تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 67 از 638 اولاول ... 175763646566676869707177117167567 ... آخرآخر
نمايش نتايج 661 به 670 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #661
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    عشق جز غم نيست
    و هجران نفس عشق است
    چشمان تو شبهاي تاريك مرا روشن كرده
    . لبانت برايم طراوت هستي است
    تو نيستي و من ديرگاهي است كه مرده ام
    و اين سينه در فراق تو
    پر التهاب گشته
    من براي كوچ بي رحمانه ي تو ترانه ي سوگواري سر داده ام
    من مرده ام و گويي هرگز نبوده ام

  2. #662
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    اكنون جز آروزي مرگ هيج نيس اندر دل من
    روزها بي تو آغاز ميشوند
    و مرگ از من دريغ گشته است
    تا چند
    بر اين انتظار تهي
    شامگاهان را به صبح رسانم
    همه ميدانند من به روز موعود دل بسته ام
    و رسيدن به تو آرزوي من است ....

  3. #663
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گفتم از عشقت جدا شوم
    و دل دیوانه ام را از بند عشق آزاد کنم

    دل من محبوس است در زندانی که میله هایش حرف های عاشقانه ی تو
    و زندانبانش چشمان دلربای توست

    ای کاش نامه های عاشقانه ام را به همراه کبوتران سپید
    برایت با اشک های شبانه ام راهی می کردم

    نه نه!
    نمی توانم هرگز زندان دلت را رها کنم

    من این اسارت را از آزادی اما بی تو بیشتر می خواهم
    و اگر حتی روزی وقت آزادی ام فرا رسید

    به کبوتران سپید خواهم گفت
    که خاکستر تن بی جانم را برایت آورند

  4. #664
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چقدر غربت این ثانیه ها برایم آشناست.به اندازه نیمی از عمرم.
    باز هم فریاد.سیاهی.گریه..
    ...سکوت...
    و باز هم روزهای یکی در میان.
    من مال اینجا نیستم.خانه ام جای دگر است.
    ای کاش می شد...هیچ...نمی شود...
    سکوت.آرامش.لبخند...کسی آمد..
    کسی آمد و تمام لالایی های خوانده و ناخوانده ام را برایم تکرار کرد.
    چقدر دنبالش گشته بودم.خودش آمد..
    او یکی بود یکی نبود من است...او خدای من است...
    همه ذرات وجودم آنجاست.. آسمان را گویم.
    همه از جنس هم اند.همه از جنس خدا.. نور.. شفا..
    خانه ام اینجا است در همان جای قدیم.

  5. #665
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دستی از میان سیاهی ها مرا از اینجا برد
    به جایی از جنس آبی آسمان
    شاید الف.لام.میم زندگی من این است:
    یافتن نور سبز میان دستان پیرزنی با چشمان بارانی.
    احساسش کردم
    انگار کسی قلبم را با چیزی از جنس نور گره زذه باشد.
    صدایش کردم
    غریبه آشنای سال های دیروز و امروزم می شناسمت.

  6. #666
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دیشب در میان تلاطم زیبای زندگی ام ستارگان را شمردم.

    ۱...۲...۳...تاکجا رفتم؟
    نمی دانم.
    اما به یاد دارم آنان دیگر نوری نداشتند.
    آن روزها ستارگان آسمان زندگی ام مهتابی تر بودند.
    کاش می شد با دستان کودکی ام آنان را بار دیگر رنگی می دیدم.
    امروز شب را دیدم.
    شبی تاریک و ظلمانی.
    گشتم و گشتم.
    ستارگانم را یافتم.
    با دستان خود آنان را پرنورورنگین ومهتابی کردم.
    امروز تو را می بینم در دل وسعت خویش.
    و من با خود ابدیتی خواهم ساخت به وسعت تمام تمام ستارگان.
    راستی چه کسی می داند دستان من تا کجای آسمان پیش رفتند؟
    و من باز هم می شمارم.
    ۱...۲...۳...این بار را پله پله تا خدا پیش می روم.

  7. #667
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    باشد! سکوت کن گل گندم! سکوت کن
    از ترس قصه سازي مردم سکوت کن

    باشد غرور من که برايت عزيز نيست
    بي هيچ زحمتي به تبسّم سکوت کن

    از ياد برده اي نکند آن گذشته را؟
    کوي بهشت، آن در هشتم؛ سکوت کن

    اينجا ميان اين مه سردي که حاکم است
    ساعات و کوچه ها گم و من گم؛ سکوت کن

    حوّا سقوط کرد و زمين نعره اي کشيد
    امّا تو باز هم -گل گندم!- سکوت کن.!..





    سياوش گودرزي

  8. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #668
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به دوش هامان تنهایی


    پاره سنگ بزرگی ست.


    وحشت زده ترین درختی


    که هیچ سایه ای برایش نیست


    ما


    حبس قسم های تقویمیم


    اینجا که تاریخ هیچ لحظه ای تلنگر تو را نچشید


    بگذار سرود فراموشی ام را


    نخوانده برگردم.



    وقتی باران


    نمی تواند


    با من ببارد


    تو


    جای ابرها را خالی گذاشته ای.






    پردیس نصیری

  10. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #669
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نامه ای پر از باران

    برایت بنویسم

    وقتی به هوای دیدنت

    قلب ابرها هم

    تند تند می تپد

    یاد تو مثل چیزی

    شبیه یک قطره باران

    بر لبهای خشک و ترک خورده ام

    لیز می خورد

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #670
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خانه های گچی لِی لِی روی موزاییک های ایوان

    این خانه ها هم دلتنگ سنگ شده اند

    سنگدل زیبای من!

    خانه های دلم برایت تنگ شده اند...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •