تمام رگ هــــايم را قدم مي زند
از وقتي سايه ها
روي پلكــــــ هايم كشيك مي دهند
به دست هاي دربه درم كه مـــــي رسد
بوي كاغــــــذ آرامم مي كند
چندي ست هــــــر صبح
دريا در دفـــترم به دنيا مي آيد .
تمام رگ هــــايم را قدم مي زند
از وقتي سايه ها
روي پلكــــــ هايم كشيك مي دهند
به دست هاي دربه درم كه مـــــي رسد
بوي كاغــــــذ آرامم مي كند
چندي ست هــــــر صبح
دريا در دفـــترم به دنيا مي آيد .
گرچه من دیگر نمی بینم گل روی تو را
خاطراتت را در این غمخانه مهمان می کنم
گوهر یکدانه ام ای همدم دیرینه ام
تا ابد یاد تو را در این سینه مهمان می کنم
گریه در چشـــــمان من طوفان غمــــ دارد
ولیـــــــــ
خنده بر لبــــــ میزنم
تا کَس ندانــــــــد راز من . . .
چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم
آمدنت را سکوت کردم.
داشتنت را سکوت کردم.
رفتنت را سکوت کردم.
انتظار بازگشتت را هم.....
حالا نوبت توست...
باید در سکوت به تماشا بنشینی
سوختنم را
************************************************** *******
با این درد زبان چه کنم
کلماتی از سر استفهام و لکنت بی واژه!…
با تو چه کنم
هی دردت به جان بی قرار این دل ناماندگاربی درمان
تو که هی بی وقفه می باری
تو که عزیز کرده ی خدای ناکرده ای !
با تو چه کنم که دستم از دار دراز دنیا کوتاه و
گیسوان بید بریده ی به دست هر چه باداباد خانه خراب کنی...
این روزها خاطره می خرم
قیمت چه تلخ
دل چه تنگ
و هوای حوصله ابری…
من اشک ابرم
روی گونه ی زمین افتاده ام
با سر انگشت تردت مرا پاک کن
اگه با بودن من
باغ تو ویروونه میشه...
میرم
اما میدونم
دل بی تو دیوونه میشه ...
فاش ميگويم و از گفته خويش دلشادم ---- بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
Last edited by outpost; 08-12-2010 at 17:50.
برنگرد،
که بر نمی گردی تو هیچوقت
نمی خواهم داشته باشمت،نترس
فقط بیا
در خزان خواسته هام
کمی قدم بزن
تا ببینمت
دلم برای راه رفتنت تنگ شده است...
كامران فريدي
بزرگترین غمها همیشه پشت خنده های دروغین گم می شود، زیباترین احساسها همواره با توقعات بیجا اشتباه می شود.
میروم دیگر شما یادم کنید / من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید
میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان / باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید . . .
زیر کدام سقف مانده ای
که من این گونه
ثانیه ها را گاز می زنم.
اصلا" تک خوری قرارمان نبود.
از ثانیه ها می گذرم
می زنم بیرون کمی قدم بزنم
نا غافل قدم به قدم
پاهایم قلم می شود،
سر هر کوچه مرا کاشته اند،
افسوس که
قدم های کالم
هیچ گاه نخواهند رسید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)