سلام، میبخشید. من بازهم به املای کلمه مشکوکم.
The cross that you BEAR
صلیبی که تو حمل میکنی...
عیسی پیش از به صلیب کشده شدن، محبور شد که صلیبش را بر دوش بکشد.
و این یه جورقول معروفه که ما همه بار گناهانمان را مثل صلیب بردوش میکشیم.
سلام، میبخشید. من بازهم به املای کلمه مشکوکم.
The cross that you BEAR
صلیبی که تو حمل میکنی...
عیسی پیش از به صلیب کشده شدن، محبور شد که صلیبش را بر دوش بکشد.
و این یه جورقول معروفه که ما همه بار گناهانمان را مثل صلیب بردوش میکشیم.
فکر کنم اینجا همون bare باشه. اگه اشتباه نکنم این جمله جزیی از متن یه لیریکسه.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بله، درسته. رفتم دیدم. ولی بازهم احتمال غلط املایی را نمیشه نادیده گرفت.
تلفظ هردو کلمه یکسانه و معنی به حمل کردن بیشتر میاد. با متن شعر هم بشتر تناسب داره.
" تو تنها کسی نیستی که از زندگی در گمنامی هراسانی؛
چون تاجی که روی سرته،
لبخندی که روی لبهاته،
و صلیبی که بر دوشته،
هیچوقت به این سنگینی نبوده اند"
همین living را در قسمت بالا giving آورده. البته من ترانه را گوش نکردم. شاید هم هردورا گفته باشه.
خب اون احتمالم هست. درسته bear بیشتر میخوره به متن. ولی اینجا bare نوشته دیگه.
سلام دوستان ...
نظرتون در مورد معادل واژهی Point-source چیه ؟!
این صفحهاش در دیکشنری :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاید بشه گفت "منابع محدود" یا یه همچین چیزی ...
اما من تو این متن معنیش رو میخوام ...
other descriptions follow a point-source storyline, focusing on the emergence and diffusion of the jet engine
point source
noun Physics, Optics .
a source of radiation sufficiently distant compared to its length and width that it can be considered as a point.
چشمه نقطه ای.
ممنون، اما خب این در فیزیک به این معناست، در متن من نمیگنجه ...
+
دوستان پیشنهادتون در مورد ترجمهی دو واژهی Landscape و Niche در کاربردهایی که میگم، چیه ؟!
ماشاالله هر دو سه پاراگراف یه بار این niche تکرار شده تو متن ...
اولی Landscape :
تعریفی که به منظور من میخوره، این definition هست :
The landscape of a particular situation is its background and all the features that affect it
خب معنیش که واضحه ... واژههایی که میشه براش به کار برد، چشمانداز، دورنما و طبق این تعریف، پیشینه و امثالهمه ...
اما ترجمهای که بتونه تمام معنی فوق رو تو خودش داشته باشه، چی میتونه باشه ؟! هیچ یک از سه واژهای که گفتم این ویژگی رو ندارن که هم پیشینه و سبقهی یه موقعیت رو در بر بگیرن، هم عوامل مؤثر بر اون ...
+
واژهی دوم هم niche هست ...
معانی حوزه، حوزهی کاری و از این دست نزدیکترینها به متون من هستن، اما همیشه نمیشه از اینا استفاده کرد
یکی از بخشهای سخت متنی که دارم ترجمه میکنم این قسمته که البته جمله نیست، یه جورایی عنوانه :
co-evolution between multiple technologies, diffusion as a trajectory of
niche accumulation, phases, and fit–stretch pattern in the co-evolution of form and function
ترجمهی خودم :
رشد و تکامل همزمان میان فناوریهای متعدد، گسترش به عنوان مسیری برای اجتماع حوزهها، فازها، و الگوی برازش-انبساط در تکامل همزمان شکل و عملکرد.
قسمتهایی که قرمز کردم رو مشکل دارم ... همین جوری ترجمهشون کردم ...
بحث در مورد موتورهای جت و سیر تکاملی پیشرفتشه ...
ممنون میشم حتماً اگه نظری داشتید بیان کنید
hi
We could almost see some sense here too. Except that comparatively few
companies employ in-house market intelligence staff, those that do are
already overstretched and most have absolutely no experience of the sales
process. Three good reasons why not
tx
تقریبا یه سری مفاهیم اینجا قابل فهمه ، به جز یه سری شرکتها که نسبتا کارمندای داخلی ( خونگی ) تجربه دیده استخدام میکنن ، اونایی که انجامش میدن تا همین الانش هم زیادی شورش رو در آوردن و اکثرشونم به طور قطع هیچ تجربه ای درباره ی فرایندای فروشندگی ندارن، با وجود این سه تا دلیل مناسب ، چرا که نه.
موفق باشین../.
سلام بر آقا کورش کبیر و گل..
من فکر میکنم واژه ی Point source هم فیزیکی هست ( با این که متن فیزیکی نیست اما میخواسته یه اشاره به این شیوه بکنه )، منظورم اینه که کلمه ی storyline رو باید به معنی شیوه دونست ، کلمه ی Point source در کنار این ، به این شکل معنی میشه : شیوه ی چشمه ی تشعشع با ابعاد کم.. حتی خود کلمه ی storyline میتونه باز معنی داستان داشته باشه ، مثلا داستانای عاشقی و ازینطور حرفا..
برای کلمه ی landscape من به ذهنم کلمه ی سناریو رسید که خودمون زیاد میگیم ، مثلا سناریوی یه موقعیت بخصوص.
برای واژه ی Niche هم باید گفت موقیت مناسب کاری، برای accumulation هم کلمه ی تجمع. کلمه ی trajectory هم در خود جمله ی شما "راه گشایی برای " یا " گذرگاهی برای " یا " خط مشی برای " و ... که باید ترجمه رو به هرنحوی که میشه روون کرد.
اون کلمه ی stretch fit pattern هم یک اصطلاح خیاطی هست که نسبت دادن به این قضیه، اینجارو بخون ببین چی متوجه میشی:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امیدوارم تونسته باشم به خوبی گمراهت کنم کورش جان..
شاد باشین../.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)