اشعـار عاشقـانـه

[rambo_1386]

حاضري حرفه قانون رو ساده بزاري زير پات
به حرفه اون گوش بديو به حرفه قلبه با وفات

وقتي بشينه به دلت از همه دنيا ميگذري
تولد دوبارته اسمشو وقتي ميبري

حاضري جونت رو بدي ، يه خار تويه دستشم نره
حتي يه ذره گردو خاك مبادا تو چشاش بره

وقتي كسي تو قلبته يك چيزه قيمتي داري
ديگه به چشمات نمياد اگر كه ثروتي داري
نزار كه از دستت بره اين گنجه خيلي قيمتي

[F l o w e r]

هنـــــــــوز هـــم دوســـتت دارم ..
مثل طعــــم زیتون
که تلخـــــش را هـــــــم ..

[actros 1843]

خواستم که بگویم شادم
نیستم
خواستم که بدانی هستم
نیستم
خواستم بسرایم مستم
نیستم
گو به يادت هميشه
هستم ...

[amour1]

این بار
مینویسمت...
" تو " را میان اصطحكاك مداد و كاغذ
گیر خواهم انداخت
شاید اینگونه بشود تو را
" تجربه " كرد...!

[amour1]

وقتی که حیران کوچه ها را گز میکنی ...

وقتی که نی نی هر نگاهت شعری ناسروده است ...

وقتی که مسحوریک نگاه می شوی و با آن تا ته دنیا سفر می کنی !

آن لحظه است که عاشقت میخوانند ...!

و تو سکوت می کنی ...

سر به زیر می اندازی ...

ودر لحظات گم می شوی !

و می فهمی که در نگاهی رمز آلود جامانده ای !

[Consul 141]

پروازِ هیچ پرنده‌ای را


حسرت نمی‌برم


وقتی قفس


چشم‌های تو باشد

[actros 1843]

عشقم قطره ی گنگ گرداب
عشقم عاشق کویر و سراب
عشقم خاک تشنه ی بی آب
عشقم ناله ی مستی ز شراب ...

[Mehrnaz1368]

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی ان استان بوسد که جان در استین دارد

[actros 1843]

من زاده ی عشقم سخن از مرگ نگویئد
دلداده ی عشقم سخن از مرگ نگویئد

در بستر مرگم خبر از مرگ نیارید
جان داده ی عشقم سخن از مرگ نگویئد

[756]

سكوت صداي گامهايم را باز پس ميدهد
با شب خلوت به خانه مي روم
گله‌اي كوچك از سگها بر لاشه‌ي سياه خيابان مي‌دوند
خلوت شب آنها را دنبال مي كند
و سكوت نجواي گامهاشان را مي‌شويد

من او را به جاي همه بر مي‌گزينم
و او مي داند كه من راست مي‌گويم
او همه را به جاي من بر مي‌گزيند
و من ميدانم كه همه دروغ مي‌گويند
چه مي‌ترسد از راستي و دوست داشته شدن، سنگدل

بر گزيننده‌ي دروغها
صداي گامهاي سكوت را مي‌شنوم
خلوتها از با همي سگها به دروغ و درندگي بهترند
سكوت گريه كرد ديشب
سكوت به خانه ام آمد
سكوت سرزنشم داد
و سكوت ساكت ماند سرانجام
چشمانم را اشك پر كرده است