تن من ليك باز با من بود
لحظه آخرم گرفت عنان
كه : كجا ؟ بسته است راه سفر
حيرتم پر گشود و نقش هراس
بر لب آشفت طرح يك لبخند
كركسان گرسنه چشمانم
طعمه از نام رفته ام جستند
نام من سايه درختي شد
در كوير گذشته هاي سراب
چهره ام با اشاره شب گيج
روي لب بست خنده هاي خراب
ايستادم تنم كه با من بود
زير پرهاي واژه رويا شد
در رگم آشيانه زد ترديد
پرسشي ز آن ميانه نجوا شد
شايد اين لحظه لحظه آخر ؟
------------
بخبخشید مزاحمه خریدو فروشتون می شم
ولی فرانک از این هیچی مخر 100 تا چاقو بسازه دو تاش دسته نداره![]()




جواب بصورت نقل قول
نه نشد منم حوصله نداشتم ور برم باهاش تازشم گفتم به تو اعتباری نیست شاید ویروسی باشه
...انشالله بزودی سیستمت به بدترین ویروس دچار میشه و میترکه ...



... تازه کاراش تموم شده نمیخوام باهاش کل کل کنما !!!!!!

