تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 63 از 934 اولاول ... 135359606162636465666773113163563 ... آخرآخر
نمايش نتايج 621 به 630 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #621
    آخر فروم باز avril's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,185

    پيش فرض

    تو آن سارا ضمیر مهربانی
    که در شهریور حتی مهر دانی
    تو در پایان تابستانی اما
    چو آغاز بهاران سبز جانی
    به شهرت گر چه بغدادی نمایی
    به نام آریایی ملک رانی
    اگر چه در ششم ماهی نشینی
    تو فروردین جمع راستانی
    نشستی ار به کنجی راز گونه
    کلید رازهای حاضرانی
    کلامی گر به لب ناری ز حجبت
    سکوت حامل صد داستانی
    ز اطناب ار ملولی در تقابل
    تو ایجاز کلام شاعرانی
    به صورت گر چه ساکن بر زمینی
    مسیر جنبش گم گشتگانی
    نشانی گر نمی جویی ز راهی
    نشان مطلق هر بی نشانی
    منم سجاد و بی ناله ز بن بست
    که تو بر راه بسته آستانی
    Last edited by avril; 18-02-2008 at 14:33.

  2. #622
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سلام
    دوستان شعری ندارید که توش سارا باشه؟ غزل، قصیده یا مثنوی می خواهم و شعر نو نمی خواهم
    متشکرم
    دیدی که بالای سرت ماه است سارا
    گفتم : حسودی می کنی تا هست سارا ؟


    دیدم نه ! عکس تو در آب افتاده و ماه
    مانند گردن بند الله است سارا


    حالا خدا با ماست ، ما با هم ، ولی آه
    این با تو بودن ها چه کوتاه است سارا


    این لحظه هایی که لب زاینده رودیم
    چیزی نگفتن بهرتین راه است سارا


    باید بگویم اصفهان شهر بدی نیست
    وقتی که ادم با تو همراه است سارا


    پشت همین نقش جهان چشم هایت
    گل دسته های مسجد شاه است سارا


    زیر پل خواجو چه حالی داد وقتی
    دیدم که موخای تو کوتاه است سارا!


    دیگر چه می خواهد خدا تا هست این عشق!
    دیگر چه می خواهد خدا تا هست سارا ؟!

  3. #623
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    حرفِ من حرفِ خودم نیست؛ حرفِ خاکِ، حرفِ ریشه است
    حرفِ دیروزِ ندیده، حرفِ فردا و همیشه است
    صحبتِ سکوتِ سردِ آدمای توی قابه
    حرفِ این صورتکا نیست، حرفِ اونور نقابه

    تو بگو اگر که حرفام واسه تو شنیدنی نیست
    منِ امروز رو نگاه کن، دیگه عکسام دیدنی نیست
    حرف آخر رو نمی گم تا نگی خوابت پریده
    هر کی رو دیوار گوشش آخرین حرف رو شنیده
    حرفِ تردیدِ یه نسله، میونِ رفتن و موندن
    بینِ خوابیدنِ تا ظهر، یا دمِ سحر پریدن

    یکی باید بگه آخر من و تو کجای کاریم
    وسطِ یه راهِ روشن یا هنوزم توی غاریم
    یکی باید بگه آخر چرا رنگ ما پریده
    چرا با این همه عینک هیچ کسی ما رو ندیده

  4. #624
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    هيچ‌وقت تو را ترک نمی‌کنم
    حتا اگر
    توی اين دنيا نباشم.

    بانوی من!
    هر وقت
    به دوست داشتن فکر می‌کنم
    ابديت
    و تمامی شب‌ها
    با نام تو
    بر سينه‌ام
    سنجاق می‌شود.

    می‌دانی؟
    می‌دانی از وقتی دلبسته‌ات شده‌ام
    همه جا
    بوی پرتقال و بهشت می‌دهد؟


    هرچه می‌کنم
    چهار خط برای تو بنویسم
    می‌بینم واژه‌ها
    خاک بر سر شده‌اند
    هرچه می‌کنم
    چهار قدم بيايم
    تا به دست‌هات برسم
    زانوهام می‌خمد.
    نه این‌که فکر کنی خسته‌ام،
    نه این‌که تاب راه رفتن نداشته باشم
    نه.
    تا آخرش همین است
    نگاهت
    به لرزه‌ام می‌اندازد.

  5. #625
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    کجایی تو؟

    فدای نازِ دیدت

    فدای اَخم های راز و رمزت

    تو ای کندویِ جان

    ای جان به قربان

    رفتی و گویی مرا کُشتند آمال وجودت

    سکوتم پاره شد

    جانِ خدا را

    کجایی تو؟

    بیا ماهم، که می میرم و انفاس مسیحایت نیازم

    دلم تنگ است

    برای دستِ نازت

    برای سحر خیزیِ بازت

    برای ناله های پُر ز دردت

    ای فدای چینِ پیشانیِ گیست

    ای جان به فدا، زلفِ سپیدت

    جان جوشد و قلَیانی به پا است

    کجایی تا مرا تیمار باشی؟

    دلم می خواهدت

    گرچه نیاورم به جا ُبر زبان

    باز هم گرچه به نازِ دیده ات من بی وفایم

    تو را می خواهم و دانم که پاکی

    تو یک نازِ الاهی

    بهشت جانِ من به زیرِ پای
    Last edited by H M R 0 0 7; 17-02-2008 at 18:51.

  6. #626
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض



    بسته هاي كاموا

    كجا مرا گرم مي كند

    وقتي دستهاي تو نيست



    يكي زير

    يكي رو

    يخ مي زنم از سرما

  7. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #627
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گاهی گر از ملال محبت برانمت
    دوری چنان مکن که به شیون برانمت
    چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
    پیک شفاعتی است که از پی دوانمت
    تو گوهر سرشکی و دردانه‌ی صفا
    مژگان فشانمت که به دامن نشانمت
    سرو بلند من که به دادم نمی‌رسی
    دستم اگر رسد به خدا می‌رسانمت
    پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من
    تن نیستی که جان دهم و وارهانمت
    ماتم سرای عشق به آتش چه می‌کشی
    فردا به خاک سوختگان می‌کشانمت
    تو ترک آبخورد محبت نمی‌کنی
    اینقدر بی‌حقوق هم ای دل ندانمت
    ای غنچه‌ی گلی که لب از خنده بسته‌ای
    بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت
    یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
    تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت
    چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
    دارم غزال چشم سیه می‌چرانمت
    لبخند کن معاوضه با جان شهریار
    تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

  9. #628
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود!
    از جایم بلند شدم،
    پنجره را باز کردم
    و دیدم زندی هم هر از گاهی زیباست!
    شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط
    چه صدای قشنگی دارد!
    فهمیدم که بیهوده به جنونِ مجنون میخندیدم!
    فهیدم که عشق،
    آسمان روشنی دارد!
    رو به روی عکسِ سیاه و سفید تو ایستادم،
    دستهایم را به وسعتِ « دوستت می دارم!» باز کردم،
    و جهان را در آغوش گرفتم!

  10. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #629
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بازم‌ بخون‌ !
    ترانه‌ خون‌ !
    باغ‌ِ حنجره‌ت‌ آباد !


    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها ،
    دست‌ِ حسن‌ْ کچل‌ به‌ دومَن‌ِ چل‌ْگیس‌ می‌رسه‌ !


    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها ،
    دیوِ جادو دوباره‌ بَر می‌گرده‌ تو بطری‌ُ ،
    اسیرِ یه‌ چوب‌ْپنبه‌ می‌شه‌ !


    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها ،
    شعله‌ها به‌ لباس‌ِ بلندِ شب‌ می‌گیرن‌ُ
    سیاهی‌ رُ خاکستر می‌کنن‌ !


    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها ،
    دریا از قُرُق‌ در میادُ
    پُلُم‌ترین‌ حنجره‌ها همصدایی‌ رُ جشن‌ می‌گیرن‌ !


    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها ! آره‌ !
    تو یکی‌ از همین‌ ترانه‌ها...

  12. #630
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دستم نه،
    اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!


    نمی دانم چرا
    وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
    نگاه می کنم،
    پرده ی لرزانی از باران و نمک
    چهره ی تو را هاشور می زند!

    همخانه ها می پرسند:
    این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
    که در بام تمام ترانه های تو
    رد ِ پای پریدنش پیداست؟
    من نگاهشان می کنم،
    لبخند می زنم
    و می بارم!


    حالا از خودت می پرسم! عسل بانو!
    آیا به یادت مانده آنچه خاک ِ پُشت ِ پای تو را
    در درگاه ِ بازنگشتن گِل کرد،
    آب ِ سرد ِ کاسه ی سفال بود،
    یا شوآبه ی گرم ِ نگاهی نگران؟

    پاسخ ِ این سؤال ِ ساده،
    بعد از عبور ِ این همه حادثه در یاد مانده است؟
    کبوتر ِ باز برده ی من!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •