مشاعره

[saye]

لب می زنم
و شاخه ی گل یخ را کنار فنجان جا می گذارم
چیزی که از تو وام گرفتم
مهر تو را به قلب تو پس می دهم
آری قسم به ساعت آتش
گم می کنم اگر تو پیدا کنی
این دستبند باز شد اینک
از دست تو که میوه ی سایش به واژه هاست
...

[magmagf]

تو نيستي كه ببيني چگونه پيچيده است
طنين شعر تو نگاه تو در ترانه من
تو نيستي كه بيبني چگونه مي گردد
نسيم روح تو در باغ بي جوانه من
چه نيمه شب ها كز پاره هاي ابر سپيد
به روي لوح سپهر
ترا چنانكه دلم خواسته است ساخته ام
چه نيمه شب ها وقتي كه ابر بازيگر
هزار چهره به هر لحظه مي كند تصوير
به چشم همزدني
ميان آن همه صورت ترا شناخته ام

[hamidreza_buddy]

محبوب من بيا،
تا اشتياق بانگ تو درجان خسته ام،
شور و نشاط عشق بر انگيزد .

من غرق مستي ام
از تابش وجود تو در جام جان چنين،
سرشار هستي ام

من بازتاب صولت زيبايي توام
آيينه شكوه دلارايي توام

از حمید مصدق

[Monica]

مقاله ها که تو را می خورند پی در پی
و بحث روز شدی آه! داغ داغ ِ داغ!
پناه می بری از دست زندگی به خودت
به خاطرات قشنگی که مرده در اوراق
...و در لباس عروسی دلت گرفته فقط!
و در لباس عروسی فکر می کنی به طلاق!!!

[hamidreza_buddy]

قصه ي بي سر و ساماني من
باد با برگ درختان مي گفت

باد با من مي گفت:
چه تهيدستي مرد
ابر باور مي كرد
من در آيينه رخ خود
ديدم
و به تو حق دادم
آه مي بينم ، مي بينم

تو به اندازه ي تنهايي من خوشبختي
من به اندازه ي زيبايي تو غمگينم
چه اميد عبثي

من چه دارم كه تو را در خور ؟
هيچ
من چه دارم كه سزاوار تو ؟
هيچ
تو همه هستي من ، هستي من
تو همه زندگي من هستي
تو چه داري ؟
همه چيز

تو چه كم داري ؟ هيچ

از حمید مصدق

[هیچ]

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده ها دادست

[hamidreza_buddy]

چه جالب!!
آخرین کلمۀ شعر من هیچ بود. بعد از من هم "هیچ" جوابمو داد!

[Monica]

در روزهای شیرین همواره با تو بودم

با من چرا نماندی در این شب سیاهم
------------

[هیچ]

چه جالب!!
آخرین کلمۀ شعر من هیچ بود. بعد از من هم "هیچ" جوابمو داد!

[tazkare]

یادم آمد شبی از عهد دلهامان سری داشتم از عشق خراب

ناگهان خار بر بالینم ریختی مپه ام از خار شد و از خواب بیدار شدم

گفتم ای کاش خواب آخرم بود