همچو زنی که غنوده در بر معشوق
یکسره خود را به دست چشمه سپردم
روی دو ساقم لبان مرتعش آب
بوسه زن و بی قرار تشنه و تب دار
ناگه در هم خزید ...
راضی و سرمست
جسم من و روح چشمه سار گنه کار
-----------
نهخودش فیل**تر بود این سایتی که دادید
همچو زنی که غنوده در بر معشوق
یکسره خود را به دست چشمه سپردم
روی دو ساقم لبان مرتعش آب
بوسه زن و بی قرار تشنه و تب دار
ناگه در هم خزید ...
راضی و سرمست
جسم من و روح چشمه سار گنه کار
-----------
نهخودش فیل**تر بود این سایتی که دادید
رقصی میکنم
دیوانه
به تماشای من بیا
.......................
شرمنده همین یکی رو بلد بودم ولی واسه من وازه ها
آمدی قلب من را گرفتی
آه قلبی که مال خودم بود
بردی آن را سر قله ای که
قصه ی پارسال خودم بود
---------------
مرسی........
در ازل هر کو به فيض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم اين شاخ ار دهد باری پشيمانی بود
الان برات پی ام میزنم ...![]()
در بازي باد و
لرزش خارزار اين باديه
هر پرنده ي غمگين رهگذري مي داند
نيلوفر نام گلي ست
ستاره فقط شب پيداست
و رمه ي آهوان بي رود و راه
از اين جا رفته اند
حالا از درس بعدي ديكته بگو
بيرون از اندازه ي هر هفت آسمان بلند
دوستت مي دارم
و دلم نمي آيد ديگر
اين كلمه ي كوچك ساده را غلط بنويسم
زن خيلي خوب است
بله سایه جون شعر شما
مطمئنی خانومی ؟بله سایه جون شعر شما
من که جستجو کردم تکراری نبود !
مونیکا جان کارت راه افتاد؟
............
تو گلابی گلاب شهد آگین
تو شرابی شراب گل پالود
چه شرابی کز آن پیاله چشم
همچو لغزاب ساغر لبریز
می چکد خوش به کام تشنه من
آتش افروز و آرزو انگیز
آه پیمانه ای دگر که هنوز
می گدازد ز تشنگی جگرم
چه شرابی تو ؟ وه چه شورانگیز
سرکشیدم تو را و تشنه ترم
...
مسافر خسته من بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آيينهها به انتظار نشسته بود
ميخواست كه از اينجا بره اما نميدونست كجا
دلش پر از گلايه بود ولی نمیدونست چرا
------------
حل شد .....
رامبد مرسی![]()
Last edited by Monica; 22-02-2007 at 19:59.
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
اره مطمئنم اخه خودم از این شعر استفاده کرده بودم
اینم لینکش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]![]()
بی خیال
Last edited by magmagf; 22-02-2007 at 19:54.
سلام
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من اشتباهی عاشقت می شوم
و تو اشتباهی دلت را به من می دهی
من چشمهایت را می ستایم و تو شعر هایم را
بیا کمی گناه کنیم
من تو را می بوسم
و تو چون پیچکی سر سخت در من می پیچی
بیا کمی دروغ بگوییم
من دوستت دارم
و تو حتمآ عاشق من هستی
بیا کمی آدم کش باشیم
من خودم را برای تو می کشم
و تو خودت را برای من
بیا من و تو بد باشیم
اشتباه کنیم
گناه کنیم
دروغ بگوییم
آدم بکشیم
و بعضی وقت ها
زندگی کنیم
سلام . حال شما ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)