زمستان آمده است.
خسته ام
می خوابم
بهار که آمد
پیله ام را می شکافم
تا با پرهای خیس
دوباره
عاشقت شوم.
زمستان آمده است.
خسته ام
می خوابم
بهار که آمد
پیله ام را می شکافم
تا با پرهای خیس
دوباره
عاشقت شوم.
عصری است غریب و آسمان دلگیر است/افسوس برای دل سپردن دیر است/هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت/عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است
گفتم : کبوتر ِ بوسه!
گفتی : پَر!
گفتم *: گنجشک ِ آن همه آسودگی!
گفتی : پَر!
گفتم : پروانه پرسه های بی پایان!
گفتی : پَر!
گفتم : التماس ِ علاقه،بیتابیِ ترانه،بیداری ِ بی حساب!
نگاهم کردی!
نه انگشتت از زمین ِ زندگی امبلند شد،نه واژه «پر» از بام ِ لبان ِ تو پر کشید!
سکوت کردی که چشمه یشبنم،از شنزار ِ انتظار من بجوشد!
عاشقم کردی! همبازی ِ ناماندگار ِ اینهمه گریه!
و آخرین نگاه تو،هنوز در درگاه ِ گریه های من ایستاده است!
حالا - بدون ِ تو!-
رو به روی اینه می ایستم!
می گویم: زنبور ِ گزنده یاین همه انتظار،کلاغ ِ سق سیاه این همه غصه!
و کسی در جواب ِ گفته های من«پر!» نمی گوید!
تکرار ِ آن بازی،بدون ِ دست و صدای تو ممکن نیست!
پسبه پیوست تمام ِ ترانه های قدیمی،باز هم می نویسم:
برگرد!?
شب هاي ما با هم چه عاشقانس ... تا شب چشمات ادامه دارن !!
شب هاي ما با هم مثل بهشتن ... مثل يه رويا تاثير پذيرن.
با تو شب من پر ميشه از عشق ... زيباست دنيا هميشه از عشق
خوابيدي اما ميتابه چشمات ... بيدار خورشيد تو خوابه چشمات
اين قلب من مال توست ... هرچي كه دارم مال توست
اين روح من مال توست ... هرچي كه دارم مال توست
پ.ن: اين شعر تقديم به يكي از عزيزانم![]()
همچو شمعم به شبستان حرم یاد کنید/ یا چو مرغم به گلستان ارم یاد کنید/
روز شادی همه کس یاد کنند از یاران/ یاری آن است که ما را شب غم یاد کنید
تپش های قلبم شده مثل تبلیغات پفیلا !
یکی واسه تو . . . !
یکی واسه من . . . !
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد . . .
خانه ام وقتی که می آیی تمامش مال تو
هر چه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو
صد دوبیتی صد غزل دارم و حتی یک بغل
شعرهای خوب نیمایی تمامش مال تو
ضرب آهنگ غزل هایم صدای پای توست
این صدای پای رویایی تمامش مال تو
بــی کران سبز اقیانــــــوس آرام دلـــــم
ای پـری خوب دریایی تمامش مال تو
باز هم بیت بـــد پـایـان شعـــرم مـال مـن
بیت های خوب بـالایی تمامش مال تو
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟
این همه خاطر آشفته و مجموعه ی رنج
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم
به هواداریت ای پک نسیم سحری
شور و آشفتگی گرد بیابان دارم
مگذر ای خاطره ی او ز کنارم مگذر
موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم
خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه ی باران دارم
غنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارم
شمع سوزانم و روشن بود از آغازم
که من سوخته سامان چه به پایان دارم
لبخندت را
برای داوینچی
و رازهای عاشقانهات را
برای ون گوگ بفرست! ...
برای من
تنها به اندازهی گنجاندن یک نام
در قلبت
جا بگذار ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)