تبلیغات :
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 64 از 109 اولاول ... 145460616263646566676874 ... آخرآخر
نمايش نتايج 631 به 640 از 1081

نام تاپيک: میزگرد علمی-فلسفی

  1. #631
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    134

    پيش فرض

    کوتاه‌ترین پاسخ، نگاه عاقلانه و وضعیت موجود بشر مدعی دیروزی و امروزی است. جهل، گرسنگی، ظلم، قتل، غارت، تجاوز، خودکشی، نسل‌کشی، کشورگشایی و ...، آن هم به عاملیت مدعیان عقل تکامل یافته علم پیشرفته تکنولوژی برتر کفایت قوانین حقوق بشر منجیان عالم بشریت، یعنی آمریکا و اروپا. اگر عقل و علم انسان (به مفهوم ظاهری آن و نه فلسفی و عرفانی) اندکی کفاف می‌داد و پاسخگو برای هدایت بشر به سوی سعادت دنیوی و اخروی بود، وضع بشر امروزی اینگونه نبود. و اساساً همین که پس از گذشت هزاران سال از عمر بشر و این همه پیشرفت عقلی و علمی، هنوز سؤال و اختلاف نظر، حتی راجع به کلیات وجود دارد، دلیل دیگری بر ناتوانی بشر بر هدایت خویش بر سبیل سعادت است.
    اما، در مقام پاسخ علمی، باید ابتدا با تعریف «عقل» و کاربردهای آن آشنا شد. چه بسا منظور از سؤال «علم» بشر باشد، لذا لازم است که حیطه‌ی عمل، کارآیی و کمال هر یک از دو مقوله‌ی «علم» و «عقل» مورد نظر قرار گیرد.
    عقل، به معنای منع است. و در زبان عربی زانوبند شتر را از آن جهت «عقال» می‌گویند که مانع از حرکت بی‌جای او می‌شود. پس عقل آن نیرویی است که سبب حرکت انسان در مسیر تکامل و مانع از اعوجاجات او می‌شود.
    شخصی از امام باقر علیه‌السلام پرسید: عقل چیست؟ ایشان فرمودند: چیزی که به وسیله‌ی آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید. پرسید: پس آن چه معاویه داشت، چه بود؟ فرمود:‌ آن نیرنگ و شیطنت است. نمایش عقل را دارد، ولی عقل نیست. (اصول کافی، ج1 ترجمه، ص12)
    اگر در روایت فوق تعمق بیشتری شود، این معنا استنتاج می‌شود که عقل نیرویی است که آدمی را به سوی کمال [خدا] هدایت می‌کند و سبب تقرب او [بهشتی شدن] می‌گردد.
    عقل را در اصطلاح به دو بخش «عقل نظر» و «عقل عملی» تقسیم کرده‌اند که عقل نظری راهنمای اندیشه‌ی بشر است و عقل عملی، راهبر انگیزه‌های اوست. با عقل نظری هست و نیست‌ها و باید و نبایدها درک می‌شوند (نه این که وضع شوند) و عقل عملی، نیرویی است که به آن عمل می‌شود. عقل نظری نخست اندیشه‌ی انسان را از حس و وهم و خیال می‌رهاند و با تعدیل آنها موجب پرهیز انسان از افراط ها و تفریط‌ها می‌گردد.
    اما انسان به مقتضای جسمش، قوا و تمایلات حیوانی هم دارد و ممکن است همین عقل، توسط نفس [شهوت و غضب] مستور و پنهان ‌گردد و الزامی نیست که انسان حتماً به عقل رجوع کرده و به حکم آن عمل نماید. به عنوان مثال: امروزه کدام عقل سالمی [از فیلسوف گرفته تا سالخورده‌ی عوام]، حکم نمی‌کند که هیچ چیز به خودی خود به وجود نمی‌آید، پس به وجود آورنده می‌خواهد هیچ نظمی اتفاقی حادث نمی‌شود، پس ناظم می‌خواهد ...، پس وجود جهانی هستی با این عظمت و نظم، دلیل بر وجود خالق حکیم، علیم و ناظم است و خالق حکیم که بر مخلوق خود اشراف دارد و ضعف‌های او را می‌داند، لابد هدایتش می‌کند؟! اما، آیا همگان خداپرستند؟ آیا کفار عقل ندارند؟ آیا عقلشان خطا کرده است ...؟ یا خیر. عقل نبی درونی است و هیچ‌گاه خطا نمی‌کند، بلکه آنان به طور کل عقل را بایکوت کرده و رجوعیی به آن ندارند. چنان چه امروزه مکاتب بشری، مانند مسیحیت تحریف شده یا مدرنیسم و پست‌مدرنیسم، عقل و عقلانیت را مردود اعلام می‌کنند! چرا که حکم عقل، حتماً در تضاد با نظرات منطبق با امیال آنهاست.
    اما علم، چراغ عقل است. درخشش عقل جامع (نظری و عملی) نیز وابسته به علم (نه نظریه یا فرضیه) و عمل است. علوم نیز به دو دسته تقسیم می‌گردند که عبارتند از علوم «فطری» و علوم «اکتسابی». علوم فطری را خداوند متعال در نهاد انسان سرشته است. مثل این که همه بدی‌ها و خوبی‌ها را می‌دانند. همه می‌دانند که صداقت خوب و دروغ بد است. امانت‌داری خوب و خیانت بد است. عدالت خوب و ظلم بد است. و علوم اکتسابی نیز آن است که از بیرون کسب می‌شود. مثل علوم تجربی، زبان، ریاضیات و ... . و کار عقل در این میان نشان دادن کاربرد درست علوم است. البته برای کسی که عقل خود را به کار انداخته و به آن رجوعی دارد.
