منم به هم چنین .فقط آشنایی هست همین .اگه کسی میاد اونجا که دوست پسر یا دختر پیدا کنه اشتباه میکنه.چون کلیه موارد امنیتی اجرامیشه.
چرا همیشه بعضیا به فکر نکات منفی هستن ؟
اگه کسی اضافه از برنامه میخاد بیاد به من پ خ بزنه که آدرس بدم.
منم به هم چنین .فقط آشنایی هست همین .اگه کسی میاد اونجا که دوست پسر یا دختر پیدا کنه اشتباه میکنه.چون کلیه موارد امنیتی اجرامیشه.
چرا همیشه بعضیا به فکر نکات منفی هستن ؟
اگه کسی اضافه از برنامه میخاد بیاد به من پ خ بزنه که آدرس بدم.
Last edited by sonata20; 17-11-2007 at 22:08.
نوروز
تدارک رسيدن نوروز از اوايل اسفند ماه با خانهتکانى آغاز مىشود. تميزکردن خانه و شستن تمام وسايل از اعتقادات مردم اين سرزمين و نشان از تغييرى اساسى در زندگى است. چيدن سفرهٔ هفتسين يکى ديگر از ارکان اصلى اين جشن است. در اين سفره، نمادهاى سبزي، آب و همچنين نمادهاى مذهبى ديده مىشود. هنگام تحويل سال، افراد خانواده دور سفرهٔ هفتسين مىنشينند و بزرگ خانواده دعاى تحويل سال را مىخواند. غذاى سنتى اين روز، سبزىپلو با گوشت است. بعد از تحويل سال، کوچکترها به ديدن بزرگترها مىروند و با تبريک سال نو، از آنها عيدى مىگيرند. در اين ديدوبازديدها، با شيرينى و شکلات از ميهمانان پذيرايى مىکنند. ديدوبازديدهاى عيد تا روز سيزدهم فروردين به طول مىانجامد.
سيزدهبدر
مردم استان يزد در روز سيزدهم فروردين به سوى باغها، مراتع و سبزهزارها مىروند و به پختوپز غذا و شادى و تفريح مىپردازند. دخترها در اين روز سبزه گره مىزنند و در دل آرزوى ازدواج مىکنند. روز سيزدهبدر براى عروسها و دختران طلبيده (شيرينى خورده) نيز روز بسيار خوشى است؛ زيرا، در اين روز مادر شوهر، خواهران شوهر و ساير اقوام داماد با عربونه و دايرهزنگى به خانهٔ عروس رفته و او را براى گردش و در کردن نحسى روز سيزدهبدر، به باغ و سبزهزار مىبرند.
اعياد مذهبى
مردم استان يزد اعياد و جشنهاى مذهبى مانند عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير خم، ميلاد حضرت محمد (ص)، نيمهٔ شعبان و ... را گرامى داشته و آنها را به طرز باشکوهى برگزار مىکنند. برخى از مردم در روزهاى عيد فطر و قربان پس از خواندن نماز مخصوص اين روزها، به ديدوبازديد پرداخته و برخى ديگر به گورستان رفته و براى درگذشتگان فاتحه مىخوانند.
مردم يزد عيد غدير را عيد سادات مىنامند و به ديدار خانوادههاى سيد مىروند و اين روز را به آنان تبريک مىگويند. معمولاً بزرگان سادات در اين روز پول يا چيز ديگرى را بعنوان عيدى به ميهمانان مىدهند.
در نيمهٔ شعبان، جشنهاى باشکوهى در سطح شهر برگزار مىشود. جوانان با آذينبندى و چراغانى کوچهها و خيابانها و تشکيل گروههاى نمايشى خياباني، ساخت آبنما و شربتخانههاى موقت، مقدمات برگزارى روز جشن را آماده مىکنند. در روز نيمهٔ شعبان، هزاران نفر از مردم يزد در خيابان حضرت مهدى تجمع مىکنند و به اين ترتيب انتظار خود را نسبت به ظهور حضرت مهدى (عج) نشان مىدهند. هنگام غروب آفتاب نيز با پخش شربت، شيرينى و شير از يکديگر پذيرايى مىکنند.
همچنين بازار غلامعلى سياه در نزديکى ميدان امير جقماق، در چهارراه مهديه و خيابان مسجد جامع نيز از جمله مکانهاى تجمع مردم در اين روزها هستند. البته ساير خيابانهاى شهر نيز در اين روزها مالامال از جمعيت مىشود.
جشن عيد مسيح يهوديان
اين مراسم به مدت هشت روز به مناسبت نجات قوم بنى اسرائيل توسط حضرت موسى (ع) در کنيسه هاداش يزد از طرف اقليت کمتعداد يهودى برگزار مىشود.
مراسم عروسى
مراسم ازدواج و جشن عروسى در شهرها و روستاهاى مختلف استان يزد با اندکى تفاوت به يکديگر شبيهاند. نخست خواهر و مادر پسر براى ديدن دختر به خانهٔ آنها مىروند؛ اگر دختر را پسنديدند، هفتهٔ بعد با يک حلقه انگشتر، يک جفت کفش و يک جعبه شيرينى دوباره به خانهٔ آنها رفته و دختر را خواستگارى مىکنند. چند روز پس از خواستگاري، اقوام داماد همراه با روحانى (عاقد) به خانهٔ عروس رفته و عروس را بر سر سفره مىنشانند. در سفرهٔ عقد، بادام، گردو، فندق، فلفل سياه، زنجبيل، دارچين، نقل، نبات، عسل، روغن، نان، پنير و سبزى خوردن، ماست و ميوه مىگذارند.
در روز عقدکنان، عاقد از عروس بله مىگيرد. سپس سفرهٔ سفيدى به نشانهٔ سفيدبختى روى سر عروس مىگيرند و دو کلّه يا دو تکّه قند را به هم مىسايند و مىخوانند:
- شخصى که قند مىسايد مىخواند: مسابم، مسابم
- دخترها و زنان دستهجمعى مىپرسند: چىچى مسابى؟
- مهر محبت مسابم
- دخترها و زنان مىپرسند: براى کى؟
- برا عروس و دوماد. بعد از عروس و داماد از زن و شوهران جوان ديگر نيز اسم مىبرد.
بعد با نخ و سوزن پارچهٔ سفيدى را مىدوزند (البته انتهاى اين نخ گره ندارد و اين عمل نشانهاى از دوختن است نه دوختن واقعي) و مىخوانند:
- چىچى مىدوزى؟
- مهر و محبت مىدوزم.
- برا کى مىدوزى؟
- برا عروس و دوماد.
به اين مراسم پيش از آمدن داماد نزد عروس روسکردن مىگويند. آنگاه داماد را کنار عروس، روبهروى آيينه مىنشانند. داماد براى ديدن عروس رونما مىدهد و خويشاوندان عروس و داماد به آن دو رونما مىدهند. مادر زن حلقهٔ انگشتر را به دست داماد مىکند و داماد هم به دست عروس حلقه مىگذارد. سپس يکى از نزديکان عروس، ظرف آبى آورده و انگشت شست پاى عروس و داماد را درون تشت با آن آب مىشويد و داماد مشتى پول درون آب مىريزد. آب را درون راهرو ريخته و پول را بعنوان شگون برمىدارند. رقص، آواز، شادى و عربونهزدن ساعتها ادامه مىيابد. حال اگر داماد بخواهد عروس را به خانهٔ خود ببرد، همه با ساز و آواز به راه مىافتند و مىخوانند:
- عاروس قشنگه بله
- اين کوچه تنگه بله
- دست به زلفش نکنيد مروارىبنده بله
- سر عاروس گل بريزيد
- سر دوماد اشرفى
هنگام بردن عروس، سر هر کوچه يکى از نزديکان داماد پيش مىآيد و با گفتن جملههايى نظير عروس خانم خوش آمدي، کوچه و محله ما را روشن کردي، پااندازى نظير يک قطعه طلا يا سفرهاى تفريحى و يا سراندازى مانند سفرهاى زيارتى مثل سفر حج يا سفر به مشهد مقدس را به عروس تقديم مىکند.
معمولاً در همان شب يا شب پيش از عقد، سينى مىبرند. بدين ترتيب که برنج، روغن، قند، پارچه و ديگر لوازم را داخل سينىهاى بزرگ گذاشته، روى آنها را با پارچههاى رنگى زيبا پوشاننده و سينىها را روى سر گذاشته و به خانهٔ عروس مىبرند. (اين رسم امروزه بيشتر در روستاها برگزار مىشود).
دو روز بعد، ساير اقوام عروس و داماد، لوازمى مثل ظرف و وسايل خانه را به رسم پيشکش به حجلهٔ داماد مىبرند. به اين پيشکشها جاخالي مىگويند. در مرحلهٔ بعد خانوادهٔ عروس و داماد هر يک به نوبت عروس و داماد را به خانهٔ خود دعوت کرده و ميهمانى مىدهند. به اين ميهمانى پاگشا مىگويند.
مرگ و عزا
پس از به خاک سپردن متوفى و خواندن نماز، به خانهٔ صاحبعزا مىروند و آش يا شعلهزرد مىخورند. اين آش که زرد رنگ است و از ماش، برنج و روغن تهيه مىشود، آش پشت تابوت نام دارد.
روز سوم در مسجد پرسه مىگذارند و براى شادى روح متوفى قرآن مىخوانند و از ميهمانان با قهوه پذيرايى مىکنند. بعدازظهر به مزار رفته و فاتحه مىخوانند.
روز هفتم به گورستان رفته و سر خاک کندر و نبات دود کرده و روضه مىخوانند. سپس به خانهٔ صاحبعزا برگشته و در اتاق متوفي، شمع روشن کرده، پارچهٔ سياهى پهن و روضهخوانى مىکنند.
روز چهلم نيز از صبح زود شروع به پختن سوروک -که نوعى نان روغنى زرد رنگ است و از آرد و روغن ارده تهيه مىشود- مىکنند. اين نان را بر سر مزار مىبرند، با نقل و شيرينى به مردم مىدهند و روضهخوانى مىکنند.
نخل و نخلگردانى
يکى از آيينها و مراسم ويژهٔ ماه محرم که در تمام نقاط يزد برگزار مىشود، آيين نخلبندى و نخلگردانى است. نخل از جنس چوب است و آن را به شکل برگ درخت و يا سرو مىسازند. معمولاً وزن نخل زياد است و جابهجا کردن آن نياز به کمک دهها نفر دارد. نخل را بعنوان تابوت سيدالشهداء يا نمادى از تابوت شهداى کربلا مىشناسند و ريشهٔ سنتى کهن دارد. مردم يزد در گويش محاورهاى به آن نقل مىگويند و معتقدند که نخل يا نقل نشانى از قامت برافراشتهٔ شهدا است.
دکتر اسلامى ندوشن مىنويسد: با آنکه نخل هيچ شباهتى به درخت خرما ندارد، آن را به نام اين درخت مىنامند. شايد به علت آنکه اصلش از جنوب غربى و بينالنهرين است. نخل شباهت بسيارى به درخت سرو دارد و سرو در فرهنگ عامه يعنى جاودانگى و رشادت و زندگى اخروى و آزادگى که يادآور روحيات و خصايل امام حسين (ع) است. همچنين اين مراسم بازتابى است از نقل حکايت کربلا.
مراسم نخلبندى و نخلگردانى در يزد بدين صورت است که چند روز پيش از شروع ماه محرم، باباهاي (خادمان) ميدان شروع به تزيين و آذين بستن نخل مىکنند. آذينبندى نخل حداقل يک هفته طول مىکشد. در طول اين مدت، باباهاى ميدان، زيورآلات و وسايل مربوط به تزيين نخل را -که قدمت آنها به دورهٔ صفويه مىرسد- از انبار بيرون آورده و تمام روز با پاهاى برهنه به اين امر مىپردازند. بستن نخل نياز به مهارت و سليقهٔ خاص دارد و خادمان ميدان، شيوههاى آن را از پدر و اجداد خود آموختهاند. آنها ابتدا بدنهٔ نخل را با پارچهٔ سياه مىپوشانند، آنگاه روى پارچهٔ سياه را شمشيربندان مىکنند. براى اين کار، صدها شمشير، قمه و خنجر برهنه -بعضى از آنها جنس بسيار عالى دارد و نام سازندهٔ آنها بر روى آنها نقر شده- را در دو رديف بر دو بدنه، نخل مىبندند. بهطورىکه هر دو طرف نخل، شمشيربندان مىشود و هيچ جاى خالى در آن باقى نمىماند.
سپس تزيينات ديگرى از قبيل آيينههاى بزرگ قابدار، منگلهها و دستمالهاى ابريشمى رنگى و زرى را در دو سوى نخل مىبندند و بر تارک آن جقههاى فلزى از جنس فولاد و برنج و همرنگ آنها پرهاى طاووس يا ميوهٔ انار مىگذارند و نخل را مانند يک حجله، زيبا و خوش بو مىکنند. در داخل آن نيز زنگهاى بزرگى را با طناب مىآويزند و بچهها هنگام حرکت، آنها را به صدا در مىآورند.
در روز بلند کردن نخل، دهها تن از مردان محله، زير پايههاى نخل رفته، آن را با عظمت تمام به حرکت در مىآورند و چون جنازهاى باشکوه، آن را از ميان موج جمعيت عبور مىدهند. نخلگردانان نخل را تا مسيرى مىبرند و يا آن را چند بار دور حسينيهٔ محل مىچرخانند.
در اطراف يزد رسم بر اين است که درختان را وقف مىکنند تا پس از کهنسال شدن، ساقههاى آنها را ببرند و نخل را با آن مرمت کنند. نخلسازى صنعت ظريفى است که همگان از عهدهٔ آن بر نمىآيند. استادان اين رشته، شيوههاى ساخت آن را به ديگران مىآموزند. بدليل اهميت نخل و نخلگردانى در يزد، هماکنون خانوادههايى در اين شهر وجود دارند که شهرت آنها نخلبند و نخلساز است.
دسته سقا
در مراسم عزادارى امام حسين (ع)، گروهى از نوجوانان لباس سياه مىپوشند و لنگ قرمزى دور کمر خود مىبندند. آنها مشک روى دوش گذاشته و بازوبندى از قرآن مجيد را که با پولکهاى رنگارنگ و برگهاى فلزى نقرهاى تزيين شده، بر کتف خود مىبندند و در صفى منظم با ذاکر و سردستهٔ خود همخوانى مىکنند. اگر فصل گرما باشد، يکى دو نفر هم در پشت صف با مشک پر از آب و يا شربت گلاب، به اهل مجلس و عزاداران آب مىدهند. آنها آب را در جام ابوالفضل (ع) ريخته و به مردم تعارف مىکنند. دسته سقا يک عَلَم چهارگوش دوپايه و يا يک عَلَم سهگوش با تمثال حضرت ابوالفضل (ع) را با خود حمل مىکنند.
کتل بستن
در يزد به اسب زينکردهاى که به طرز خاص آراسته شده و پيشاپيش دستهٔ عزادارى حرکت کند، کتل مىگويند. گاهى به گردن اين اسب چند شال، ترمه يا ابريشمى به رنگهاى سبز و سرخ آويزان کرده و سر و صورت حيوان را با چند قطعه آيينهٔ کوچک، نگين، قرآن و ... آذين مىنمايند و گاه بنا بر سليقهٔ شخصى و به تعبيرى ديگر، پارچهٔ سفيد خونآلودى را بر پشت حيوان مىکشند و چند قطعه چوب رنگ شده قرمز به نشانهٔ تير و پيکان در پارچه فرو مىکنند. همچنين کبوتر خونى زندهاى را نيز بر پشت اسب مىگذارند. افسار اين اسب يا کتل همواره در دست محافظ آن است و جلو دستهٔ سينهزنى حرکت مىکند و محافظ آن مرتب سر و صورت حيوان را نوازش مىکند. اين حرکت نمادين را اسب و کتل مىنامند.
نه دوست عزیز. من یه جایی هستم (آخر دنیا) که هزینه اش ساعتی همونی که گفتم میشه
مواد امنیتی پیشنهادی:
1- جدا کردن میز بستنی خورون آقایون و خانمها
2- حرف زدن با هم از پشت پرده
و...
حالا کی این وسط منفی بافی کرده؟![]()
ادامه شهرها و روستاهاي تاریخي استان يزد
» روستاي فهرج يزد
اين روستا در 3 كيلومتري جنوب خاوري يزد و كنار راه اصلي يزد ـ بافق قرار دارد. مهم ترين آثار تاريخي روستا شامل يك قلعه باستاني و آب انباري قديمي است. مساجد قديمي و زيارتگاهي به نام شهدا دارد. مسجد جامع فهرج به نظر برخي از كارشناسان معماري و باستانشناسي از لحاظ سبك معماري و طرح شايد كهنترين مسجدي باشد كه در ايران زمين ساخته شده است. روستاي فهرج در يك منطقه كويري قرار دارد كه كوه چلته در شمال خاوري آن است. اين روستا به خاطر قرار گرفتن در كوير آب و هواي گرم و خشك دارد.
» روستاي ميمونه يزد
اين روستا در 36 كيلومتري شمال باختر يزد و در 6 كيلومتري باختر جاده اصلي قرار دارد. روستا داراي قلعه اي كهن و بقعه اي به نام بقعه ميرزا محسن است كه در نوع خود ديدني هستند. روستاي ميمونه در يك منطقه كويري قرار گرفته و تپههاي شني خاور و شمال خاور آن را فراگرفتهاند. اين روستا داراي آب و هواي گرم و خشك است.
» روستاي بندرآباديزد
اين روستا در 37 كيلومتري شمال باختر يزد و 7 كيلومتري جاده يزد ـ نايين قرار دارد.اهميت تاريخي اين آبادي بيش تر مربوط به شخصيت شيخ تقي الدين دادا عارف مشهور قرن هفتم هجري يزد است كه در بندرآباد خانقاه و مسجدي ساخته و آن جا را به عنوان مركزي براي پيروان خود در آورده بود. اين عارف نامي در سال 700 در بندرآباد درگذشته و در خانقاه خود به خاك سپرده شده، ولي پس از چند روز جسد او را از آن جا به يزد انتقال دادهاند. اهم آثار تاريخي و ديدنيهاي اين روستا عبارتند از :
ـ مسجد بندرآباد كه به سبك مساجد قرن هشتم هجري با گنبدي آجري ساده و محرابي با گچبري و منبري با كاشيهاي معرق است.
ـ مسجد جامع روستا كه در نزديك بقعه سلطان محمود شاه قرار دارد. اين مسجد داراي گنبدي بلند است و بر منبر آن تاريخ 809 هجري خوانده ميشود. جا شمعي اين مسجد از آثار كهن و قديمي مسجد محسوب ميشود.
ـ امام زاده سيد حسين كه در جوار بقعه سلطان محمود شاه قرار دارد.
ـ بقعه و مقبره سلطان محمود شاه فرزند شيخ تقيالدين دادا و از صوفيان و عرفاي نامدار منطقه كه متصل مسجد است و قسمتي از بناي آن را ريگ روان پوشانده است.
روستاي بندرآباد در يك منطقه دشتي قرار دارد و اطراف آن را تپههاي شني فرا گرفتهاند. آب و هواي آن گرم و خشك است.
ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد ادامه دارد
Last edited by senjed1349; 18-11-2007 at 14:04.
ناخن گرفتن
يزدىها معتقدند اگر کسى روز شنبه ناخن بگيرد، پلو مىخورد؛ روز يکشنبه ناخن بگيرد، گريه مىکند؛ روز دوشنبه ناخن بگيرد، شاد و خندان مىشود؛ روز سهشنبه ناخن بگيرد، روزى آبرويش در يک مجلس ميهمانى مىرود؛ روز چهارشنبه ناخن بگيرد، چوب ديوون (چوبى که دولتىها و ديوانىهاى قديم با آن مردم را کتک مىزدند) مىخورد؛ روز پنجشنبه ناخن بگيرد، ميراث عزيزش را مىخورد و اگر روز جمعه ناخن بگيرد، بسيار خوب است.
آب خوردن
اگر کسى ناشتا آب بخورد، چهل تا مرضش از بين مىرود.
کلاغ
قارقار کردن کلاغ روى بام بديمن است. وقتى کلاغى روى بام خانهٔ آنها بخواند، با صداى بلند مىگويند: آکلاغ خيلى خوشخبر، قر و قر و قر، خيلى خوشخبر.
اسپند دود کردن
يزدىها هنگامى که براى کسى اسپند دود مىکنند، اين ورد را مىخوانند: بترکه، بترکه چشم حسود و حسرتخور و ديده و منافق، شنبه زاييده، يکشنبه زاييده، دوشنبه زاييده، سهشنبه زاييده، چهارشنبه زاييده، پنجشنبه زاييده، جمعه زاييده، آنهايى را که مىشناسيم و آنهايى که نمىشناسيم، دور و نزديک، همه و همه.
چراغ روشن کردن
هنگامى که چراغى روشن مىکنند، مىگويند: السلام عليکم همه نظرهاى پاک، کور شود چشم ناپاک، پيغمبر خدا را صلوات.
هنگام باز کردن در دکان
مىگويند: بسمالله الرحمن الرحيم، خدايا به اميد تو نه به اميد خلق روزگار، بر شمر و يزيد و خولى و معاويه و تارکالصلوة و هميشه جنب و کافر و منافق، لعنت.
قابل توجه بچكاي يزي
خجالت بكشدكه عسل بانو خانوم
داره تاپيكتونا زنده نگه ميداره
با تشكر از عسل بانو خانوم كه نقش چماق را برا من اجرا كردن![]()
{ تا بزنم تو كدمبه(كله) اين بچوكاي تنبل يزي}
![]()
Last edited by senjed1349; 20-11-2007 at 15:12.
سلام
خواهش می کنم
این صحبتها چیه
من فقط انجام وظیفه می کنم.
ضمن اینکه من ترجیح می دم نقش دوست داشته باشم تا چماق!!!!!!!!!!!!!![]()
عسل بانو خانم
من موخام يه لمك اين بچوكا را جز جگر بدم شايد به رگ غيرتشون بربخوره از خودشون فعاليتي در بكنن.
پس شما هم يه لمك دندون رو جگر بذار سياست بخرج بده دست ما را رو نكن.![]()
اوی درد ((Dared)) یکاری موکونت که من به رگ غیرتم بر بوخوره یتا فعالیت خش از خودم در کنم![]()
حالا مسئول قرار ساعت و محلش کی شد
ترجیحا صبح نباشه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)