تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 683 از 2734 اولاول ... 18358363367367968068168268368468568668769373378311831683 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,821 به 6,830 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #6821
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم
    چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم
    تو مثل شمعداني ها پر از رازي و زيبايي
    و من در پيش چشمان تو مشتي خاك گلدانم
    تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان
    و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم
    تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف
    و من در آرزوي قطره هاي پاك بارانم

    ------------------
    سلام مونیکا جان
    نبینم کسل باشی خانومی
    قربونت بشم مهربونمحالا که تو و فرانک اومدین دیگه سعی می کنم کسل نباشم :بوسه کوچولو :
    علیکه سلام فرانک خانومه تازه متولد شده دلیورده اس ام اسم تازه الان رسید!!! مگه گوشیت خاموش بود؟

  2. #6822
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    خسته و غم زده با زمزمه ای حزن آلود
    شب فرو می خزد از بام کبود
    تازه بند آمده باران و نسیمی نمنک
    می تراود ز دل سرد شبانگاه خموش
    شمع افسرده ماه از پس آن ابر سیاه
    گاه می خندد و می تابد از اندوهی س رد
    خنده ای غم زده چون خنده درد
    تابشی خسته و بی رنگ و تباه
    چون نگاهی که در آن موج زند سایه نرگ
    سوزنک از دل ویران درختان خموش
    می رسد گاه یکی نغمه آشفته به گوش
    نغمه ای گم شده از سینه نایی موهوم
    بانگی آواره و شوم
    می کشد مرغ شباهنگ خروش
    می رود ابر و یکی سایه انبوه و سیاه
    نرم وخاموش فرو می خزد از گوشه بام
    آه دردی ست در آن اختر لرزنده که گاه
    کورسو می زند و می شود از دیده نهان
    وز نهیب نفس تیره شام
    می کشد مرغ شباهنگ فغان
    آه ای مرغ شباهنگ خموش
    بس کن این بانگ و خروش
    بشکن این ناله پرسوز و گداز
    بشکن این ناله که آن مایه ناز
    تازه رفته ست به خواب
    آری ای مرغک اندوه پرست
    بس کن این شور و شتاب
    بس کن این زمزمه او بیماراست




    ...

  3. #6823
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    توی این هجوم پاییز تو نگات همه بهاره
    انگاری خورشیدم اینجا پای چشات طرح میذاره
    یک کویر خسته ام که خواب اشکاتو می بینم
    خنده کن تا جون بگیرم تو بهار نازنینم

  4. #6824
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    می خواهمت سرود بت بذله گوی من
    روی لبش شکفت گل آرزوی من
    خندید آسمان و فروریخت آفتاب
    در دیه امیدم باران روشنی
    جوشید اشک شادی ازین پرتو افکنی
    بخشید تازگی به گل گلشن شباب
    می خواهمت شنفتم و پنداشتم که اوست
    پنداشتم که مژده آن صبح روشن است
    پنداشتم که نغمه گم گشته من است
    پنداشتم که شاهد گمنام آرزوست
    خواب فریب باز ز لالایی امید
    در چشم آزمایش من آشیانه ساخت
    نای امید باز نوای هوس نواخت
    باز بز برای بوسه دل خواهشم تپید
    می خواهمت شنفتم و دنبال این سرود
    رفتم به آسمان فروزنده خیال
    دیدم چو بازگشتم ازین ره شکسته بال
    این نغمه آه نغمه ساز فریب بود
    می خواهمت بگو و دگرباره ام بسوز
    در شعله فریب دم دلنشین خویش
    تا نوکم امید شکیب آفرین خویش
    آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز
    پایان این فسانه ناگفته تو را
    نیرنگ این شکوفه نشکفته تو را
    می دانم و هنوز ز افسون آرزو
    در دامن سراب فریبننده امید
    در جست و جوی مستی این جام ناپدید
    می خواهم از تو بشنوم ای دلربا بگو
    ...

  5. #6825
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    واژه های تر و تازه می پاشد
    چشم هایش
    نفی تقویم سبز حیات است
    صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است
    سال ها این سجود طراوت
    مثل خوشبختی ثابت
    روی زانوی آدینه ها می نشست
    صبح ها مادر من برای گل زرد
    یک سبد آب می برد
    من برای دهان تماشا
    میوه کال الهام می بردم
    این تن بی شب و روز
    پشت باغ سراشیب ارقام
    مثل اسطوره می خفت
    فکر من از شکاف تجرد به او دست می زد
    هوش من پشت چشمان او آب میشد
    روی پیشانی مطلق او
    وقت از دست می رفت

  6. #6826
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    خسته و غم زده با زمزمه ای حزن آلود
    شب فرو می خزد از بام کبود
    تازه بند آمده باران و نسیمی نمنک
    می تراود ز دل سرد شبانگاه خموش
    شمع افسرده ماه از پس آن ابر سیاه
    گاه می خندد و می تابد از اندوهی س رد
    خنده ای غم زده چون خنده درد
    تابشی خسته و بی رنگ و تباه
    چون نگاهی که در آن موج زند سایه نرگ
    سوزنک از دل ویران درختان خموش
    می رسد گاه یکی نغمه آشفته به گوش
    نغمه ای گم شده از سینه نایی موهوم
    بانگی آواره و شوم
    می کشد مرغ شباهنگ خروش
    می رود ابر و یکی سایه انبوه و سیاه
    نرم وخاموش فرو می خزد از گوشه بام
    آه دردی ست در آن اختر لرزنده که گاه
    کورسو می زند و می شود از دیده نهان
    وز نهیب نفس تیره شام
    می کشد مرغ شباهنگ فغان
    آه ای مرغ شباهنگ خموش
    بس کن این بانگ و خروش
    بشکن این ناله پرسوز و گداز
    بشکن این ناله که آن مایه ناز
    تازه رفته ست به خواب
    آری ای مرغک اندوه پرست
    بس کن این شور و شتاب
    بس کن این زمزمه او بیماراست
    Last edited by saye; 21-02-2007 at 19:56.

  7. #6827
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تو یعنی دسته ای گل را.....از آنسوی افق چیدن
    تو یعنی پاکی باران.....تو یعنی لذت دیدن
    تو یعنی یک شقایق را....به یک پرواز بخشیدن
    تو یعنی از سحر تا شب.......به زیبایی درخشیدن

    تو یهنی دوست جونه من

  8. #6828
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نبض معیوب حضورت من رو آخر از پا انداخت
    بازی عشقت رو آخر دل ناباور من باخت
    وه چه بی حنجره ام من
    تشنه ی یه جرعه آواز
    مثل یه مرغ مهاجر
    وقتی تن میده به پرواز
    بی تو بی بهانه ام موندم
    واسه پرواز دوباره
    مرد غمگین سکوتم
    حرف تازه یی نداره
    نبض معیوب حضورت ‚ من و آخر از پا انداخت
    بازی عشقت رو آخر ‚ دل ناباور من باخت

  9. #6829
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تو ،
    بيکرانه ترين خيالی در ذهن مشوّ شم

    ومن،
    زورقی ام در دريای عشق بی ساحلت

    و فراز و فرود امواج عواطف سرگردانت
    اين زورق بی خيال از طوفان دريای بي ساحل را ،
    به هر سو مي کشاند ...

  10. #6830
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دیدم همان لبخند
    دیدم هنوز جسارت اعتراف در من مانده بود
    در نامه هایت آورده ای:
    (( چشم ها و تکه ای از دستش را یافته ای ...))!
    خواستم کمی شاکر باشم
    اما
    این ساده نیست
    برایت تسلا وامید
    بوسه دور فرستادم.
    گاهی هراس در من آوار می شود
    وقتی در باغچه
    دستهایم پرتغال های سیاه و سفید را لمس می کند.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •