تو فکر می کــــنی من خوابيده ام
و پتـــــــو را آرام رويم می کشـــــی ؛
من خودم را به خوابــــــ زده ام
و قنــــد در دلـــــم آبـــــــ می شــــود ...
تو فکر می کــــنی من خوابيده ام
و پتـــــــو را آرام رويم می کشـــــی ؛
من خودم را به خوابــــــ زده ام
و قنــــد در دلـــــم آبـــــــ می شــــود ...
میگن عاشقا عشقشون رو زیبا می بینن . . .
این دفعه که دیدمت خیلی زیبا شده بودی . . .
نمی دونم تو هر دفعه داری زیباتر میشی یا من عاشقتر . . . ؟!
عاشق اینگونه در این شهر که باور می کرد/ من چنین عاشق و او قهر که باور می کرد
شوکران می چکد از صحبت دل آزارش/ لب چنین قند و سخن زهر که باور می کرد
مثل من منتظری خسته ولی چشم به راه/ نه کنون در همه دهر که باور می کرد
سیل آمد ز فراوانی اشکم امروز/ چشم خشکیده چنین نهر که باور می کرد
بر هر چه بود و هست
در پیش روی تو
محکم و استوار اقرار می کنم
این اعتراف من
باواژه های مهر
جمله های شوق
در موجی از غرور
این اعتراف من:
من دوست دارمت...
من دوست دارمت...
من دوست دارمت...
عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است
عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است
عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست
ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم
بعد از امشب شاید ،
نقش اعجاز تو را طرح زنم
…
حسی دارم ، اگر بدانی بد نیست
شعری گفتم تو هم بخوانی بد نیست
الان خیلی دلم برایت تنگ است
در هر صورت خبر رسانی بد نیست
ما بدهکاریم . . .
به یکدیگر . . . و به تمام دوستت دارم های نا گفته ای که
پشت دیوار غرورمان ماندند و ما آنها را بلعیدیم تا . . .
نشان دهیم منطقی هستیم . . .
تقصیر از گوشهای من نیست،
لبهای او
دروغهایش
را باورپذیر میکند.
تقدیم با عشق به دوست خوبم ( خودش میدونه کیه ) البته بعید میدونم ببینه :(
لحظه خداحافظی به سینه ام فشردمتاشک چشمم جاری شد دست خدا سپردمتدل من راضی نبود به این جدایی مرواریدعزیزم منو ببخش اگه یه وقتی آزردمتگفتی به من غصه نخور می رم و بر میگردمهمسفر پرستو ها می شم و بر می گردمگفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جداییگفتی تا چشم به هم بزنی می رم و برمی گردمعزیز رفته سفر کی بر می گردی؟چشمونم مونده به در کی بر می گردی!رفتی و رفت از چشم نور دو دیدهز حالم بی خبر کی بر می گردی ؟غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم ...پنجره امیدمو هنوز به روت نبستم !!!پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن!اما چرا عزیز دل هرگز تو را ندیدم ؟!
Last edited by Mehran-King; 08-05-2011 at 20:06.
می تپد دل زفراقت ز برم دور مرو
بنگر اشکم و از چشم ترم دور مرو
اگر اکنون ننشینی به کنارم نفسی
ترسم ای مه که نبینی دگرم زود مرو
نکنم شکوه که دیر آمده ای بر سر من
جان من دیر چو آیی به سرم زود مرو
می رود جان ز تنم جان من آخر بنشین
نظرت سیر ندید از نظرم زود مرو
نفس از سینه تنگم به صعوبت خیزد
زود باشد که نبینی اثرم زود مرو
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)