تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 64 از 137 اولاول ... 145460616263646566676874114 ... آخرآخر
نمايش نتايج 631 به 640 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #631
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    چشمانم را به این خیابان ساکت و بی انتها دوخته ام.
    من هنوز منتظر آن رهگذرم .. اویی که چون گذر آب روان از چشمانم جاری شد و بذر غم را به رگهایم پاشید.
    در این سکوت سرد باد با درختان هم آوا زوزه می کشد.
    آسمان نیز رنگ ماتم گرفته است.
    گاه دیگر بغض خاکستریش را می شکند و چون باران سیل اسا اشک میریزد .
    برگ ها زجه می زنند ...گویی انها با نگاهی پریشان وهم غروبی را می نگرند .
    آنها می دانند که قلب من تنها به امید او می تپد ولی من هنوز اشک را با خود زندانی کرده ام و این خیابان بی انتها با صدایی غمگین
    مرا به امید می خواند و من هنوز با هزاران امید به آن سر ناپیدای خیابان می نگرم .
    کاش لحظه ای باز آمدنت را از دور دست ها ببینم.

  2. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #632
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    من به دوچيزعشق مي ورزم:يكي تو وديگري وجود تو. به دوچيز اعتقاد دارم:يكي خدا و ديگري تو. من دراين دنيا دوچيز ميخواهم:يكي تو وديگري خوشبختي تو. من اين دنيا را براي دو چيز ميخواهم:يكي تو وديگري براي با تو موندن تا هميشه
    ...
    ..
    .

  4. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #633
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اين كيف و كتاب ها را نبين توي دستم و آرام نشستنم درین كافه را...
    انگشت هاي جوهري ام را نبين و چند شعر چاپ شده ام را
    خيلي هم كوچك نيستم
    پایش بيفتد بطري هم مي شكنمِ
    شيشه ی مغازه و ماشين را هم همين طور
    تازه... مي توانم با يك چند ريالي زنگ بزنم به خانه ی شما
    اين ضامن دار را هم گذاشته ام به وقتش
    (نامردي، نامردي مي آورد)
    در ضمن يك كار ديگر هم بلدم
    حواست باشد!
    مي توانم گريه كنم

  6. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #634
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    پدرم مي گويد از سولماز بگذر... كه رنج مي آورد!
    مادرم گريه مي كند از سولماز بگذر... كه مرگ مي آورد!
    خواهرهايم به من نگاه مي كنند... باخشم... كه ذليل ِ دختري شده ام...
    آه سولماز!... اين ها چه مي دانند كه عاشق ِ سولماز بودن چه درد شيريني است!
    به كوه مي گويم سولماز را مي خواهم، جواب مي دهد، من هم...
    به دريا مي گويم سولماز را مي خواهم، جواب مي دهد، من هم...
    در خواب مي گويم سولماز را مي خواهم، جواب مي شنوم، من هم...
    اگر يك روز به خدا بگويم سولماز را مي خواهم... زبانم لال... چه جواب خواهد داد؟

    نادر ابراهیمی

  8. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #635
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نبودنت بهترین بهونه است برای اشک ریختن... ولی کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدنت سرازیر می شد... کاش بودی و دست های مهربانت مرهم همه ی دل تنگی ها و نبودن هایت می شد... کاش بودی تا سر روی شانه های مهربانت می گذاشتم و دردهایم را به گوش تو می رساندم... بدون تو عاشقی عذاب است!می دانم که نمی دانی، بعد از تو، دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
    کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
    می دانم که نمی دانی، بدون تو، هیچ بهونه ای جز انتظار تو نیست...
    انتــــــــــــــــــــــ ـــــــظار ...
    شش حرف و چهار نقطه! کلمه کوتاهي ست، اما معنايش رو عمری می طلبد تا دریابی!
    در اين کلمه ی کوچک ده ها حرف هست که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواهد!
    تنهايي، چشم براه بودن، غم؛ غصه، نا اميدي، شکنجه رو حي، دلتنگی، صبوری، اشک بیصدا؛ هق هق شبونه؛ افسردگي، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و ...!
    متنفرم، متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاره ...

  10. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #636
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    شيشه اي مي شکند... يك نفر مي پرسد...چرا شيشه شكست؟ مادر مي گويد...شايد اين رفع بلاست. يك نفر زمزمه كرد...باد سرد وحشي مثل يك كودك شيطان آمد. شيشه ي پنجره را زود شكست. كاش امشب كه دلم مثل آن شيشه ي مغرورشكست، عابري خنده كنان مي آمد... تكه اي از آن را برمي داشت مرهمي بر دل تنگم ميشد... اما امشب ديدم... هيچ كس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد... از خودم مي پرسم آياارزش قلب من از شيشه ي پنجره هم كمتر است؟دل من سخت شكست اما، هيچ كس هيچ نگفت ونپرسيد چرا

  12. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #637
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,464

    پيش فرض

    آنجا را نمیدانم ولی اینجا همه چیز تغییر کرده .....
    بیا.....
    ببین....
    بیا و ببین که در نبود تو حتی آسمان هم دل تنگ شده.....
    بیا و ببین که ابرها هم از فراق تو میبارند.....
    حتی خورشید هم دلتنگ شده.....
    برگ درختان از درد دوریت، زرد شده اند....
    آری دلتنگ تو.....
    بیشتر از همه، من دلتنگت شده ام.
    چشم های من، بیشتر از باران ابرهای آسمان میبارند.
    کاش زودتر بیایی.......
    ......
    ......
    دوستت دارم.


  14. این کاربر از tohidkh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #638
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    امشب....
    امشب به سوگ آرزوهایم نشسته ام
    و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم
    امشب شمع حسرت آرزوهای بر باد رفته ام ذره ذره آب می شود
    امشب برای مرگ آرزوهایم لباس پوشیده ام
    کاش امشب کسی برای عرض تسلیت
    به خانه ی دلم می آمد
    کاش امشب تو بودی و دلداریم می دادی
    و دفتر آرزوهایم را ورق می زدی
    اما افسوس که نیستی
    و زندگی بی تو قشنگ نیست!

  16. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #639
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگر در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر کند و صدای قلبت آبرویت را ببرد
    مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است که فقط باشد
    زندگی کند....لذت ببرد .....و نفس بکشد.

  18. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #640
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    چه قدر سخت است....
    چه قدر سخت است منتطر کسی باشی که فکر آمدن نیست
    مهمان عزیزی باشی که فانوس خانه اش روشن نیست
    چه قدر سخت است آدم رو از آرزوهایش دور کنند و او را به مسیر ناخواسته ای مجبور کنند
    چه قدر سخت است نوشته هایت را نخوانده خاک کنند و اسمت را از خاطره ها پاک کنند
    چه قدر دردناک است که احساست را پوچ پندارند.


  20. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •