تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 646 از 934 اولاول ... 146546596636642643644645646647648649650656696746 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,451 به 6,460 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #6451
    اگه نباشه جاش خالی می مونه baren's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    492

    پيش فرض

    وقتي غصم ميگيره دلم مي خواد بميرم


    يا اين كه توي دستام دستاتو باز بگيرم


    زندگي بود چه نامرد تورو ازم جدا كرد


    فهميد كه عاشقم من ديگه منو رها كرد


    وقتي بردش آسمون ديگه اميد نداشتم


    تو قاب عكس قلبم عكسشو جا گذاشتم


    ديگه توي اين روزا بدجوري كم آوردم


    جاي نگاه و حرفاش غصه و غم آوردم


    براي چي بمونم يا واسه كي بخونم؟


    بهتره زودتر برم ديگه تنها نمونم

    ميلاد جانمحمدي
    منبع:milad-web.blogfa.com

  2. 2 کاربر از baren بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #6452
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    در شبی غمگین تر از احساس من

    زیر ابری پر پر از احساس من



    در زمستانی که می سازد هنوز

    قطعه سنگی مرمر از احساس من . . .



    یاد آن وقتم که جسم ات می گرفت

    شعله های آذر از احساس من



    تکیه می کردی به دستانم که بود

    جان پناهی دیگر از احساس من



    تا خراب گریه هایت می شدم

    می گرفتی ساغر از احساس من . . .



    بی تو ابیات غزل هایم شدند

    قصه ای رنج آور از احساس من



    آنقدر چشمان من گویا شدند

    تا در آوردی سر از احساس من



    این وداع آخر است و این غزل

    قطره های آخر از احساس من



    دوستت دارم همیشه ، تا ابد

    عشق من ، ای بهتر از احساس من . . .

  4. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #6453
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساست می کنم

    و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری

    دوری ، فاصله و فضا بین ماست

    و تو این را نشان دادی و ثابت کردی

    نزدیک ، دور ، هر جایی که هستی

    و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد

    یک بار دیگر در را باز کن

    و دوباره در قلب من باش

    و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد

    ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم

    و این عشق می تواند برای همیشه باشد

    و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد

    عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم

    دوران صداقت ، و من تو را داشتم

    در زندگی من ، ما همیشه خواهیم تپید

    نزدیک ، دور ، هرجایی که هستی

    من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید

    یک بار دیگر در را باز کن

    و تو در قلب من هستی

    و من از ته قلب خوشحال خواهم شد

    تو اینجا هستی ، و من هیچ ترسی ندارم

    می دانم قلبم برای این خواهد تپید

    ما برای همیشه باهم خواهیم بود

    تو در قلب من در پناه خواهی بود

    و قلب من برای تو خواهد تپید

    و خواهد تپید . . .




    مارگوت بیگل

  6. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #6454
    حـــــرفـه ای Hamid Hamid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    خانه ام گلخانه ي يـــــــاس است
    پست ها
    3,817

    پيش فرض


    تا تو عاشقانه بودي ... شب من سحر نمي خواست !!

    به ستاره دل نمي بست ... از تو بيشتر نمي خواست !!

    تا تو عاشقانه بودي شاعرانه بود بودن / قهر بود غصه با تو و دور بود گريه از من !!

    تا تو عاشقانه بودي واژه باغي از ترانه / قصه قصه ي يه رنگي ... شعر شعر عاشقانه

    من به دنبال تو بودم ... تو به فكر همزبوني / من تموم بي قراري ... تو تموم مهربوني

    تو به اشك اجازه دادي توي چشم من بشينه / تا غرورم رو شكستم گفتي عاشقي همينه

    گفتي اما دل ندادي ... گفتي اما دل نبستي ... گفتي عاشقت نبودم ... ساده بودي كه شكستي

    ساده بودم مثل آينه تا تو عاشقانه بودي ... فقط از تو مينوشتم تا تو شاعرانه بودي !!!



  8. 2 کاربر از Hamid Hamid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6455
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    .......... ادامه
    عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
    داد رسوایی من شهرت زیبایی او
    بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
    شهر پر گشت زغوغای تماشایی او
    این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
    کی سر برگ من بی سر و سامان دارد

    چاره اینست و ندارم به جز این رای دگر
    که دهم جای دگر دل به دلارای دگر
    چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
    به کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
    بعد از این رأی من اینست و چنین خواهد بود
    من بر این هستم و البته چنین خواهد بود

    پیش او یار نو و یار کهن هر د و یکی است
    حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکی است
    قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکی است
    نغمه بلبل و غوغای زغن هردو یکی است
    این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
    زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود



    ادامه دارد ................

  10. 3 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6456
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,383

    پيش فرض

    میکنم هر چه نگاه
    من بر این غم زده راه
    دگر از گمشده ام هیچ نبینم اثری
    رفته و در دل دیوانه من مانده
    از ماتم هجرش شرری
    آنقدر چشم براهش ماندم
    که همه عمر عزیزم طی شد،
    همه پاییز و بهارم بگذشت
    مهر و آبان و خزانم طی شد
    منتظر مانده نگاهم تا که روزی برسد از راه دور
    یار شیرین سخن خوب همان یار صبور
    دست در دست تمنای وصالش بنهم اندکی
    در بر او بنشینم چشم خود را به تماشای جمالش بدهم
    من به زیر قدمش فرش کنم همه دارایی خود
    همه پیدا همه پنهان زمین آه عزیزان،
    همه شب با غم او ،
    همه شب حسرت او،
    چشم در چشم فلک میدوزم
    وانگه ازسوزش دل تا سحر از غم او میسوزم

  12. این کاربر از Pessimist بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #6457
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    ............ادامه
    چون چنین است پی کار دگر باشم به
    چند روزی پی دلدار دگر باشم به
    عندلیب گل رخسار دگر باشم به
    نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش
    سازم از تازه جوانان چمن ممتازش

    آنکه بر جانم از او دم به دم آزاری هست
    می توان یافت که از دل به منش باری هست
    به وفاداری من نیست در این شهر کسی
    بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی
    مدتی در ره عشق تو دویدم بس است

    راه صد بادیه درد بریدم بس است
    قدم از راه طلب باز کشیدم بس است
    اول و آخر این مرحله دیدم بس است
    بعد از این ما و سرکوی دلارای دگر
    با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
    تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
    آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود

    وین محبت به سر افسانه و افسون نرود
    چه گمان غلط است این برود؛چون نرود
    چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
    دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
    ای پسر چند به کام دگرانت بینم؟
    سرخوش و مست زجام دگرانت بینم



    ادامه دارد.......
    Last edited by Puneh.A; 26-03-2011 at 21:51.

  14. این کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #6458
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,383

    پيش فرض

    هر کسی هم نفسم شد
    دست آخر قفسم شد
    من ساده به خیالم
    که همه کار و کسم شد

    اونکه عاشقانه خندید
    خنده های منو دزدید
    پشت پلک مهربونی
    خواب یک توطئه میدید

  16. #6459
    اگه نباشه جاش خالی می مونه baren's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    492

    پيش فرض

    دل می گیرد و میمیرد و هیچ کس سراغی ز آن نمی گیرد.
    ادعای خدا پرستیمان دنیا راسیاه کرده ولی یاد نداریم چرا خلق شدیم.
    غرورمان را بیش از ایمان باور داریم.
    حتی بیش از عشق
    منبع:aliyuosofi.blogfa.com

  17. 5 کاربر از baren بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #6460
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    ........ادامه
    مایه عیش مدام دگرانت بینم
    ساقی مجلس عام دگرانت بینم
    تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
    چه هوسها که ندارند هوسناکی چند
    یار این طایفه خانه برانداز مباش

    از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
    شیوه شهر به این فرقه هم آواز مباش
    غافل از لعب حریفان دغل باز مباش
    به که مشغول نسازی به این شغل خود را
    این نه کاری است مبادا که ببازی خود را

    در کمین تو بسی عیب شماران هستند
    سینه پردرد زتو سینه گدازان هستند
    داغ پرسینه زتو سینه فکاران هستند
    غرض اینست که در قصد تو یاران هستند
    باش مردانه که ناگه قفایی نخوری

    واقف کشتی خود باش که پایی نخوری
    گرچه از خاطر "وحشی" هوس روی تو رفت
    وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
    شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
    با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

    حاش الله که وفای تو فراموش کند
    سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند



    پایان

  19. این کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •