تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 621 از 2734 اولاول ... 12152157161161761861962062162262362462563167172111211621 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,201 به 6,210 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #6201
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    و گلها
    بی تو بویی ندارند
    ماه نمی خندد چون ماه من نیست
    و شب عشق نمی بازد
    چون یار نیست
    و دل
    دل نیست
    کلبه ای است ویرانه
    این سخنان بی تو بی معنیند
    و از تکرار در دهان گس زمان
    بوی کهنگی و فرسودگی گرفته اند

  2. #6202
    پروفشنال amir.ara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    511

    پيش فرض

    درون سینه آهی سرد دارم
    رخی پژمرده ، رنگی زرد دارم
    ندانم ، عاشقم ، مستم ، چه هستم؟
    همی دانم دلی پر درد دارم.

  3. #6203
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر
    از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار

    چو ذکر خير طلب می‌کنی سخن اين است
    که در بهای سخن سيم و زر دريغ مدار

    --------------

    الان یکی از آجان ها رو دیدم چقدر شبیه تو بیده ...

  4. #6204
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض


    بچه پر رویه دپرسه مفلوک!
    ----------
    رود یکنفر پيش ناظم که او ب
    بهمراه خود یک فلک آورد
    نماید پر از پینه پاهای او
    ز چوبی که بهر کتک آورد

  5. #6205
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    در کمينگاه نظر با دل خويشم جنگ است
    ز ابرو و غمزه او تير و کمانی به من آر

    در غريبی و فراق و غم دل پير شدم
    ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

    -------------------
    کم سر به سر من بذار یهو میزنم اون دیال آپ لاک پشتیت رو میترکونما !!!

  6. #6206
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    روزی در پهنه این دشت بزرگ
    که سراسر همه رنگ است و ریا
    کودکی پا به سراپرده دنیا بنهاد
    پلکهایش بگشود لحظه ای مکثی کرد
    و پس از آن به افق ها نگریست
    روزها رفت و گذشت غنچه ها باز شدند
    لحظه ها نرم و روان
    در پی هم ،همی آغاز شدند
    -------------------
    راجع به کارایی که می تونی بکنی حرف بزن جوجه
    الان می زنم سوکست می کنماااااا

  7. #6207
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت
    کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

    ساقيا عشرت امروز به فردا مفکن
    يا ز ديوان قضا خط امانی به من آر

    ---------------
    استغفرالله ... هی میگم دست رو ضعیفه بلند نکنما ...

  8. #6208
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    راه در بقعه فانوس شهادت خواهد برد ؟
    يا چه آوار شفق ها در حاشيه مشتعل شب
    كه فروخواهد ريخت
    روي قايق هاي غافل صيادان
    چه فلق هاي كبوتر
    چه كبوترهاي پاك فلق ها
    نتكانده پر
    از غبار رخوت كاريز سياهي
    كه به خون خواهند آغشت در آفاق سحرگاهي
    شب شكاك ساحل
    گويي اشباحي موذي را با امواج به خشكي مي ريخت
    باد مصروع جنوبي
    سگ بي صاحب آبادي ديگر
    به نيازي شوم
    شن نمناك كپر هاي پوشالي بومي ها را
    بو مي كرد
    دست خونين خسوفي آرام
    ماه را
    رخ و كبود
    از كرن اسكله مي آيخت
    ----------------
    نه تو رو خدا فقط ببینم چی کار می خوای بکنی طفل؟

  9. #6209
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس يار بيار

    به وفای تو که خاک ره آن يار عزيز
    بی غباری که پديد آيد از اغيار بيار

    ----------------------------
    خودت خواستی ... ... جرات داری وایسا ...

  10. #6210
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    ره بر گريوه افتادست
    اين كاروان بي سالار
    يابوي پير دكه روغن كشي
    با چشم هاي بسته
    گر مدار گمشدگي مي چرخد
    اي روح غار
    اي شعله تلاوت ياري كن
    تا قوچ تشنه را كه از آبشخوار
    از حس كيد كچه رميده
    از پشته هاي سوخته خستگي
    و تشنگان قافله هاي كوير را
    به چشمه سار عافيتي راهبر شوم
    اي آفتاب! گفتارم را
    بلاغتي الهام كن
    و شيوه فريفتني از سراب
    تا خستگان نوميد را
    گامي دگر به پيش برانم
    اي خوابناك بيشه تاريك
    اي روح آب
    يك شب مرا صدا كن از بيشه هاي باد
    يك شب مرا صدا كن از قعر باغ خواب
    --------------
    نگو ترسیدم
    چی می گی پیره مرد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •