چه زود گذشت...
چه زود گذشت برای هم بودن و برای هم سوختن
چه زود گذشت بی قراری دیدارمان
چه زود داستانت از درخشش نوازش به تیرگی
بی مهری عادت کرد و لبخند غبار سایه سردی از جلوه بودنت را نشانم داد
چه زود نشانه کوچه با غهای خاطره را فراموش کردی
چه زود قرارمان را آفت پرمردگی زد
چه زود در چشمت آهوی سرگردان که به تو پناه آورده بود رانده شد
چه زود بی قرار تنهایی شدیم و چه زود بودنمان گذشت
چه زود گذشت بی قراری دیدارمان...