تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 629 از 638 اولاول ... 129529579619625626627628629630631632633 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,281 به 6,290 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #6281
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    خمی بر پهلویــــم است روزگار نمکــــــ میپاشد

    و من پیچ و تابـــــــ میخورم و همه گمان میکنند که میــــــرقصم . . .

  2. #6282
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    پست ها
    36

    پيش فرض

    خدایا آنکه در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

    در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش مزار

  3. 4 کاربر از R Д M ß Ô بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #6283
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    دغدغه های ثبت شده



    1

    پژواک،

    کسی ست در سنگ

    که تو را می فهمد

    و با من هم صداست



    2

    حتی

    طرح خورشیدی

    روشنت می کند

    اگر خود کشیده باشی



    3

    این همه گنجشک

    بر یک درخت

    این همه آواز

    با یک نُت

    این همه چتر، در یک باران

    این همه تنهایی،

    در یک شهر



    4

    یادگار من است، این درخت

    که خستگی تبرت را می گیرد

    عمیق بزن




    محمد علی بهمنی

    ---------- Post added at 03:12 PM ---------- Previous post was at 03:11 PM ----------

    چیز بدی نیست جنگ
    شکست می‌خورم
    اشغالم می‌کنی

    شمس لنگرودی

    ---------- Post added at 03:13 PM ---------- Previous post was at 03:12 PM ----------

    پرنده ای آبی در قلب من هست
    كه می خواهد پر بگیرد
    اما درون من خیلی تنگ و تاریك است برای او،
    می گویم اش، آن جا بمان، نمی گذارم
    كسی ببیند ات.
    پرنده ای آبی در قلب من هست
    كه می خواهد بیرون شود
    اما ویسكی ام را سر می كشم رویش
    و دود سیگارم را می بلعم
    و فاحشه ها و مشروب فروش ها
    و بقال ها
    هرگز نمی فهمند كه او
    آن جاست.


    پرنده ای آبی در قلب من هست
    كه می خواهد بیرون شود
    اما درون من خیلی تنگ و تاریك است برای او،
    می گویم اش،
    همان پایین بمان،
    می خواهی آشفته ام كنی؟
    می خواهی كار ها را قاطی پاتی كنی؟
    می خواهی در حراج كتاب هایم توی اروپا
    غوغا به پا كنی؟
    پرنده ای آبی در قلب من هست
    كه می خواهد بیرون شود
    اما من بیش از این ها زیرك ام، فقط اجازه می دهم
    شب ها گاهی بیرون برود،
    وقت هایی كه همه خوابیده اند.
    توی چشم هایش نگاه می كنم.
    می گویم اش، می دانم كه آن جایی،
    پس
    غمگین نباش.
    آن وقت فرو می دهم اش،
    اما او آن جا
    كمی آواز می خواند،
    نمی گذارم اش
    تا كاملن
    بمیرد.
    و ما با هم به خواب می رویم
    انگار كه
    با عهد نهانی مان.
    و این آن قدر نازنین هست
    كه مردی را
    بگریاند، اما من
    نمی گریم،
    تو چطور؟

  5. این کاربر از diana_1989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #6284
    حـــــرفـه ای Hadi King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    14,107

    پيش فرض

    این بار که خدا بیاید به خوابم

    می گیرمش در آغوش


    و سرم را محکم در آغوشش پنهان می کنم


    و آن قدر اشک خواهم ریخت


    تا دلش به رحم بیاید


    بر این بندگانِ گناهکار ِ بی گناه

    ...

  7. 6 کاربر از Hadi King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #6285

    پيش فرض


    شیــ ــشه نـازکـــِـ احـ ـساســِـ مـَــرا دَسـتـــ نـَـزَن ...

    چنـــد ـشَـمــ میـــ ـشـَـوَد از لـَـکـهـ انـگشتـــِـ دروغ !!


  9. 6 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6286
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    می نویسم خاطرات با اشک و آه

    در شبی غمگین و تاریک وسیاه

    می نویسم خاطرات از روی درد

    تا بدانی دوریت با من چه کرد

  11. 4 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #6287
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    پست ها
    35

    پيش فرض

    تمام خنده هایم را نذر کرده ام
    تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
    عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد . . .

    براي تا ابد ماندن
    بايد رفت !
    گاهي
    به قلب كسي ،
    گاهي
    از قلب كسي ...

  13. 4 کاربر از N I N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #6288

    پيش فرض


    پــــآکــ کـُـنی در دَستـــ دارَم از جنـــس
    فـَـراموشی / فراموشی ..

    میــــــ کشَــم رویِ خاطــرآتــــِ آدمـــ ـهایی از جنــس
    دروغ / دروغ

    لـَحظهـــ هایــَم
    پآکــــ / پآکـــ استـــ این روزهـــا


  15. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #6289
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    تکه های قلبم را با تو قسمت می کنم

    شاید هیچ اثری بر این سرمای زمستانی نداشته باشد؛ اما...

    برای لحظه ای می توانی گرمای عشق واقعی را در دستانت حس کنی!!!

  17. 4 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #6290
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,383

    پيش فرض

    تو نیستی و صدای تو
    هوای خوب خونه ست
    صدای پای عطر گل
    صدای عشق دیوونه ست
    تو از من دور و من دلتنگ
    تو آبادی و من ویرون
    همیشه قصه این بوده
    یکی خندون یکی گریون
    همیشه قصه این بوده
    تو یک لحظه تو یک دیدار
    یک زخم از زهر یک لبخند
    تمام عمر فقط یک بار
    پس از اون زخم پروردن
    پس از اون عادت و تکرار
    ولی نصف یه روح اینور
    یه نیمه اونور دیوار
    خودت نیستی صدات مونده
    فقط از تو همین مونده
    نفس های عزیز من
    صدای پای شب بوهاست
    صدای باد و بوی نخل
    هوای شرجی دریاست
    سکوت اینجا صدای تو
    هوا اینجا هوای تو
    پر از تکرار این حرفم
    دلم تنگه برای تو
    همیشه قصه این بوده
    یا مرگ قصه یا آدم
    همیشه عشق یعنی ابر
    غروب و غربت بارون
    تو در من جوشش شعری
    صدای این لب ویرون
    خودت نیستی....

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •