تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 65 از 109 اولاول ... 155561626364656667686975 ... آخرآخر
نمايش نتايج 641 به 650 از 1081

نام تاپيک: میزگرد علمی-فلسفی

  1. #641
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    متاسفانه بعد چند مدت اومدم انجمن ... یکم از بحث عقبم ... پراکنده جواب میدم تا بیوفتم تو بحث D:

    shabe.saket:
    این یه تیکه رو من اصلا قبول ندارم.
    حتی اگر قوانین علی معلولی رو حسی در نظر بگیریم، به قدر کافی قدرتمند هست.
    حتی در زندگی روزمره هم همه ما این مورد را رعایت و اجرا میکنیم. با قوانین علی معلولی، تصمیم های آینده رو میگیریم.
    ما میدونیم که اگر دستمون رو روی آتیش بگیریم خواهد سوخت. به خاطر همین از این کار اجتناب میکنیم. حتی اگر نتیجه سوختن دست روی آتیش رو مفهوم ذهنی و نتیجه تکرار بدونیم، این قاعده حسی به اندازه کافی قدرتمنده.
    من هزاران مثال از همین زندگی روزمره هممون میتونم بزنم که با رعایت و نگاه به قوانین علی معلولی انجام میدیم، ولی هرگز مثالی نمیتونم بزنم که قوانین علت و معلوول رو نقض کنه. و این قدرتمندی و همه جانبه بودن این قانون رو میرسونه. شما میتونید؟
    شما میدونید اثبات در چه مواردی بکار میره؟
    در امور دو به شک کننده.
    در امور بدیهی نیازی به اثبات نیست.
    اگر ملاک اثباته ، به راحتی میگیم شما اثباتی ندارید ...
    مثال و تکرار و زندگی روزمره فلسفه نمیشه ...
    تجربه تکیه گاه قویه ولی دلیلی نمیشه بدون اثبات یک تجربه رو بدیهی بدونیم .
    یه فیلسوف در مورد همه چیز دو به شکه . دکارت واسه همین شک اومد همه چیز رو پاک کرد و سعی کرد از پایه فلسف ای بسازه

    danial_848 :
    همین نظر شما هم نتیجه دیدگاه (ازنظر من غلط) شما به جهانه یعنی دید تجربه گرایانه. علیت چیزی نیست که شخص با استقراء بهش پی ببره بلکه از بدیهیاته. هرکسی یکم به مخش فشار بیاره به این پی میبره اینطور نیست که شخص از طریق تجربه بهش پی برده باشیم. این موضوع علیت بحث طولانی ایه
    خیلی به سادگی میگید این چیزی بدیهیه .... در حالی که از دیدگاه من هیچ چیز بدیهی نیست ... میشه در همه چیز شک برد . فقط از دیدگاه بسیار عمیقش.
    اون موقعی که فلاسفه ی یونانی میدیدند که همیشه بعد چند مدت کنار آشغال ها موش پیدا میشه ، و به این نتیجه میرسیدند که آشغال موش تولید میکنه !! دقیقا مثل شما فکر میکردند که موضوع دیگه بدیهیه .
    آیا اثباتی دارید که بگید باور ما به قانون علیت واقعا نمیتونه مثل این باور فلاسفه ی باستان باشه ؟؟
    برای اینکه تمایز بزاریم و بگیم قانون علیت مثل اون نیست و قابل اتکائه باید یه قدم از تجربه بالاتر بزاری و بتونی رابطه منطقی رو توضیح بدی. این رابطه منطقی و کسی توضیح نداده تا حالا .

    درباره خدا که علت غایی هست و خودش علت نداره این باز یه بحث متفاوت دیگه است خدا طبق تعریف از این جهت که کامل مطلق هست نیاز به علت نداره
    اگر علت نیاز داشته باشه ناقصه
    اگه قراره یک علت غایی وجود داشته باشه که جلوی این تسلسل رو بگیره ، خوب منم میتونم بگم این جهان خودش همون علت غاییه. دیگه چه نیازه بگم خدایی هست که علت غایی باشه.
    خیلی بی دلیل و همینجوری الکی که نمیشه بگیم این علت غاییه. باید دلیلی داشته باشید . وگرنه من هم بی دلیلی میگم جهان خودش علت غاییه و معلول چیزی نیست.

    « اگر هر چیزی باید دلیل و علتی داشته باشد، پس وجود خداوند هم باید علت و دلیل داشته باشد و اگر چیزی بتواند بدون دلیل و علت وجود پیدا کند، بحث دربارهٔ وجود خدا بی‌فایده خواهد بود، زیرا وجود طبیعت نیز بدون علت ممکن است. ( برتراند راسل ) »

    مرتضی nvcd :
    حقیقت

    به نظر من حقیقت فرقی با واقعیت نداره و فکر می کنم بهتره دنبال حقیقت نباشیم ، همین واقعیت حقیقت
    موافقم

    خدا

    اژدها وجود داره ؟ ... نه اینکه واقعا هست ... ایا امکان داره سلولی به سلولی پیوند بخوره و 7 تا سر و 5 دست و هیکل بزرگ به وجود بیاد ؟ ... فکر کنم بیشتر افراد موافق باشن ... شایدم بعضی ها بهمون دلیل همیشگی بگن اینا تیکه پاره های ذهنه که بهم جور شده !
    بازم به فکر ناقص من هر چیزی که در ذهن شما بیاد امکان وجود داره ... گفتید خدای توانای قادر متعال ... مطمئن باشید امکان داره کسی باشه واقعا قادر مطلق و غیره باشه ... پس می شه نتیجه گرفت حد فکر ما تعیین کننده امکان وجود چیزیه ...
    مرتضی جان دقت نکردی که این که میگی هر چی در ذهن میاد امکان وجود داره ف باعث یه تناقض عظیمی میشه ... ممکنه دقت کرده باشی ولی بازم بگی خوب ما دنیا رو همینجوری متناقض میبینیم (بخاطر همین دید محدودمون)
    در ضمن بحث سر امکان نیست . بحث سر بررسی همین ممکناته که کدوم قابل قبولتره .
    وگرنه اینکه خدا نباشه هم خودش یه امکانه ...
    ولی اینجا بحثی که میکنیم اینه که من میگم امکان نبود خدا بیشتر از وجودشه .


    حقیقت خدا

    محدودیم ... می خوایم چیزی رو بگیم که در محدوده ما نمی گنجه ... تعریف ها همیشه ناقص اند ... هر روز بهش چیزی اضافه می شه ... با منطق نمی خونه ( ضد و نقیض رو جمع کرده !!!) ... با علم به جایی نمی رسیم ( هر روز کشفی جدید )
    خوب می خوای چطور تعریفش کنم ؟ ...

    ولی من می گم یه چیز هست که تعریفش می کنه ... اونم عقله ... عقل هر فرد برای هر فرد

    من می تونم با عقلم تا کنار لبه سیاهچاله هم برم اما جزغاله نشم ! ... می تونم دست عقلم رو تا پوسته این جهان ببرم ... می تونم برم پیش خدا بشینم !!! ... تو همون مثال 360 درجه ... یه دور که بزنیم ... حالا حتی اگه چشم ها رو هم ببندیم می تونیم بگیم چی دور و برمونه ( البته فقط برای خودمون ... چون همون لحظه که چشامون رو بستیم ... ممکنه یه الکترون جاش ور با یه نوترون عوض کنه !)

    پس فکر می کنم همونطور که خودش گفته بهتره پیامبر باطنی ( عقل ) رو مبعوث کنیم !

    بعد هم نرید جار نزنید ای من دیدم من دیدم ... هیچ کس از تو سوراخ دید تو نگاه نمی کنه ... همه سوراخ خودشون رو دارن ... پس گلو جر ندیم که ا نمی بینی !!!! ... بابا اینا اینجاست اینجوریه ... یا اون بگه ای بابا کو من که نمی بینم ...

    با چشم و تجربیات و حسی جات فقط می تونی زاویه خودت رو توضیح بدی ... با عقل هم برای خودت توضیح بدی دی: ( بازم منظورم به کسی نبود ... کلا گفتم )
    باز ک تو دقت نکردی دی:
    چیزی که میگی بدیهی و درسته ... کار ما اینجا اینه که بین مشترکاتمون بحث کنیم ببینیم ایا نتیجه ای مشترک هم میگیریم یا نه .
    مثلا ممکنه منو تو بحث کنیم ولی تو ایده الیست باشی من ماتریالیست ... هی تو سر و کله هم میزنیم .. خوب این بحث مشخصه که باطله . اما اگه هر دو از پایه به بحث بشینیم ممکنه مشکل حل بشه.
    همون روش بحث پله پله که shabe.saket گفت ...

    این پست سعید کجاست همه نقل و قول میکردن ما ندیدیم

  2. #642
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    134

    پيش فرض

    « اگر هر چیزی باید دلیل و علتی داشته باشد، پس وجود خداوند هم باید علت و دلیل داشته باشد و اگر چیزی بتواند بدون دلیل و علت وجود پیدا کند، بحث دربارهٔ وجود خدا بی‌فایده خواهد بود، زیرا وجود طبیعت نیز بدون علت ممکن است. ( برتراند راسل ) »
    پاسخ این شبهه، به شرط این كه برای داوریهای عقل در مباحث نظری ارزش قائل شویم روشن است. زیرا عقل در احكام و داوریهای خود تابع ملاكات و معیارهای ثابت و روشن است و هیچ گاه به صورت گزاف و یا با استناد به ملاكهای غیر استوار، حكم قطعی صادر نمی‎كند. ملاك حكم عقل در مورد علیت، یعنی نیازمندی موجودی به علت، این است كه آن موجود در وضعیتی است كه هستی و نیستی به لحاظ ذات او مساوی‎اند، فرض تحقق چنین موجودی بدون وجود علت مستلزم تناقض است، یعنی هم هستی را ندارد و هم هستی را دارا می‎باشد، اگر نفی و اثبات هر دو به لحاظ ذات او باشد تناقض خواهد بود. حل تناقض به این است كه بگوئیم هستی را به لحاظ خارج از ذات خود دارد، پس محتاج غیر (علت) است.
    هر موجودی كه این ملاك در او تحقق داشته باشد، نیازمند علت است، خواه مادی باشد یا غیر مادی، جوهر باشد یا عرض، ذهنی باشد یا خارجی و... ولی هر موجودی كه ملاك مزبور در او یافت نمی‎شود، یعنی وجود و عدم نسبت به ذات او یكسان نیستند، بلكه وجود و ضرورت عین ذات و حقیقت اوست، دیگر سخن از علیت در مورد او نامعقول و مردود و بی‎مورد است.
    و اما این كه آیا چنین واقعیتی موجود است یا نه؟ پاسخ مثبت است، و دلیل آن نیز همان برهان وجوب و امكان و امتناع تسلسل می‎باشد، كه بدون آن، جهان هستی قابل تبیین و تفسیر معقول نیست، یعنی نفی واجب الوجود بالذات مستلزم نفی اصل واقعیت و هستی (اعم از واجب و ممكن) است، و به عبارت روشن‎تر نفی واجب الوجود بالذات مستلزم نفی وجود منكر وجود خدا است.
    در این جا یادآوری این نكته لازم است كه مقصود از تبیین و تفسیر جهان بر پایه اعتقاد به واجب الوجود بالذات، آن چه از این دو واژه در مورد فرضیه‎های علمی ارائه می‎شود، نیست. تفسیر فاكت‎ها و حوادث طبیعی بر پایه فرضیه‎ها هیچ گاه به یقین منطقی نمی‎رسد، زیرا درستی فرضیه با تحلیل منطقی و برهان عقلی اثبات نمی‎شود، بلكه راه اثبات آن آزمایش و تجربه حسی است و با توجه به محدودیتهای روش تجربی احتمال خلاف بطور كامل منتفی نیست ولی تبیین هستی جهان با استناد به واجب وجود الوجود بالذات از طریق تحلیل منطقی و برهان عقلی به دست می‎آید كه متكی به اصل امتناع تناقض است.
    به عبارت روشن‎تر با فرض این كه حرارت، علت انبساط فلزات نیست؛ تناقض لازم نمی‎آید. ولی فرض این كه در سلسله هستی، واجب الوجود بالذات وجود ندارد، مستلزم تناقض است.
    اصولاً، اگر بنا باشد هر چیزی نیازمند تعلیل باشد و آنچه تعلیل ناپذیر است نادرست باشد، می‎توان از آقای راسل پرسید مثلاً شما چرا كتاب را از قفسه كتابخانه برداشتید؟ یكی از پاسخ‎های محتمل او این است كه می‎خواستم مطالعه كنم و اگر سؤال شود چرا می‎خواستید مطالعه كنید، پاسخ می‎دهد: چون مطالعه را مفید و دوست داشتنی می‎دانم، اگر سؤال شود چرا چیز مفید و دوست داشتنی را طلب می‎كنید؟ گمان نمی‎كنیم كه وی برای این سؤال پاسخی بیابد، در این صورت بر مبنای او كه آنچه تعلیل ناپذیر است نادرست می‎باشد، لازم می‎آید كه او شخصیت خود را انكار كند، زیرا نمی‎تواند این واقعیت را كه شخصیت او كار مفید و خوب را دوست دارد، تعلیل نماید.

  3. #643
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    به نظر من در این رابطه گفتگو کنیم که آیا جهان بیرون واقعا وجود دارد یا فقط ذهن است که جهان بیرون را ساخته

    و فقط و فقط ذهن وجود دارد ! ؟
    خیلی بحث جالبی میشه من موافقم.
    ولی باید از کمی قبلش و مفهوم و تعریف ذهن و همچنین تعریف و ماهیت ماده صحبت کنیم تا برسیم.
    باید یه چند نفری باشیم حداقل که بحث رو جلو ببریم.
    هر کسی موافق هست اعلام آمادگی کنه تا شروع کنیم. (یا موضوع جدید ارائه بده ببینیم کدام رو انتخاب کنیم.)

    متاسفانه اینچنین تاپیک با موضوع ارزشمندی چندین صفحه هست تبدیل شده به بحث های غیرمنطقی و غیروذلک بدون رعایت هیچ کدوم از اصول مقدماتی فلسفه.

  4. این کاربر از Big-Boss بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #644
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    صبر کنید صبر کنید...
    Stop All

    اول باید مواضع افراد مشخص بشه. سوییچ مواضع نباید داشته باشیم. اول باید بگیم به چی معتقدیم و چی و معتقد نیستیم.

    افرادی که شرکت میکنند اول به این سوالات بزرگ یکی از جوابهای زیر رو بدند.

    آیا به علت اول معتقدید؟
    1. بله
    2. خیر

    آیا معتقدید که جهان خارج وجود دارد یا فکر میکنید توهمی بیش نیست؟
    1. وجود دارد قطعا
    2. وجود ندارد توهم است

    اول ببینیم چه کسی چه موضعی داره و در اثبات یا رد چی در تلاش ه.

    ---------- Post added at 11:52 PM ---------- Previous post was at 11:50 PM ----------

    جواب من به سوالات

    سوال اول
    بله معتقدم علت اول جهان رو خلق کرده است.

    سوال دوم
    بله قطعا جهان خارج وجود دارد.

  6. #645
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    خب درگیر مباحث شویم.


    متاسفانه بعد چند مدت اومدم انجمن ... یکم از بحث عقبم ... پراکنده جواب میدم تا بیوفتم تو بحث D:

    shabe.saket:



    اگر ملاک اثباته ، به راحتی میگیم شما اثباتی ندارید ...
    مثال و تکرار و زندگی روزمره فلسفه نمیشه ...
    تجربه تکیه گاه قویه ولی دلیلی نمیشه بدون اثبات یک تجربه رو بدیهی بدونیم .
    یه فیلسوف در مورد همه چیز دو به شکه . دکارت واسه همین شک اومد همه چیز رو پاک کرد و سعی کرد از پایه فلسف ای بسازه
    ببین محمد حسین
    اگر مثال و اتفاقات زندگی روزمره فلسفه نیست، پس فلسفه چیست؟

    من به فلسفه شکگرایانه به بطن معتقد نیستم.

    اصلا شاید من الان پشت کامپیوتر ننشسته ام و با اینترنت کار نمیکنم. شاید اصلا من وجود خارجی ندارم.
    یه حرفای عجیب... یه نظریات من در آوردی.....

    اصلا شاید این دنیا اینجوری که ما میشناسیم نیست.....نکنه اصلا دنیایی وجود نداره........
    مطمئنم که خود تو هم معتقد نیستی به این حرفای عجیب غریب.....

    تو یه سوال رو به من جواب بده:
    به قانون علت و معلولی معتقدی یا نه؟

  7. #646
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    من كه گيج شدم : ( دوستان راهنمايي كنن )



    چيزي كه وجودش بديهيه ذهنه ؛
    چون فرض بر خلق ذهن توسط خداست :

    1- با نبود خدا ذهن هم نيست ( كه نميشه چون ذهن هست )


    2- يا ذهن هست و از جايي بوجود اومده ( كه اون خداست )


    3- يا ذهن هميشه بوده و نيازي به خدا نداره ( كه خدا هم ميتونه اينطور باشه )


    4- يا خدا هست و ذهنو ساخته تا خودش باشه ( يعني خدا خودش ذهنه !! و براي بودن به ما نياز داره – تفكر و پرستش و ... )


    5- مورد آخر : اگه فيلم تلقين رو ديده باشيد ( كه به سطوح پايين تر خواب ميرفتند ) يه نكته :


    الان ما در واقعيت هستيم و مثلا با خواب و تفكر به سطوح پايين تر ميريم يا خودمون در يكي از اين سطوح هستيم ؟ ( يك تحريك خارجي براي رفتن به سطح بالا نيازه ، و يا مرگ ! ) يعني ما الان داخل ذهن هستيم ؟؟!! مثلا ذهن خدا ؟!

  8. #647
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    پاسخ این شبهه، به شرط این كه برای داوریهای عقل در مباحث نظری ارزش قائل شویم روشن است. زیرا عقل در احكام و داوریهای خود تابع ملاكات و معیارهای ثابت و روشن است و هیچ گاه به صورت گزاف و یا با استناد به ملاكهای غیر استوار، حكم قطعی صادر نمی‎كند. ملاك حكم عقل در مورد علیت، یعنی نیازمندی موجودی به علت، این است كه آن موجود در وضعیتی است كه هستی و نیستی به لحاظ ذات او مساوی‎اند، فرض تحقق چنین موجودی بدون وجود علت مستلزم تناقض است، یعنی هم هستی را ندارد و هم هستی را دارا می‎باشد، اگر نفی و اثبات هر دو به لحاظ ذات او باشد تناقض خواهد بود. حل تناقض به این است كه بگوئیم هستی را به لحاظ خارج از ذات خود دارد، پس محتاج غیر (علت) است.
    هر موجودی كه این ملاك در او تحقق داشته باشد، نیازمند علت است، خواه مادی باشد یا غیر مادی، جوهر باشد یا عرض، ذهنی باشد یا خارجی و... ولی هر موجودی كه ملاك مزبور در او یافت نمی‎شود، یعنی وجود و عدم نسبت به ذات او یكسان نیستند، بلكه وجود و ضرورت عین ذات و حقیقت اوست، دیگر سخن از علیت در مورد او نامعقول و مردود و بی‎مورد است.
    و اما این كه آیا چنین واقعیتی موجود است یا نه؟ پاسخ مثبت است، و دلیل آن نیز همان برهان وجوب و امكان و امتناع تسلسل می‎باشد، كه بدون آن، جهان هستی قابل تبیین و تفسیر معقول نیست، یعنی نفی واجب الوجود بالذات مستلزم نفی اصل واقعیت و هستی (اعم از واجب و ممكن) است، و به عبارت روشن‎تر نفی واجب الوجود بالذات مستلزم نفی وجود منكر وجود خدا است.
    در این جا یادآوری این نكته لازم است كه مقصود از تبیین و تفسیر جهان بر پایه اعتقاد به واجب الوجود بالذات، آن چه از این دو واژه در مورد فرضیه‎های علمی ارائه می‎شود، نیست. تفسیر فاكت‎ها و حوادث طبیعی بر پایه فرضیه‎ها هیچ گاه به یقین منطقی نمی‎رسد، زیرا درستی فرضیه با تحلیل منطقی و برهان عقلی اثبات نمی‎شود، بلكه راه اثبات آن آزمایش و تجربه حسی است و با توجه به محدودیتهای روش تجربی احتمال خلاف بطور كامل منتفی نیست ولی تبیین هستی جهان با استناد به واجب وجود الوجود بالذات از طریق تحلیل منطقی و برهان عقلی به دست می‎آید كه متكی به اصل امتناع تناقض است.
    به عبارت روشن‎تر با فرض این كه حرارت، علت انبساط فلزات نیست؛ تناقض لازم نمی‎آید. ولی فرض این كه در سلسله هستی، واجب الوجود بالذات وجود ندارد، مستلزم تناقض است.
    اصولاً، اگر بنا باشد هر چیزی نیازمند تعلیل باشد و آنچه تعلیل ناپذیر است نادرست باشد، می‎توان از آقای راسل پرسید مثلاً شما چرا كتاب را از قفسه كتابخانه برداشتید؟ یكی از پاسخ‎های محتمل او این است كه می‎خواستم مطالعه كنم و اگر سؤال شود چرا می‎خواستید مطالعه كنید، پاسخ می‎دهد: چون مطالعه را مفید و دوست داشتنی می‎دانم، اگر سؤال شود چرا چیز مفید و دوست داشتنی را طلب می‎كنید؟ گمان نمی‎كنیم كه وی برای این سؤال پاسخی بیابد، در این صورت بر مبنای او كه آنچه تعلیل ناپذیر است نادرست می‎باشد، لازم می‎آید كه او شخصیت خود را انكار كند، زیرا نمی‎تواند این واقعیت را كه شخصیت او كار مفید و خوب را دوست دارد، تعلیل نماید.
    حالا راجع به همین معیار های عقل هم جای بحث هست . که اصلا چرا باید بیایم بگیم تسلسل باطله و ...
    راجع به علیت . گفتید این مفهوم از یه استدلال عقلی میاد و نه صرفا از تجربه.
    نگاه ما به این به اصطلاح قانون ، تو دو سطحه ... یه سطح که همین مشاهدات عادی ما هست . دستمونو میزاریم رو آتیش ، میسوزه.
    یه سطح دیگه تعمیم همین قاعده ی استقرایی به کل هستی ... اصولا فلاسفه ای مثل راسل یا هیوم و کانت به همون سطح اول گیر دادن و برش ایراد گرفتن. چه برسه بهخوایم تعمیم بدیم به اون مراتب بالاتر .
    اشکال وارده واضح و مشخصه. دلیلی هم که شما اوردی خودتون هم میدونید که بازم به شواهد بر میگرده و از اون اومده .
    ولی به هر حال من و راسل هر دو گردن کج کردیم گفتیم فرض علیت درست ... حالا با این درستی هم خدا اثبات نمیشه ... با این توضیح میرم سراغ ادامه بحث ...
    در مورد واجب الوجود ... با این فرض که چون تسلسل علت ها باعث میشه ما بعنوان یک انسان مخمون داغ کنه و تهش به جوابی نرسیم ، میایم میگیم این اتفاقا باید جلوش گرفته بشه. (علت اینکه منطق مخالف با این تسلسل این نیست که جهان ناپایدار میشه ، اینه که ما قابلیت حل مسئله در این شرایط رو نداریم. این خودش به نظر من اشتباهه و باعث این میشه که بعضی مسیرها بخاطر محدودیت هامون بسته بشن. در عین حال بعنوان یک انسان که به نظر میرسه ناقصیم این طبیعیه و باید بهش تن بدیم ، بحث مفصلی داره که جاش اینجا نیست . تو پرانتز عرض کردم )
    حالا میخوایم جلوی تسلسل رو بگیریم واجب الوجود میاد وسط .
    میگیم اشکالی نداره . اینم یه فرضیه . ولی بعد گفتن این نمی تونید یه قدم جلو تر بزارید . همون سوال که چرا خود جهان اون علت غایی نباشه.
    پس اینکه یه پایانی بگذاریم یه فرضه که منم حاضرم بررسیش کنم. ولی آیا این فرض به جواب خدا منتهی میشه رو شما توصیح بدید ...
    در مورد اینکه تسلسل باطله یه چیزی به ذهنم اومد ...
    به نظر من این تسلسل در این جهان وجود داره و نباید انکارش کنیم ... فرار کردن ازشم مسئله رو حل نمیکنه.
    مثلا یک ریاضی دان نمیگه چون اعداد نهایتی ندارن پس من این ریاضی رو نمیتونم بپذیرم . بلکه همین بینهایت هم جزئی از دنیای ریاضیه که ما پذیرفتیمش .

    آقای راسل هم نگفتند که چون به جایی ختم نمیشه این علت ها پس ، قضیه به کل باطله . ایرادی که ایشون بهش اشاره میکنه همینه که گفتم . چه دلیلی دارید که اسم علت غایی رو میزارید خدا ....

    امیدوارم منظور حرفاتون رو خوب فهمیده باشم و منظورم رو هم خوب رسونده باشم


    صبر کنید صبر کنید...
    Stop All

    اول باید مواضع افراد مشخص بشه. سوییچ مواضع نباید داشته باشیم. اول باید بگیم به چی معتقدیم و چی و معتقد نیستیم.

    افرادی که شرکت میکنند اول به این سوالات بزرگ یکی از جوابهای زیر رو بدند.

    آیا به علت اول معتقدید؟
    1. بله
    2. خیر

    آیا معتقدید که جهان خارج وجود دارد یا فکر میکنید توهمی بیش نیست؟
    1. وجود دارد قطعا
    2. وجود ندارد توهم است

    اول ببینیم چه کسی چه موضعی داره و در اثبات یا رد چی در تلاش ه.

    ---------- Post added at 11:52 PM ---------- Previous post was at 11:50 PM ----------

    جواب من به سوالات

    سوال اول
    بله معتقدم علت اول جهان رو خلق کرده است.

    سوال دوم
    بله قطعا جهان خارج وجود دارد.
    زیاد موافق نیستم با اینکه مواضع روشن بشه همون اول. البته بد هم نیست . کمک میکنه ولی دقت کنید که با اینکار جوابها رو محدود کردید . مثلا در مورد سوال دوم من میگم نمیدانم !!
    در مورد سوال اول هم با هر دو جواب میتونم بحث کنم و پیشفرض ذهنیم باشن. فرقی نمیکنه .
    در واقع روش مهمه نه نتیجه .

    خب درگیر مباحث شویم.




    ببین محمد حسین
    اگر مثال و اتفاقات زندگی روزمره فلسفه نیست، پس فلسفه چیست؟

    من به فلسفه شکگرایانه به بطن معتقد نیستم.

    اصلا شاید من الان پشت کامپیوتر ننشسته ام و با اینترنت کار نمیکنم. شاید اصلا من وجود خارجی ندارم.
    یه حرفای عجیب... یه نظریات من در آوردی.....

    اصلا شاید این دنیا اینجوری که ما میشناسیم نیست.....نکنه اصلا دنیایی وجود نداره........
    مطمئنم که خود تو هم معتقد نیستی به این حرفای عجیب غریب.....

    تو یه سوال رو به من جواب بده:
    به قانون علت و معلولی معتقدی یا نه؟
    چرا اتفاقا این سوالات و حرفای عجیب غریب ک میگی همشون محتمل هستن. من اگر از دیدگاه عمقی نگاه کنم نه قانون علیت رو قبول ندارم .
    بالاتر هم گفتم. چه بگم اره ، چه بگم نه میتونم بحث کنم.


    من كه گيج شدم : ( دوستان راهنمايي كنن )



    چيزي كه وجودش بديهيه ذهنه ؛
    چون فرض بر خلق ذهن توسط خداست :

    1- با نبود خدا ذهن هم نيست ( كه نميشه چون ذهن هست )


    2- يا ذهن هست و از جايي بوجود اومده ( كه اون خداست )


    3- يا ذهن هميشه بوده و نيازي به خدا نداره ( كه خدا هم ميتونه اينطور باشه )


    4- يا خدا هست و ذهنو ساخته تا خودش باشه ( يعني خدا خودش ذهنه !! و براي بودن به ما نياز داره – تفكر و پرستش و ... )


    5- مورد آخر : اگه فيلم تلقين رو ديده باشيد ( كه به سطوح پايين تر خواب ميرفتند ) يه نكته :


    الان ما در واقعيت هستيم و مثلا با خواب و تفكر به سطوح پايين تر ميريم يا خودمون در يكي از اين سطوح هستيم ؟ ( يك تحريك خارجي براي رفتن به سطح بالا نيازه ، و يا مرگ ! ) يعني ما الان داخل ذهن هستيم ؟؟!! مثلا ذهن خدا ؟!
    اینجا فرض و پایه اصلا مشکل داره .
    یعنی چی ذهنو خدا خلق کرده ؟
    اینو بدون اثبات پذیرفتید ؟؟

  9. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #648
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    چرا اتفاقا این سوالات و حرفای عجیب غریب ک میگی همشون محتمل هستن. من اگر از دیدگاه عمقی نگاه کنم نه قانون علیت رو قبول ندارم .
    بالاتر هم گفتم. چه بگم اره ، چه بگم نه میتونم بحث کنم.
    پس تو به علیت اعتقاد نداری...
    خب...
    اینو جواب بده
    تو الان که داری جواب این پست رو مینیویسی هیچ نقش علی درش نداری. علت اینکه پست تو نوشته میشه تو نیستی...
    قبول داری این جمله رو؟

  11. این کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #649
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    اینجا فرض و پایه اصلا مشکل داره .
    یعنی چی ذهنو خدا خلق کرده ؟
    اینو بدون اثبات پذیرفتید ؟؟
    پس فعلا به همين بحث اول بپردازيم
    اگه تعريفي براي خدا نداشته باشم (آفريننده) ، پس چي رو اثبات كنم ؟ اگر هم انتهاي تسلسل رو پيدا كنم آخرش ميگي چرا اسمش خدا باشه چرا مثلا قوري آسماني راسل نباشه
    بخاطر همين گفتيد حقيقت فرقي با واقعيت نداره. يعني چيزي نيست مگر آنكه ثابت شود هست و بعد در موردش فكر كنيم. درسته ؟

    حالا يه سوال : شما من رو ميشناسيد و ميگيد من هستم . و چون برادر من رو نميشناسيد پس من برادر ندارم ؟

    ( تا اينجا نتيجه گرفتم كه واقعيت از ديدگاه شما يك چيز است و حقيقت چيز ديگري! اشتباهم كجاست ؟ )

  13. #650
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    پس تو به علیت اعتقاد نداری...
    خب...
    اینو جواب بده
    تو الان که داری جواب این پست رو مینیویسی هیچ نقش علی درش نداری. علت اینکه پست تو نوشته میشه تو نیستی...
    قبول داری این جمله رو؟
    درسته من به علیت اعتقاد ندارم (از دیدگاه عمیق و پایه ای) ولی نگفتم دقیقا خلافش برقراره.
    مثلا شما دستت رو بزار رو آتیش ، میسوزه. شما میگی دقیقا علت سوختن اتیشه. من میگم شما بر اساس بارها تجربه ی اینچنینی که داشتید میگید آتیش علت سوختنه. ولی از کجا معلوم موقعیت کهکشان اندرومدا در سوختن شما بی اثره ؟؟ (این یه مثاله ، این سوال برای بینهایت عوامل دیگه هم قابل پرسشه که ما نمیتونیم اونارو بررسی کنیم) ... آیا تا حالا شده در شرایط کاملا ازمایشگاهی و ایزوله ازمایش علیت رو برای سوختن امتحان کنیم ؟؟ مشخصه که امکان چنین آزمایشی وجود نداره . و اساس بخاطر همین میگیم که اثباتی برای درست بودن روابط علی که میگیم وجود نداره. این همون دیدگاه اساسی به این قضیه هست.
    وگرنه آتش هم میتونه یکی از هزاران عوامل موثر باشه .
    در دیدگاه سطحی چون ما نمیتونیم پامون رو از تجربه هامون فراتر بزاریم مجبوریم که بگیم بر اساس تجربه های ما به نظر میرسه آتش علت سوختنه . یعنی علیت همون تکرار یک پدیده بعد از دیگریه که ما بصورت قانون میبینمش. در حالی که اساسا معلوم نیست واقعا قانونی در کار باشه.
    مثلا فکر کنید عامل خارجی در جهان مثل خدایی وجود داشته باشه که کاملا این جهانو کنترل میکنه. تا امروز دلش خواسته دست گذاشتن رو آتش نتیجش سوختن باشه. فردا دست به آب بزنی بسوزی !! منظور اینکه هر چیزی محتمله و قطعیتی در این علت و معلول هایی که میگیم وجود نداره.
    پس در جواب سوالتون ، کاملا ممکنه منی که دارم این جوابو مینویسم هیچ نقش علی در نوشتن نداشته باشم !

    به نظرم این جوری پیش بریم به خدا نمیرسیماا ...
    هنوزم میگم با هر پیش زمینه ای برید جلو من بازم میتونم عقیدمو بگم. در هر دو حالت معتقدم خدا اثبات پذیر نیست

    پس فعلا به همين بحث اول بپردازيم
    اگه تعريفي براي خدا نداشته باشم (آفريننده) ، پس چي رو اثبات كنم ؟ اگر هم انتهاي تسلسل رو پيدا كنم آخرش ميگي چرا اسمش خدا باشه چرا مثلا قوري آسماني راسل نباشه
    بخاطر همين گفتيد حقيقت فرقي با واقعيت نداره. يعني چيزي نيست مگر آنكه ثابت شود هست و بعد در موردش فكر كنيم. درسته ؟

    حالا يه سوال : شما من رو ميشناسيد و ميگيد من هستم . و چون برادر من رو نميشناسيد پس من برادر ندارم ؟

    ( تا اينجا نتيجه گرفتم كه واقعيت از ديدگاه شما يك چيز است و حقيقت چيز ديگري! اشتباهم كجاست ؟ )
    تعرفی که میتونیم داشته باشیم. در واقع تعریف خدا میشه فرض مسئله و با این تعریف ها میتونیم قضاوت کنیم خدایی هست یا نه . اتفاقا بیشتر استدلال ها در اثبات ناپذیر بودن خدا بر اساس تعاریفش هست . نه اصل وجود
    خوب این سوال یه سوال کاملا منطقیه ... چرا خدا باشه و قوری راسل نباشه ؟؟ مگر اینکه شما بگی خدا یه تفاوتی با قوری راسل داره . اون تفاوت رو ذکر کنید ببینیم قانع ککنده هست یا نه. مشکل اینجاست که همینجوری الکی میگیم خدا اینجوره و خودمونم میدونیم اثباتی براش نیست. ولی صرفا برای اینکه جوابی داده باشیم اینو میگیم. در حالی که مهم رسیدن به جواب درسته . نه صرفا رسیدن به جواب .

    از نظر من برای انسان حقیقت و واقعیت یکی هستن. اما در اصل جهان ممکنه (که خیلی هم ممکنه) اینجور نباشه. یعنی حقیقت اون چیزیه که هست و واقعیت اون چیزیه که ما بهش رسیدیم یا فکر میکنیم اینجوره. که چه بسا واقعیت با حقیقت منطبق نباشه.
    اما چون ما انسانیم بازم نمیتونیم قضاوت کنیم که چجوره. بقول مرتضی داریم از سوراخ خودمون به جهان نگاه میکنیم. اصلشو که ندیدیم. پس برای ما واقعیت و حقیقت یکی هستن و اصولا مطرح کردنه حقیقت معنایی نداره . هر چی هست همون چیزیه که ما بهش رسیدیم (برای ما این مهمه) . (میدونم این جمله کاملا ممکنه به دیدتون غلط بیاد ، دقتتون رو به اینجا جلب میکنم که این جملات رو از دیدگاه انسانی نگاه کنید ، نه از دیدگاه کسی که اصل جهان رو میدونه )

    پس در مورد سوالتون ، جواب اینه که تا زمانی که اسمی از برادرتون به گوشم نخورده و ندیدمش ایشون برای من وجود نداره و شما برادر نداری.
    این بحث دقیقا همین تاپیک چند وقت پیش بود(فکر میکنم همینجا بود اگه اشتباه نکنم )
    اگر من برادر شا رو نبینم و نشناسم و بگم شما برادری نداری ، اشتباه کردم ؟
    در جواب این سوال همونجور که بالاتر گفتم از دیدگاه کسی که اصل قضیه رو میدونه به قضیه نگاه نکنید. چون مطمئنا میگید من اشتباه کردم. بلکه از دیدگاه من با توجه به دانسته های الانم بگید .

    بله واقعیت با حقیقت دو چیز جداست ... ولی برای ما انسان ها حرفی از حقیقت به میون آوردن بی معناست . چون ما فقط واقعیتی که به نظرمون میرسه رو میدونیم . آیا این بر حقیقت منطبقه یا نه رو نمیدونیم .

  14. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •