وقتی چند نفر زیر یک سقف با هم زندگی میکنن یه جامعه ی کوچک شکل میگیره.یه داستان کوتاه.خدمتکارا و ارباب ها بی اختیار و خشک(بی انعطاف)با هم میرقصند/توی یه جای محدود میرقصن/با رعایت محدودیتها میرقصند(هر کودوم و صلاح میدونید بذارید)بنابریم وفتی مشکلی به وجود میاد , اندوه حاصل از این مشکل همه رو با هم پیوند میده.When people exist under one roof, a tiny society forms,the stuff of novellas,masters and servants unconsciously dancing in lock step so that when things go wrong traumas converge