند و شکوفه ها می رقصند
    ولی در قلب من بهاری نیست
    تو بهار من بودی ، تابستان من هم
    بی تو ، همیشه زمستان است
    گله ها به سوی شمال می روند و یاس ها می شکفند
    شب ها ،یاس ها اتاق روشن از مهتاب مرا عطر آگین می کنند
    تو بهار من بودی ، تابستان من هم
    من به شمال می روم و تا تو را جستجو کنم
    مانند پرنده ای بر بال باد، قلب من پیش می رود
    بهار، قلبم را به شمال درخشان فرستاد
    تو بهار من هستی ، تابستان من هم
    و من آرام نمی گیرم تا تو را بیابم



    ترجمه فوق برگرفته از کتاب زیر می باشد:

    اشعارجوآن بائز/ ترجمه م . آزاد/ مانی صالحی/ نشر آتیه/چاپ اول 1380
    ساراشعر

  16. 2 کاربر از zhoovaan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #69
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض


    باچتر آبیت به خیابان که آمدی
    حتماً بگو به ابر به باران که آمدی

    نم نم بیا به سمت قراری که درمن است
    از امتداد خیس درختان که آمدی!

    امروز روز خوب من و روز خوب توست
    با خنده روئیت بنمایان که آمدی

    فواره های یخ زده یکباره واشدند
    تا خورد بر مشام زمستان که آمدی

    شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
    مانند ماه تا لب ایوان که امدی

    زیبایی رها شده در شعر های من!
    شعرم رسیده بود به پایان که آمدی

    ...پیش از شما خلاصه بگویم ـ ادامه ام
    نه احتمال داشت نه امکان که آمدی

    ...گنجشگها ورود تو را جار می زنند
    آه ای بهار گمشده ...ای آنکه آمدی!

    فرهاد صفریان

  18. 2 کاربر از zhoovaan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #70
    داره خودمونی میشه weronika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    my room
    پست ها
    93

    پيش فرض

    سهمِ ما از شب تحملِ سهمِ ما از صبح
    و نانوشتگانِِ ما در سعادت پر شدن از حقارت هاست
    اين جا يک ستاره و آن جا يک ستاره است
    -(برخي راهشان را گم مي کنند
    )-
    اين جا غباري ست و اين جا غباري ست

    روز – سپس


    امیلی دیکنسون

  20. 3 کاربر از weronika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •