اون صحنه ی پریدن محسن جلوی پای صبا خیلی خنده دار بود
اون اصلا از کجا میدونست صبا داره میاد که مثه جن بپره جلوش؟
واه واه واه...پسر مومن میخواد بیتا رو ببره خونه...این دیگه چه وضعشه...نمیگه واسه ی چی میخوای بیای خونمون؟
اون جایی که سعسید به بیتا گفت همه چیز تموم شد فکر کردم دارن به هم میزنن
این سعید دیگه داره حل منو به هم میزنه....آدم به این خنگی وجود نداره
این محسن و لیلا هم که همش قر و اطوار بیان
حالا ببینین کی گفتم...بیتا و سعید با هم ازدواج میکنن![]()