تو نیکو روش باش تا بد سگال
نیابد به نقص تو گفتن مجال
تو نیکو روش باش تا بد سگال
نیابد به نقص تو گفتن مجال
تا مهر توام در دل شوریده نشست...........وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست
این غم ز دلم نمینهد پای برون................ وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست
یار من ، دلدار من ، غمخوار من ------- مایه ی امید قلب زار من
دوریت امشب روانم تیره کرد -------- لشکر غم را به جانم چیره کرد
رو ز ایینه زنگ غیر بزدای
پس نیک ببین که جز خدا نیست
تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد ...... سر برنگرفتم به وفای تو ز زانوی
بهشت است ان كه من ديدم نه رخسار=======كمند است آن كه وي دارد نه گيسو
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش................ میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
عاشقان كشتگان معشوق اند=====بر نيايد ز كشتگان آواز
من از تو راستی خواهم که جویی
همیشه راست ورزی راست گویی
دردم از يارست و درمان نيز هم ----- دل فداي او شد و جان نيز هم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)