پرسپوليس - پگاه گيلان
پيام يونسى پور
![]()
هفته هفتم، منهاى تمامى جاذبه هايى كه در ۹۰ دقيقه هاى خود پنهان كرده و تلاشى كه براى كنده شدن صدرنشينان از همسايه ها و فرار قعرنشين ها از انگ سقوط و ته جدولى بودن وجود دارد، از يك نگاه ويژه، وسوسه انگيز به نظر مى رسد. حتى تصور و پيش بينى خيالى و فكر كردن به اينكه قرار است در اولين ساعت از هفته هفتم ليگ برتر، فارغ از تمامى دغدغه هاى صدرنشينى و قعرنشينى تيم هاى محبوب مان، به نظاره حركات يك جادوگر، يك ياغى عصيان زده، يك ديوانه رام شده و در يك كلام يك مرد هشت پوش بنشينيم، لذت بخش است. على كريمى برگشته و اين شور حركات دوباره اش، مى تواند جذاب ترين و شايد هم بزرگ ترين اتفاق هفته هفتم ليگ برتر باشد.
ميروسلاو بلاژويچ اول بار بهمن ماه سال ۷۹ و براى همين بهترين هاى ليگ به ورزشگاه آزادى رفت. او مى خواست ليست مدعوين تيم ملى را آرام آرام آماده كند. اولين روزى كه به تماشاى بازى پرسپوليس نشست، انتظار داشتم از حضور تماشاگران كه همان روز شايد حدود ۸۰ هزار نفر بود حرفى بزند. ساعاتى بعد از پايان بازى به هتل گلشهر جردن تهران رفتم. بلاژويچ با شورورزى خاص خودش و همان تكان دادن مكرر دست ها و كشيدن آن روى موها و صورتش از آنچه ديده بود حرف مى زد: «فوق العاده بود، فوق العاده! من امروز يك نابغه ديدم، يك اعجوبه، نه او يك جادوگر بود ...» و از همان روز، از روزى كه على كريمى توپ را از روى پاى راست روى پاى چپ مى انداخت و اين دريبل هنرمندانه و نرم و ظريفش را بارها و بارها تكرار مى كرد، از همان روزى كه پيش چشم سرمربى نامى تيم ملى ايران يك گل زد و دو پاس گل داد، لقب جادوگر را براى خود خريد. «على كريمى» ازهمان روز به محبوب ترين چهره مرد كروات بدل شد. پسرى كه عنوان چيرو، برايش جاودانه ماند. بلاژويچ او را «جادوگرى» مى دانست كه مى تواند تيمش را به جام جهانى برساند. كارى كه البته او در حق چيرو بلاژويچ انجام نداد!
او شخصيتى متضاد را در فوتبال ايران ارائه كرد. براى گروهى محبوبيتى وصف ناشدنى داشت و براى عده اى هم چندان مورد پذيرش نبود. مقبوليت او ميان اهالى فوتبال به ظرافت و نرمى تكنيك خارق العاده اش برمى گشت اما عدم پذيرش وى به شكل رفتارى اش. اما حتى كسانى كه شكل رفتارى او را نمى پذيرفتند، نمى توانستند چشم خود را به لذت بردن از بازى او ببندند. نمايش هايى خارق العاده از او در اذهان مانده است. يك بار مانند بازى پرسپوليس- پاس، روز ديگر همچون دربى سال ،۷۹ يا بازى هايى مثل ايران- آلمان (تهران)، ايران- كره جنوبى (چين، جام ملت ها)، ايران- ژاپن (تهران، مقدماتى جام جهانى) و ... از او يك چهره ماندگار ساخت، هرچند كه خيلى زود تمام شد.
تمام شد آيا واقعا على كريمى تمام شده است آخرين بارى كه از تماشاى حركات على كريمى ديوانه شديد كى بود روزى كه آلمان به تهران آمد ... آن آخرين نمايش فوق العاده كريمى بود. هرچند با لباس بايرن مونيخ هم در جام قهرمانان اروپا و هم در بوندس ليگا درخشيد و گل زد، اما در اصل هرگز حركات جادويى اش را تكرار نكرد. خيلى ها معتقد بودند از او فقط يك نام باقى مانده و دايى اين ادعا را در عمل اجرا كرد. نام باقى مانده اش را هم كنار گذاشت!
تمام شد آيا واقعا كريمى تمام شد
![]()
بخشى از وسوسه امروزت براى همين است. براى اينكه مى خواهى بدانى محبوب ترين بازيكن سال هاى اخير فوتبال ملى ايران يا لااقل يكى از سه چهره برتر فوتبال ملى تمام شده يا نه. بخش ديگرى از اين ظرف وسوسه وجودى ات را اميدوارى و خوش خيالى پر كرده است. گوشه اى از آن را احساس نوستالوژى لذت بردن اشغال كرده است. حركت جادويى اش را مرور مى كنى … آن لحظه اى كه هفت پاسى را دريبل زد و توپ را به تيرك كوبيد و دست را بر سرش! على كريمى چنين دنياى خارق العاده اى مى سازد. دنيايى پر از شگفتى و احساس زيباى تماشا كردن.
همه اينها، پرسپوليس را هم متاثر از حضورش مى كند. پس مى توان انتظار داشت همين امروز، جمعيتى بيشتر از روزهاى قبل به ورزشگاه آزادى برود. چشم هايت را ببند و تصور كن ... پيراهن هشت بر تن كريمى! مى خواهيم بدانيم امروز اگر ميروسلاو بلاژويچ پير در آزادى بود از تماشاى رقص او باز هم آنچنان به وجد مى آمد !