    اما در اینجا چند سؤال مطرح می‌شود: آیا عقل می‌تواند همه چیز را بشناسد؟ یا به چیستی‌ها نیز پی ببرد؟ به عنوان مثال: عقل حکم می‌کند که هیچ معلولی بدون علت نیست. مثلاً اگر کسی آب یخی در اختیار داشت و نیازش به آب جوش بود، عقل او حکم می‌کند که آب یخ به خودی خود به نقطه‌ی جوش نمی‌رسد و علت می‌خواهد، اما حال علت چیست؟ یا اگر عقل حکم کرد که انسان با مرگ معدوم نمی‌شود، آیا می‌فهمد که چه می‌شود؟ به کجا می‌رود؟ آن جا چه خبر است یا ... ؟
    علم چه؟ آیا علم فطری یا اکتسابی ما تا کجا پیشرفت کرده است و یا می‌تواند پیشرفت کند؟ اگر گفته‌اند: که پیشرفت علم حدی ندارد، از آن جهت است که «معلوم» حدی ندارد. پس همیشه مباحث و مسائل و چیزهای بسیاری وجود دارد که انسان نمی‌شناسد و نمی‌داند، و به همین دلیل «عاقلان» به نتیجه می‌رسند که «هیچ نمی‌دانند». و اینک سؤال دیگری مطرح می‌شود که انسان چند قرن و چند نسل باید به خاطر عدم شناخت و نادانی‌های خود هلاک شود، تا شاید در روزگاران آینده کسانی باشند که بدانند؟!
    حال با چند سؤال کلی، این پاسخ اجمالی را به اتمام بریم: اگر عقل حکم می‌کند که عالم هستی باید آفریننده‌ای داشته باشد که حکیم، علیم، قادر و ... باشد، آیا آن خالق حکیم بشر را بیهوده خلق کرده یا از خلقت آن هدف داشته است؟ آیا با همان حکمت‌اش بشر را به سوی کمالش هدایت می‌کند؟‌ یا او را رها می‌سازد تا میلیاردها ملیارد انسان تلف شوند، تا شاید در آینده گروهی پیدا شوند که در میان جهانی از مجهولات، به معلومات دست یابند و پاسخ هر سؤالی را بدانند؟
    از سوی دیگر، بر علم محدود بشر که هیچ تکیه‌ای نیست، اما اگر فرض بگیریم که «عقل» برای سعادت کفایت می‌نماید، اینک سؤال مطرح می‌شود که کدام عقل و عقل کی؟ راستی پاسخ عاقلانه چیست؟ آیا غیر از این است که بگوییم: عقل و علم انسان کامل! انسانی که تمامی استعدادهای کمالی او به فعلیت رسیده است. عقل او قوای نفسانی‌اش در کاملاً در اختیار دارد و نیروی شهوت و غضبش را کنترل می‌کند. نه تنها همه چیز را می‌داند، بلکه عاقلانه به علم خود عمل می‌نماید و در حسن و اعتدال کامل قرار دارد. حال سؤال مطرح می‌شود که آن انسان کامل کیست؟ چه کسی می‌تواند انسان را کامل کند، همه‌ی علوم را به او بیاموزد، سپس او برای راهبری انسان‌ها انتخاب کند، به دیگران معرفی نماید و ادعای خود را «با کتاب و معجزه و ...» به اثبات رساند؟! آیا به غیر از خالقش و از طریق وحی؟!
    به راستی انسانی که نه جهان را شناخته و نه خودش را و هیچ وقت هم نمی‌تواند بشناسد (چون عالم محدود نیست)، چگونه می‌تواند هادی خود یا دیگران باشد؟!
    شخصی از ظریفی پرسید: چرا نمی‌توانیم ذات خداوند را بشناسیم؟ او گفت: اولاً آن چه در عقل و علم تو جای بگیرد، حتماً کوچک‌تر از آنهاست و او دیگر خدای خالق آنها نیست و ثانیاً مگر تو ذات خود یا هیچ چیزی را توانسته‌ای بشناسی که اینک به دنبال شناخت ذات خدا هستی؟! تو ذات هیچ چیز [حتی یک ذره] را نمی‌توانی بشناسی!
    آری، این است قدرت شناخت و علم انسان، که حتی خود و محیط اطرافش را نمی‌تواند درست بشناسد، چه رسد به ربط و تأثیر و تأثر آنها نسبت به یک دیگر! حال چگونه می‌خواهد قوانین سعادت بخش را وضع نماید؟! حال آن که این ناتوانی آشکار او نسبت به شناخت طبیعت است، اما اگر ماورائی در کار باشد که هست، اگر جهان هستی اول و آخری داشته باشد که دارد، اگر رسیدن به کمال مستلزم علم خالقانه باشد که هست و ...، ناتوانی عقلی و علمی انسان بیش از پیش مشهود می‌گردد.
    در نهایت آن که اگر کسی معتقد باشد که جهان خالق حکیمی ندارد، تصادفی به وجود آمده و از بین می‌رود! برای او آخر هر چیزی پوچی است و باید حکم کند که چون انسان هیچ‌گاه نمی‌تواند بر همه چیز احاطه‌ی علمی و سلطه‌ی نفوذی پیدا کند، پس هیچ‌گاه به سعادت نمی‌رسد. ولی اگر عقل حکم به خالق علیم و حکیم نمود و انسان عقل‌اش گرفتار نبود و به آن رجوع کرد، می‌فهمد که عالم هستی بی‌شعور و بی‌هدف و رها شده نیست، خالقی حکیم دارد، لذا انسان را تعلیم داده و هدایت می‌نماید. که این هدایت توسط وحی انجام پذیرفته، توسط عقل تصدیق می‌شود و توسط علم نورافشانی کرده و راه بشر را تا ابدیت روشن می‌کند.

  2. این کاربر از mami_m2 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #632
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    بحث اصلا مذهبي نيست ( شده ميزگرد ديني مذهبي )
    اين دوستمون كتاب نوشتن ها !
    خود اروپایی ها میگن که ایران قبل از اسلام داشته صنعتی میشده و میدونی این یعنی چی؟!!!
    الان امريكا صنعتي شده ، يعني همين !
    البته ايرانيها عقب بيفتن نااميد ميشن ، جلو بيفتن مغرور .
    منظورت رو منم قبول دارم ولي راه و هدفت به نظر شخصي مياد تا جهاني . يعني خدا و دين بايد باعث پيشرفت و صنعتي شدن ايران بشه ؟
    ... که خدا رو با صفت اهورا مزدا صدا میزده(قدرتمند دانا) نه بخشنده و بخشایشگر که انسان رو همیشه برده و مدیون و گناه کار میدونه!
    اصلا صدا ميزداي بت بزرگ ، چه فرقي داشت ؟ مفهوم خدا مهمه ، نه اسمش.
    بنده ، نه برده .
    گناه کار نيستيم ولي ميشيم و بخاطر همين به خدا مديونيم . ( شاعر ميگه به تو مديونم هميشه )
    كفرنامه ي كارو رو خوندين كه ؟ ... خداوندا تو مسئولي ... خداوندا پريشانم ، چه ميخواهي تو از جانم ؟ ...
    ما طلبكاريم يا بدهكار ؟
    این حرفت نشون داد هنوز خیلی مونده که بفهمی واقعیت چیه
    تو هم بعد از ازدواج ميفهمي ظاهر(واقعيت) با باطن(حقيقت) فرق داره
    به نظر من حقیقت فرقی با واقعیت نداره و فکر می کنم بهتره دنبال حقیقت نباشیم ، همین واقعیت حقیقته
    واقعيت صورت ابتدايي حقيقت هست. واقعيات رو پشت سر بگذار تا به حقيقت برسي. اگه نتونيم ، ضعف از ماست.

    سعيد => دنبال واقعيت (خدايي كه در عقلت جا بشه) هستي و چيزي پيدا نميكني.
    همون اثبات ! Electro magnetic waves of GOD حرفمو ثابت ميكنه
    پست آخري رو حذف كن تا حذفت نكردن

    منم با قسمتي از نظر همتون موافقم ( بعضياش )
    شاعر ميگه :
    كار ما شايد اينست ،
    كه بين گل نيلوفر و قرن ،
    پي آواز حقيقت بدويم.


    پست تمام رنگي !!
    Last edited by New Ray; 31-05-2011 at 12:44.

  4. #633
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    134

    پيش فرض

    بحث اصلا مذهبي نيست ( شده
    ميزگرد ديني مذهبي )
    اين دوستمون كتاب نوشتن ها !


    عزیزم من جواب همه ی شما رو با هم دادم چون دیگه نمیخوام تو این جور مسائل نظر بدم(اگه واقعا در چند کلمه میشه نفی و اثبات چیزی رو ثابت کرد بنده عاجزم البته دوستانی هستن که در 1 خط این کار رو انجام دادن) شما مشغول باشین ببینم به کجا میرسین(البته یقیین دارم روزی خواهد آمد که این مسائل براتون روشن میشود اما شاید اون موقع کار از کار گذشته باشه) نظر بعضی از دوستان رو که میخونم بی ادبی نباشه اما برام مثل یه جوک میمونه سطح درک و فهمشون در حد زیر صفره با این اوصاف هم خیلی از دوستان از روی جهل نظراتشون رو تایید میکنن از عزیزان خواهش میکنم تو چیزی که بهش علم ندارن وارد نشن دوست عزیز اگه نفی خدا و پیامبرش یک بحث مذهبی نیست خواهشن شما با سواد و علم بالایی که نسبت به بنده دارید بفرمایید این بحث مربوط به چی میشه ما که سوادمون نمیرسه شما بگید؟(هان! شما همان كسانى هستيد كه در آنچه به آن علم داريد، محاجّه كرديد، [ولى‏] چرا در باره‏ى موضوعى كه نسبت به آن آگاهى نداريد محاجّه می ‏كنيد؟ و خدا می ‏داند و شما نمی ‏دانيد)

    وقتي كه تا آخرين نفر از لشگر فرعون وارد راه باز شدة دريا شدند، ناگهان به فرمان خدا آبها از هرسو به هم پيوستند و همة فرعونيان را به كام مرگ فرو بردند.
    در همان لحظة طوفاني كه فرعون خود را در خطر شديد مرگ مي‎ديد، غرورهايش فرو ريخت و درك كرد كه همة عمرش پوچ بوده و اشتباه كرده است، با چشمي گريان به خداي جهان متوجّه شد و گفت:
    «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛ ايمان آوردم كه هيچ معبودي جز معبودي كه بني‎اسرائيل به او ايمان آورده‎اند وجود ندارد، و من از تسليم ‎شدگان هستم.»
    ولي ديگر وقت و فرصت گذشته بود، و لحظه‎اي براي توبه نمانده بود، امواج سهمگين دريا، فرعون را غرق كرد و سپس كالبد بي‎جان او را به بيرون دريا پرتاب نمود، تا ماية عبرت براي آيندگان گردد.
    روايت شده، هنگامي كه فرعون در لحظة مرگ گفت: «به خداي موسي ايمان آوردم.» جبرئيل مشتي خاك بر دهان او زد و گفت:
    «اي خاك بر دهانت! تا در ناز و نعمت بودي، دم از خدايي زدي و مكرّر با موسي مخالفت كردي و پيمان‎شكني نمودي و به بني اسرائيل ستم كردي و آنها را رنج دادي، اينك كه در بن‎بست قرار گرفته‎اي، همان دروغهاي قبل را تكرار مي‎كني؟!»

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی


    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی


    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی



    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی



    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی


    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی




    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی



    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی



    Last edited by mami_m2; 31-05-2011 at 13:10.

  5. این کاربر از mami_m2 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #634
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    [RIGHT]
    [/COLOR][/SIZE][/FONT] تولستوي نويسنده و فيلسوف اخلاق گراي معروف روسيه :

    شخص شخيص پيامبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اكرام مي باشد . شريعت پيامبر اسلام بعلت توافق آن با عقل و حكمت در آينده عالم گير خواهد شد .(نزدیک است)



    واشنگتون ايروينگ نويسنده و كنسول آمريكا در اسپانيا :

    تمام آيات قرآن محكم و پرمعني مي باشد و از روي شعور نوشته شده است بنابراين سندي كه باعث تسلي قلب خودمان در دست باشد نداريم .


    كارل ماكس فيلسوف و سياستمدار آلماني الاصل قرن 19 :
    محمد (ص) مردي بود كه … از ميان مردم بت پرست با اراده اي آهنين برخاست و آنان را به يكتاپرستي دعوت كرد و در دلهاي ايشان جاوداني روح و روان را بكاشت ، بنابراين او را نه تنها در رديف مردان بزرگ و برجسته تاريخ شمرد بلكه سزاوار است كه به پيامبري او اعتراف كنيم و از دل و جان بگوييم كه او پيامبر خدا بود .


    ولتر فرانسوي :

    حضرت محمد(ص) بيگمان مردي بسيار بزرگ بود . وي جهانگشايي توانا ، قانونگذاري خردمند ، سلطاني دادگر و پيامبري پرهيزگار بود . او بزرگترين نقشي را كه ممكن بود در مقابل چشمان مردم عادي ايفا كند در روي زمين ايفا كرد .



    پير سيمون لاپلاس ، منجم ، رياضيدان بسيار معروف فرانسوي :

    گرچه ما به اديان آسماني عقيده نداريم ولي آيين حضرت محمد(ص) و تعاليم او دو نمونه اجتماعي زندگي بشريت است . بنابراين اعتراف مي كنيم كه ظهور دين او و احكام خردمندانه اش بزرگ و با ارزش مي باشد و به همين جهت از پذيرش تعاليم حضرت محمد(ص) بي نياز نيستيم .



    گوته ، دانشمند ، شاعر و نويسنده معروف آلماني :

    مندرجات كتاب قرآن … ما را مجذوب مي كند و به شگفت مي آورد و سر انجام به تعظيم و احترام بر مي انگيزد .
    ساليان درازى كشيشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقايق قرآن مقدّس و عظمت آورنده آن دور نگه داشته اند اما هرقدر كه ما قدم در جاده علم و دانش گذارده و پرده جهل و تعصبِ نا بجا را دريده ايم ، عظمت احكام مقدس اسلام كه قرآن مجموعه آن است بُهت و حيرت عجيبى در ما ايحاد نموده است و به زودى اين كتاب توصيف ناپذير ، عالم را به خود جلب نموده و تأثير عميقى در علم و دانش جهان مى گذارد و در نتيجه ( قرآن ) جهان مدار مى گردد .(نزدیک است)



    جورج برناردشاو ، بزرگترين نويسنده انگلستان :

    من هميشه نسبت به دين محمد(ص) بواسطه خاصيت زنده بودنش نهايت احترام را داشته ام . به نظر من اسلام تنها ديني است كه داراي آنچنان خاصيتي است كه مي تواند تغييرات گوناگون را به خود جذب كند و خود را با اشكال و صور هر عصر منطبق سازد . من درباره دين حضرت محمد(ص) چنين پيش بيني كرده ام كه كيش او براي فرداي اروپا قابل قبول خواهد بود همانطور كه در اروپاي امروز هم پذيرش آن آغاز شده است .
    من معتقدم كه اگر مردي مانند پيامبر اسلام فرمانروايي مطلق جهان عصر جديد را احراز كند طوري در حل مسايل و مشكلات جهان توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادتي را كه بشر به شدت احتياج دارد براي او تأمين خواهد كرد .
    [RIGHT]



    پروفسور ويل دورانت ، مورخ و نويسنده آمريكايي :

    اگر به ميزان اثر اين مرد بزرگ در مردم بسنجيم بايد بگوييم كه حضرت محمد(ص) از بزرگترين بزرگان تاريخ انساني است وي در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومي را كه از فرط گرماي هوا و خشكي صحرا به تاريكي توحش افتاده بودند اوج دهد در اين زمينه توفيقي يافت كه از توفيقات تمام مصلحان جهان بيشتر بود كمتر كسي را جز او مي توان يافت كه همه آرزوهاي خود را در راه دين انجام داده باشد زيرا بدين اعتقاد داشت . محمد(ص) از قبايل بت پرست و پراكنده در صحرا امتي واحد به وجود آورد . برتر و بالاتر از دين يهود و دين مسيح و دين قديم عربستان ، آييني ساده و ديني روشن و نيرومند با معنوياتي كه اساس آن شجاعت و منفعت قومي بود پديد آورد كه طي يك نسل در يكصد معركه نظامي پيروز شد و در مدت يك قرن يك امپراتوري عظيم و پهناور بوجود آورد و در روزگار ما نيروي مهمي است كه بر يك نيمه از جهان حكومت دارد .



    ادوارد گيبن ، بزرگترين مورخ انگلستان در قرن 18 ميلادي :

    از اقيانوس اطلس تا كنار رود گنگ (در هندوستان) قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده است بلكه قانون اساسي شامل رويه قضايي و نظامات مدني و جزايي حاوي قوانيني است كه تمام عمليات و امور مالي بشر را اداره مي كند و همه اين امور كه به موجب احكام ثابت و لايتغيري انجام مي شود ناشي از اداره خداست . به عبارت ديگر قرآن دستور عمومي و قانون اساسي مسلمين و دستوري است شامل مجموعه قوانين ديني ، اجتماعي ، مدني ، نظامي ، قضايي ، جنايي ، جزايي و همچنين مجموعه قوانين از تكاليف زندگي روزانه تا تشريفات ديني اعم از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومي تا حقوق فردي تا منافع عمومي و از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده ، همه را در بر دارد.



    يوهان ولفگانگ گوته :

    هرگاه معناي اسلام تسليم شدن به اراده خداوند جهان مي باشد پس ما همگي در اسلام زندگي مي كنيم و مسلمان مي ميريم .



    ارنست رنان ، فيلسوف معروف فرانسوي

    از طريق سيد جمال الدين اسد آبادي با اسلام و قرآن آشنا شد و علاقه فراواني به قرآن داشت . او چندين رساله در مورد جنبه هاي زبان شناسي قرآن دارد حرف معروف ايشان درباره قرآن اين است :

    در كتابخانه شخصي من هزاران جلد كتاب سياسي ، اجتماعي ، ادبي و غيره وجود دارد كه اكثر آنها را بيشتر از يك بار نخوانده ام و چه بسا كتابهايي كه فقط زينت كتابخانه من است ولي يك جلد كتاب هست كه هميشه مونس من است و هر وقت خسته مي شوم و مي خواهم درهايي از معاني و كمال به روي من باز شود آن را مطالعه مي كنم و از مطالعه زياد آن خسته نمي شوم ، اين كتاب قرآن كتاب آسماني مسلمانان است .

    البرت انیشتین



    هيچ جا در هيچ مذهبي چنين احاديث پر مغزي يافت نمي‌شود وتنها اين مذهب شيعه است که احاديث

    پيشوايان آن نظريه ي پيچيده "نسبيت" را ارائه داده ولي اکثر دانشمندان آن را نفهميده‌اند.


    اگه ممکنه به زبان دیگری غیر از زبان شیرین فارسی (ترجیحا به زبان خود کسانی که ازشان نقل قول کردید) هم این جملات رو بگزارید.
    به عبارت دیگر منبع اصلی.
    گوگل ترانزلیت هم در خدمت شما!!

  7. 2 کاربر از Big-Boss بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #635
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض



    تولستوي نويسنده و فيلسوف اخلاق گراي معروف روسيه :



    واشنگتون ايروينگ نويسنده و كنسول آمريكا در اسپانيا :



    كارل ماكس فيلسوف و سياستمدار آلماني الاصل قرن 19 :


    ولتر فرانسوي :



    پير سيمون لاپلاس ، منجم ، رياضيدان بسيار معروف فرانسوي :




    گوته ، دانشمند ، شاعر و نويسنده معروف آلماني :




    جورج برناردشاو ، بزرگترين نويسنده انگلستان :




    پروفسور ويل دورانت ، مورخ و نويسنده آمريكايي :




    ادوارد گيبن ، بزرگترين مورخ انگلستان در قرن 18 ميلادي :





    يوهان ولفگانگ گوته :


    ارنست رنان ، فيلسوف معروف فرانسوي


    البرت انیشتین

    دوست عزیزم
    ما هممون عادت داریم تمامی موفقیت های عالم رو نتیجه تفکر خودمون یا ریشه داشتن در تمدن کهن و آیین فلانمون بدونیم.
    این عادتمونه.
    منتظریم گرد بودن زمین اثبات بشه بدست دانشمندای اروپا
    بعد بگیم کار بزرگی کردن مثلا؟ ما 1400 سال پیش گفته بودیم دیگه این...

    چجوری گفته بودید اینو؟ ایناهاش دیگه: زمین و به گهواره تشبیه کردیم. گهواره هم که حرکت میکنه. حرکتم کنه گرد میشه حالتش...

    یه فرمولهای من در آوردی...یه حرفای عجیب...چیزایی که فقط خودمون قبول میکنیم و هیچکس تصدیق نمیکنه.....

  9. این کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #636
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    134

    پيش فرض

    دوست عزیزم
    ما هممون عادت داریم تمامی موفقیت های عالم رو نتیجه تفکر خودمون یا ریشه داشتن در تمدن کهن و آیین فلانمون بدونیم.
    این عادتمونه.
    منتظریم گرد بودن زمین اثبات بشه بدست دانشمندای اروپا
    بعد بگیم کار بزرگی کردن مثلا؟ ما 1400 سال پیش گفته بودیم دیگه این...

    چجوری گفته بودید اینو؟ ایناهاش دیگه: زمین و به گهواره تشبیه کردیم. گهواره هم که حرکت میکنه. حرکتم کنه گرد میشه حالتش...

    یه فرمولهای من در آوردی...یه حرفای عجیب...چیزایی که فقط خودمون قبول میکنیم و هیچکس تصدیق نمیکنه.....
    من حرف ها مو تو دو تا پست بالا زدم شما خواستی بپذیر خواستی نپذیر بقوله معروف هرچی عشقته! شما اصلا تو عمرت قرآن خوندی؟ بعید میدونم باشه شما از من نپذیر چون اصولا ما ایرانی ها حرف هایی که خودی ها می زنند رو قبول نداریم تا حالا به گوشت اسم مستند Miracles Of The Quran والا به خدا این کاره یک ایرانی نیست من براتون پایین لینک میذارم اگه خواستین میتونین دانلود کنین متاسفانه زبان اصلی هستش اما یه خورده زبانتون خوب باشه و به تصاویر دقت کنین متوجه میشین دوست عزیز تقاضای منبع کرده بودن با این که میدونم اینها همه بهانست و شما نخواهید پذیرفت اما براتون چند تا متن با منبع رو میذارم اگه طالبه فهمیدن هستید برید دنباله کتب منابع تا خودتون متوجه بشید البته بعید میدونم کسی رو که خودشو به خواب زده بشه بیدار کرد!!!(لطفا به ترجمه آیات که در پست های قبل گذاشتم توجه کنید که عبرت انگیز است)

    لینک مستند قسمت1:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    لینک مستند قسمت2:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    لینک رو کپی پیست کنید

    اینم یکی از معجزات قرآن که خودم برات میگم:

    ثُمَّ استوی اِلَی السَّماء وَهِیَ دُخان...»(3):«سپس خداوند آسمان را مورد مشیّت خود قرار داد در حالی که آسمان دود بود».
    آیه های زیادی در این مورد هست که آسمان در ابتدای خلقت دود یا همان از جنس گاز بود که دانشمندان غربی بعد از 1400 سال از امدن قران متوجه این مسئله شدن اگه باور ندارید میتونید راجبش تحقیق کنید مستند های زیادی توسط غربی ها در مورد آغاز خلقت وجود داره.

    (لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة في قرار مکين ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم أنشأناه خلقا آخر) (مؤمنون: 12-14)؛ قطعا ما انسان را از خلاصه اي که از گل گرفته شده بود آفريديم، سپس او را نطفه اي در جايگاهي آرام قرار داديم، آن گاه نطفه را خوني بسته کرديم؛ پس خون بسته را گوشتي جويده شده کرديم، سپس گوشت جويده شده را به صورت استخوان هايي قرار داديم. بعد استخوان ها را گوشت پوشانيديم

    توجه کن قرآن گفته اول استخوانها رو قرار دادیم و بعد روی آن رو گوشت پوشاندیم غربی ها تا چند سال پیش میگفتن اندام انسان اول از گوشت تشکیل میشه بعد کم کم استخوانها شکل میگیره که الانه به حرف قرآن رسیدن که نه بابا این طوری نیست حالا من فقط به همین دوتا اشاره کردم شما اگه مشتاق باشی با تحقیقات به جاهایی میرسی که خدا شاهده مغزت هنگ میکنه به عنوان یک دوست بهت میگم از این لجاجت دست بردار سعی کن با فکر آزاد راجبه این مسائل فکر کنی و تصمیم بگیری یقیینن اگه بخوای و تلاشتو بکنی خدا خیلی از چیزهایی که برای من آشکار کرده و من با تمام وجود درکشون کردم و با اطمینان کامل میگم صدق الله علی عظیم برای تو آشکار میکنه و خیلی از مسائل برات روشن میشه فقط خودت باید بخوای انشا الله همیشه موفق باشی.

    إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ


    «این(قرآن) جز یادآوری برای جهانیان نیست. برای آن کس از شما که بخواهد مستقیم گردد. و شما (انتخاب این راه را) اراده نمی کنید مگر آنکه خداوند، پروردگار جهانیان بخواهد »


    این منابع اون سخنان نیستن انشالله وقت کردم اونها رو برات میذارم دوست عزیز

    A totally objective examination of it [the Quran] in the light of modern knowledge leads us to recognize the agreement between the two, as has been already noted on repeated occasions. It makes us deem it quite unthinkable for a man of Muhammad's time to have been the author of such statements, on account of the state of knowledge in his day.
    Such considerations are part of what gives the Qur'anic Revelation its unique place, and forces the impartial scientist to admit his inability to provide and explanation which calls solely upon materialistic reasoning
    Dr. Maurice Bucaille - author of "The Bible, the Quran and Science" 1978, p. 125
    دکتر موریس Bucaille در کتاب خود : "کتاب مقدس ، قرآن و علم" 1981 ، ص.
    18

    In making the present attempt to improve on the performance of my predecessors, and to produce something which might be accepted as echoing however faintly the sublime rhetoric of the Arabic Koran, I have been at pain to study the intricate and richly varied rhythms which – apart from the message itself – constitute the Koran's undeniable claim to rank amongst the greatest literary masterpieces of mankind..
    This very characteristic feature – 'that inimitable symphony', as the believing Pickthall described his Holy Book, 'the very sounds of which move men to tears and ecstasy' has been almost totally ignored by previous translators; it is therefore not surprising that what they have wrought sounds dull and flat indeed in comparison with the splendidly decorated original
    Arthur J. Arberry - "The Koran Interpreted", London: Oxford University Press . 1964, px
    آرتور J. Arberry -- "تفسیر قرآن" ، لندن : انتشارات دانشگاه آکسفورد. سال 1964


    “It is impossible that Muhammad (peace be upon him) authored the Quran. How could a man, from being illiterate, become the most important author, in terms of literary merits, in the whole of Arabic literature?
    How could he then pronounce truths of a scientific nature that no other human-being could possibly have developed at that time, an all this without once making the slightest error in his pronouncement on the subject
    Dr. Maurice Bucaille - author of "The Bible, the Quran and Science" 1978, p. 125
    دکتر موریس Bucaille -- نویسنده کتاب "انجیل ، قرآن و علم" سال 1978 ، ص. 125



    The Koran (Quran) admittedly occupies an important position among the great religious
    books of the world.
    Though it is the youngest of the epoch making works belonging to this class of literature, it yields to hardly any in the wonderful effect which it has produced on large masses of men. It has created an all but new phase of human thought and a fresh type of character. It first transformed a number of heterogeneous desert tribes of the Arabian Peninsula into a nation of heroes, and then proceeded to create the vast politico-religious organizations of Muslims world wide which are one of the great forces with which Europe and the East have to reckon with today.”

    [G. Maragliouth in his Introduction to JM Rodwells - 'The Koran", New York - 'Everyman's Library, 1977, p VI
    G. Maragliouth در مقدمه خود را به JM Rodwells -- '" قرآن ، نیویورک -- 'به کتابخانه Everyman ، 1977 ، فصل ششم


    It soon attracts, astounds, and in the end enforces our reverence… Its style, in accordance with its contents and aim is stern, grand – ever and always, truly sublime – So, this book will go on exercising through all ages a most potent influence
    Goethe - quoted in TP Huges "Dictionary of Islam", p. 526
    گوته -- نقل ​​شده در شیوه Huges "فرهنگ لغت از اسلام" ، ص 526

  11. 2 کاربر از mami_m2 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #637
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    134

    پيش فرض

    حقیقت

    به نظر من حقیقت فرقی با واقعیت نداره و فکر می کنم بهتره دنبال حقیقت نباشیم ، همین واقعیت حقیقته ( مثل این می مونه که بخوای با چشمت 360 درجه رو ببینی ! ... چشمت محدوده و شما هر بار زاویه خاصی رو می بینی ... حقیقت برای شما همونه که می بینید ... می دونیم اگه بازم بچرخید بر واقعیت اضافه می شه ... و شما همه اینها رو با هم جمع می کنید و میخواید حقیقت کل رو بدست بیارید ... ولی وقتی چشتون تونست 360 درجه رو ببینه بیاید از حقیقت 360 درجه بگید ... مثال عرض کردم ، منظورم به کسی نبود )

    خدا

    اژدها وجود داره ؟ ... نه اینکه واقعا هست ... ایا امکان داره سلولی به سلولی پیوند بخوره و 7 تا سر و 5 دست و هیکل بزرگ به وجود بیاد ؟ ... فکر کنم بیشتر افراد موافق باشن ... شایدم بعضی ها بهمون دلیل همیشگی بگن اینا تیکه پاره های ذهنه که بهم جور شده !
    بازم به فکر ناقص من هر چیزی که در ذهن شما بیاد امکان وجود داره ... گفتید خدای توانای قادر متعال ... مطمئن باشید امکان داره کسی باشه واقعا قادر مطلق و غیره باشه ... پس می شه نتیجه گرفت حد فکر ما تعیین کننده امکان وجود چیزیه ...

    حقیقت خدا

    محدودیم ... می خوایم چیزی رو بگیم که در محدوده ما نمی گنجه ... تعریف ها همیشه ناقص اند ... هر روز بهش چیزی اضافه می شه ... با منطق نمی خونه ( ضد و نقیض رو جمع کرده !!!) ... با علم به جایی نمی رسیم ( هر روز کشفی جدید )
    خوب می خوای چطور تعریفش کنم ؟ ...

    ولی من می گم یه چیز هست که تعریفش می کنه ... اونم عقله ... عقل هر فرد برای هر فرد

    من می تونم با عقلم تا کنار لبه سیاهچاله هم برم اما جزغاله نشم ! ... می تونم دست عقلم رو تا پوسته این جهان ببرم ... می تونم برم پیش خدا بشینم !!! ... تو همون مثال 360 درجه ... یه دور که بزنیم ... حالا حتی اگه چشم ها رو هم ببندیم می تونیم بگیم چی دور و برمونه ( البته فقط برای خودمون ... چون همون لحظه که چشامون رو بستیم ... ممکنه یه الکترون جاش ور با یه نوترون عوض کنه !)

    پس فکر می کنم همونطور که خودش گفته بهتره پیامبر باطنی ( عقل ) رو مبعوث کنیم !

    بعد هم نرید جار نزنید ای من دیدم من دیدم ... هیچ کس از تو سوراخ دید تو نگاه نمی کنه ... همه سوراخ خودشون رو دارن ... پس گلو جر ندیم که ا نمی بینی !!!! ... بابا اینا اینجاست اینجوریه ... یا اون بگه ای بابا کو من که نمی بینم ...

    با چشم و تجربیات و حسی جات فقط می تونی زاویه خودت رو توضیح بدی ... با عقل هم برای خودت توضیح بدی دی: ( بازم منظورم به کسی نبود ... کلا گفتم )
    این سخنان مغلطه‌ای در ترویج فرهنگ پست مدرنیسم به زبان و مثال‌های عامیانه و غلط است. شاید دوست عزیز چنین غرضی نداشته باشد، اما در همین راه قدم بر می‌دارد. شاید اصلاً فرق حقیقت با واقعیت را نمی‌داند؟! البته چون از هر مقوله‌ای سخنی گفته و آن سخن نیز غلط است، در این مختصر نمی‌توان به همه‌ی آنها اشاره کرد. اما به صورت خلاصه عرض می‌شود که «حقیقت و واقعیت» در فلسفه یک معنا دارد و در «فلسفه سیاسی» معنای دیگری دارد و در پدیده‌ها یک معنا و در اتفاقات یک معنا. یکی دانستن «حقیقت و واقعیت» در فلسفه، نظریه ماده‌گراهایی چون: فوئر باخ، مارکس و انگلس است و یکی دانستن آنها در فلسفه‌ی سیاسی که توجیه‌گر جنایات غرب می‌باشد، نظریه ماکیاولی نیچه است. و شناخت بر اساس دیده‌ی چشم هم نظریه‌ی کلیه «ماتریالیست‌ها یا همان تجربیون» است. بر اساس این نظریه می‌خواهند القا کنند که انسان نباید در پی «حق و باطل» باشد، حق همان است که اتفاق افتاده و واقع می‌شود. لذا اگر یزید دیروز یا آمریکای امروز هزاران نفر را قتل عام کردند واین یک واقعیت است، پس حقیقت هم همین است. و شما نمی‌توانید بگویید که چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش. حتی نمی‌توانید داوری کنید، چون دید شما محدود است، عقل شما محدود است ... و لذا هر چیزی که واقعیت پیدا می‌کند، حق همان است و حقیقت دارد. البته اگر عین همان چیز برای خودش واقع شود، می‌گویند: این آنارشیسم است، فاشیسم است، تروریسم است و ... ا
    دقت فرمایید که «عقل» عقل من و عقل تو ندارد. عقل، عقل است و با علم فرق دارد. علم از بیرون کسب می‌شود. ممکن است کسی مطلبی را کسب کند و دیگری مطلبی دیگر را. یا یکی کم کسب کند و یکی زیاد. اما عقل دارای یک بدیهیاتی است که اکتسابی نیست. مثلاً عقل حکم می‌کند که هر معلولی علتی دارد یا آن که عقل وجود «تناقض» را نمی‌پذیرد. به اینها می‌گویند بدیهیات اولیه‌ی عقلی. شناخت همه چیز نیز با حس و از جمله چشم حاصل نمی‌شود. به عنوان مثال در به آغوش کشیدن دو نفر یک دیگر را، آن چه که واقعیت دارد، یک حرکت حسی بی مفهوم است. دو جسم فیزیکی به هم نزدیک می‌شوند و چشم اینها را می‌بیند و قوای لامسه نیز لمس می‌کند. اما این که این به آغوش کشیدن از محبت است، از روی نمایش است، فریب است یا ...، هیچ کدام قابل تجربه‌ی حسی نیست.حال چه کسی 180 درجه ببیند وچه 360 درچه. یا مثلاً واقعیت این است که کسی سر دیگری را از بدن جدا می کند. حالا حق داشته یا نداشته، کدام ظالم است و کدام مظلوم و چه انگیزه‌ها و اهداف و عواملی سبب این کار می‌شود، در حس قابل درک نیست. آنها که می‌گویند حقیقت و واقعیت یک چیز است، می‌خواهند ظلم‌های قدرتمندان به ضعفا را توجیه کنند. موفق و مؤید باشید

  13. این کاربر از mami_m2 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #638
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    آنها که می‌گویند حقیقت و واقعیت یک چیز است...
    معني لغوي شون هم اينو تاييد ميكنه ؛
    واقعه اتفاق ميفته و ما متوجه ميشيم ، پس اگه متوجه نشيم ، وجود نداره.
    حق چه ما متوجه بشيم چه نشيم ، وجود داره.

  15. #639
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    از بچه هایی که به فلسفه آشنایی دارند کسی هست یه مبحث رو مطرح کنیم،دربارش گفتگو بشه؟
    مثلا تاریخ فلسفه،نظرات فلاسفه بزرگ، و یا هر موضوعی که پیشنهاد بشه.
    این صفحه های آخر همش به موهومات و ... پرداخته شده.

  16. #640
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    پست ها
    41

    14

    از بچه هایی که به فلسفه آشنایی دارند کسی هست یه مبحث رو مطرح کنیم،دربارش گفتگو بشه؟
    مثلا تاریخ فلسفه،نظرات فلاسفه بزرگ، و یا هر موضوعی که پیشنهاد بشه.
    این صفحه های آخر همش به موهومات و ... پرداخته شده.
    به نظر من در این رابطه گفتگو کنیم که آیا جهان بیرون واقعا وجود دارد یا فقط ذهن است که جهان بیرون را ساخته

    و فقط و فقط ذهن وجود دارد ! ؟

  17. این کاربر از rhea بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •