تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 64 از 640 اولاول ... 145460616263646566676874114164564 ... آخرآخر
نمايش نتايج 631 به 640 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #631
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يك سال حبس ابد به جرم نوشتن براي تو
    قاضي خودش بريد، دوخت، مرا وصله وصله كرد.
    قاضي كه چشم به چشمت ندوخته!
    قاضي كه در خيال نگاهت نسوخته!
    يك سال حبس ابد...
    توي نگاه كسي كه تو نيستي...

  2. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #632
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نفسهاي مرا مي شمارد.!
    كه چقدر در هواي تو كم...
    و اين حساب رسي ها
    و ترسم از
    نفس كشيدن
    و التماس مداوم
    و التهاب پس از مرگ
    .
    .
    حالا
    مرا مجالي نيست
    زين دير بي تقدس آني رها شدن ..
    آمده ام تا زنده زنده گور کنم
    اين خود بي همه چيز را
    مرگ, مرا پاياني نيست...

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #633
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اينروزها

    اينگونه ام

    فرهاد واره اي كه تيشه خود را

    گم كرده است

    آغاز انهدام چنين است

    اينگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان

    ياران

    وقتي صداي حادثه خوابيد

    بر سنگ گور من بنويسيد

    يك جنگجو كه نجنگيد

    اما . . . شكست خورد .

  6. #634
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دلم گرفته است

    چه روزهايي

    چه روزهايي كه من در آينه زيسته ام

    چه روزهايي كه من در آينه خنديده ام

    و چه روزهايي كه من در آينه گريسته ام

    و امروز

    آينه

    سفر

    تنهايي . . .

    چقدر خسته ام

    . . .

    چه روزهايي

    چه روزهايي . . .

    دلم مي خواد

    بنشينم و براي روزهايي كه رفته است

    براي روزهايي كه ديگر باز نخواهد گشت

    بي قرار و كودكانه

    گريه كنم

  7. #635
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    درخشش ستاره هايت را از من مگير
    تو كه مي داني
    ! عاشقم
    . عاشق برق چشمانت
    .... يكرنگي دلت را پنهان نكن
    تو كه مي داني
    ! ديوانه ام
    . ديوانه ي آرامش آبي ات
    ! اي آسمان زندگي ام

  8. #636
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    مشتی خالی از تنهایی
    دشتی پر از مرگ
    سری پر درد
    دلی خون
    بر مرکب غم سوارم
    از این دشت رهگذارم

    میروم تا بر دشتی پر از شادی ببارم

  9. #637
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    مزن فریاد و مخور غصه
    که پایانی ندارد این قصه

    کاغذ دل پاره پاره
    آروز دارد برای یک راه چاره
    که ای کاش به یک باره

    شب غم به مرگم میرسید
    تا قلم اشک از دیدگانش نمیچکید

  10. #638
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    قلبم را در مجراي كهنه اي
    پنهان مي كنم
    در اتاقي كه دريچه اش
    نيست
    از مهتابي به كوچه تاريك خم ميشوم
    و به جاي همه نوميدان مي گريم
    آه من
    حرام
    شده ام

  11. #639
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    نمی دونم دوست دارم همه چیز را بزارم کنار....
    دلم برای زمانی که بی خیال بودم و به خیلی چیزها فقط می خندیدیم تنگ شده !
    دلم برا یه زندگی دیوار به سختی دیوار و به سکوتی که همه ازش حساب ببرن...
    تا اینکه بخوان ازش سو استفاده کنن...تنگ شده...
    دلم یه حال و هوای تازه می خواهد...
    یه حال و هوا که واقعا بتونه متحولم کنه...
    و چند تا دوسته واقعی که بتونم گاه گاهی بهشون تکیه کنم و درد و دل کنم...

  12. #640
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    دلم گرفته آسمون نمی تونم گریه کنم
    شکنجه می شم از خودم نمی توم شکوه کنم
    انگاری کوه قصه ها رو سینه من اومده
    آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده .
    دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
    تو روزگاره بی کسی یه عمره که در به درم
    حتی صدای نفسم می گه توی قفسم
    من واسه آتیش زدن یک کوله بار شب بسم
    دلم گرفته آسمون یکم من رو حوصله کن
    نگو که از این روزگار یک خورده کمتر گله کن
    من رو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم
    برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم
    آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
    نچرخ تا آروم بگیره یه آدمِ شکسته تن

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •