گویم تک لیلی عشقم تو هستی
یار روز تنهاییم تو هستی
گویم تو هستی که با دلم عهد بستی
ساحل دریایم تو هستی
بادبان کشتی عشقم تو هستی
گویم آن کس که عاشقی آموخت مرا تو هستی
وقتی من هستم تو نیستی
وقتی تو هستی من نیستم
وقتی تو نیستی همه هستیم نیست
خواهان عشقت من هستم
خواهان درد عشقت من هستم
چون تک یاور عشقم تو هستی
هر چه خواهی آن دهم جز
جان دادن بر تو حرام است مرا
چون جان من را ارزش ندارد تو را
پروانه منم شمع فروزانم تو هستی
من نترسم رود ز دستم ...