سیه چشمی به کار عشق استاد
درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد
ــــــــــــــــــــ
خیلی ممنون محمد جان
همیشه منا شرمنده می کنید
خیلی خیلی ممنون
سیه چشمی به کار عشق استاد
درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد
ــــــــــــــــــــ
خیلی ممنون محمد جان
همیشه منا شرمنده می کنید
خیلی خیلی ممنون
دردت چه درد بود كه چون من تمام شب
سر را به سنگ مي زدي و ميگريستي؟
ای دليل دل گمگشته خدا را مددی
که غريب ار نبرد ره به دلالت ببرد
حکم مستوری و مستی همه بر خاتم تست
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
--------------------
رفتم ، زود برگشتم ...![]()
دوستت دارم
و این دوست داشتن می سوزاند دلم را
دوست دارم این سوختن را
و لذتی که در پی این سوختن است
مرا بی تو باکی نیست ، مرا با تو باک است
زیرا که چشمانم تحمل عظمت نگاهت را ندارد
و زبانم قدرت تکلم را در مواجهه با تو از دست می دهد
پیچوندی؟
---------------
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن مي بيند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا مي چيند
آسمانها آبي
پر مرغان صداقت آبي ست
ديده در آينه ي صبح تو را مي بيند
از گريبان تو صبح صادق
مي گشايد پر و بال
تو گل سرخ مني
تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاك سحري ؟
نه
از آن پاكتري
تو بهاري ؟
نه
بهاران از توست
تا مرواريدي آفريده شود
به خون دلي
سينه اي به شكيبايي صدف مي طلبد
جگر هزار توي سرخگل مي خواهد
كه خدنگ شبنمي به چله نشاند
و تا گلوي تفتيده آفتاب
پرتاب كند
هشدار
نطفه نهنگ است عشق نه كرمينه وزغي
و لمحه اي تلاطم طغيانش را
دلي به هيبت دريا مي طلبد
هشدار ! روزگار
آمده ايم عاشق شويم
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شريعت بدين قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود
نه بابا ... رفتم ، زیاد اذیت کردم ... گفتن تو برو نمیخواد کار کنی ...![]()
درياي خيال
پلك بگشا كه به چشمان تو دريابم باز
مزرع سبز تمنايم را
اي تو چشمانت سبز
در من اين سبزي هذيان از توست
زندگي از تو و
مرگم از توست
سيل سيال نگاه سبزت
همه بنيان وجودم را ويرانه كنان مي كاود
من به چشمان خيال انگيزت معتادم
و دراين راه تباه
عاقبت هستي خود را دادم
---
ایولمنم کلی حالم خوب شده الان احساسه پرواز می کنم
![]()
می ده که نوعروس چمن حد حسن يافت
کار اين زمان ز صنعت دلاله میرود
شکرشکن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسی که به بنگاله میرود
-----------------
از دست این سرور پی سی![]()
دور از هياهو
در خود شدم گم
بيهوده تنگ است دنيای وحشت
چاره دگر نيست
مغلوب وهمم
آسان گسستم بر جان خستم
شايد که زين پس من مست هستم
Last edited by magmagf; 16-02-2007 at 12:31.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)