تو
زیباترین نغمه عشقي
تو
رویایی ترین حضورعشقي
تو
ناب ترین سرود عشقي
تو
پاک ترین فرزندعشقي
وتو
خودخود عشقي ...
تو
زیباترین نغمه عشقي
تو
رویایی ترین حضورعشقي
تو
ناب ترین سرود عشقي
تو
پاک ترین فرزندعشقي
وتو
خودخود عشقي ...
مهم نیـــــ ــــست ولنتاین یا سپندار مذگان
هر دو بـــ ــــهانه اند برای اینکه به تو بگویم
.
.
.
.
بی بــــ ــــهانه دوستت دارم
گاهـــی ..
میان وسعــــــــت دستان خالیـــم
حس می کنــم ..
تمــــــــام دار و ندارم نگـاه توســـت ..!
گاهـی می تـوان
هـمه زندگـی را در آغـوش گـرفت
کافـیست ... یـک نفـر تمـام زندگیـت باشـد !
عاشقانه دوستت می دارم
عاشقانه تو رو در قلب خود دارم
عاشقانه تو رو چون جان خود دارم
عاشقانه تو رو اندازه دنیا دوست می دارم
دوستت می دارم دوستت می دارم
من و تو چون دو عاشق دو معشوق
می رویم با هم به سوی خوشبختی به سوی او
به جایی که نمی دانیم و می خواهیم
عاشقانه دوستت می دارم عاشقانه دوستت می دارم ...
درميان من وتو فاصله هاست
گاه مي انديشم
مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري
تو توانايي بخشش را داري
دست هاي تو توانايي آن را دارد
که مرا
زندگاني بخشد
چشمهاي تو به من مي بخشد
شورعشق ومستي
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر برجسته اي از زندگي من هستي
با این شرابها
مست نمیشوم دیگر.
باید دوباره سُراغِ چشمهای تو بیایم!
روشني خانه تويي ، خانه بمگذار و مرو
عشرت چون شكّر ما را تو نگهدار و مرو
عشوه دهد دشمن من، عشوهء او را مشنو
جان و دلم را بغم و غصه بمسپار و مرو
دشمن ما را و تو را بهر خدا شاد مكن
حيله دشمن مشنو، دوست ميازار و مرو
هيچ حسود از پي كس نيك نگويد صنما
آنج سزد از كرم دوست بپيش آر و مرو
همچو خسان هر نفسي خويش به هر باد مده
وسوسها را بزن آتش تو بيكبار و مرو
تردید نکن دنیا تکرار یه لبخنده
معنی شو نفهمی تو آغوششو می بنده
تصمیم جهان اینه...هر قدر که میتونی
از عشق نترسی تا دنیامو بلرزونی
پسوند من تنها تصویرتو در باده
دستامو که میشناسی کارش به تو افتاده
چشمای تو چشمامو درگیر چراغی کرد
هر نقطه این قصه با عشق تلاقی کرد
قلبم رو تلاوت کن من آیه ی خاموشم
من با تو یه رویا رو بی دغدغه می نوشم…
سحرگاهیست و من با قلبی اکنده از درد
و غروری که برای عشق تو شکسته
این چنین خودم را تفسیر می کنم
من از چشمان شبنم زده مهتاب امده ام
از کنار جوانه های عشق
وطنین قلب شکسته ام و چشمان باران خورده ام، آمده ام
تا دوباره در اغوشت بگیرم
و برایت از تنهایی شبهای غربت بگویم
از احساس باران هنگام لمس زمین
از ارامش موجهای دریا
واین را می گویم
من بی تو مثل شاخه ای خشک می مانم
به تک درختی بی بار در کویر تشنه بی تو به ترانه ای می مانم
که بر لب هیچ کس نمی نشیند
پس مرا پذیرا باش ای هستی من
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)