قرار ملاقات بچه هاي مشهد

[Braveheart]

می بینم که احسان داره میترکونه برا تولد
همه با هم بگن : تولدت مبارک ....صد سال زنده باشی .......بی رنج و با مروت (این تیکه آخرش شعر ناهمگون شد مجبور شدم یه چیزی بنویسم )
راستی این نوید هنوز سیم های تلفن خونشون درست نشده که چند وقته پست نمیده همین طور بقیه بچه ها که ازشون خبری نیست
ولی احسان جان تولدت واقعا مبارک باشه ها ؛ کلک کجا میخوای ببری ما رو
در کل بنظر من که 5 شنبه بهتره ، هرچند جمعه هم بیکارم
شیر تاپیک ، شیر شجاع : شیر دل

[بهنام کوچولو]

اينم عكس پيشي . واسه اونايي كه فكر مي كنن پيشي ....

اينم عكسهاي قديمي:

البته امير يوزرش و عوض كرده و الان با يوزر Braveheart فعاليت ميكنه .

[ميلاد پوررجب]

قرار رو 100% كنيد ديگه اقا همه ي بچه ها روز پنج شنبه عصر بياين تا بزرگترين قرار ملاقات سايت رو رديف كنيم
يا علي

[yousofnejad]

من نمیتونم قبل 8 بیام
بهنام جان شما یه کاریش بکن-امین هم با من

[majjidd]

سلام
من كه گفتم به غير از جمعه ها شرمنده

[ميلاد پوررجب]

احسان جان پس كوشي داداش
قرار شد كه امروز ساعت دقيق قرار رو بگي كه

[ميلاد پوررجب]

با صحبتي كه با احسان جان كردم قرار شد فردا ساعت حدود 3 عصر اون دوستايي كه شمارشونو دارم كه هيچي با تلفن محل دقيق (80%يكي از كافي شاژاي دور و برمونه) رو ميگم اونايي كه ميخوان بيان حتما اطلاع بدن تو همين تاپيك

كسايي كه اومدنشون حتميه تا الان
مهدي ، امین ، خودم ، امیر ، بهنام ، احسان ، علی نامدار، نوید ، محمود

غیر از این افراد بقیه ی دوستانی که میخوان بیان حتما تا حداکثر فردا ساعت 12 خبرش رو همین جا بدن

یا علی

[majjidd]

منم میام
بلاخره قرار جمعه شد
شمارمو داری که میلاد جون اگه ندری برات پیغام خصوصی میدم فقط یک مسیج اولش بزن که گوشیمو از دایورت در بیارم

[EhsanHF]

میلاد جان ، دستت دردنکنه .
خبر مکانش رو تلفنی به دوستان میگم .

[majjidd]

سلام
الان چند ساعتي هست که از قرار گذشته
اينم گذارش قرار ملاقات 85/9/10 ساعت 3 براي کساني که نتونستن بيان
خوب من مثل قرارهاي قبلي رفتم جلو درب سجاد ديدم کسي نيست زنگ زدم به ميلاد
ميلاد گفت ما کافيشاپيم بيا کافي شاپ پارک ملت
منم که ياد نداشتم کافي شاپ کجاست ميلاد گفت بيا جلو درب من ميام دنبالت
من رفتم جلو درب
ديدم هنوز ميلاد نيومده با خودم گفتم ميرم تو پارک پيداش ميکنم
رفتم و کافي شاپ رو پيدا کردم رفتم تو احسان رو ديدم داشت ميز ها رو درست ميکرد که همه يک جا باشن
امين و علي هم بود ولي ميلاد نبود باخودم گفتم بنده خدا تو سرما اومده دنبال من از امين پرسيدم ميلاد اومده دنبال من
گفت ميلاد اصلا هنوز نيومده
**
**
**
نشستيم يکم درمورد قرار قبلي صحبت کرديم که چه بلاي سره دوستان افتاده که رفتن کوه نوردي (سزاي ورزش نکردن همينه ديگه)
بلاخره ميلاد اومد اونم درمورد حليم هفته قبل گفت که بهنام چيکار کرده و در بعضي جاها که نميگم کجاست بهنام رو زياد ياد ميکنه
**
**
**
مهدي هم اومد يکم چهرش تغيير کرده بود (خوش تيب ترو جوان ترشده بود ) ديگه نميشود بهش گفت بابا بزرگ
**
**
**
تا الان شديم 6 نفر
بهنام و امير هم اومدن اما يکم دير
حالاديگه شديم 8 نفر
**
**
**
همون طور که ميدونستيد امروز تولد احسان و امين بود يک کيک گرفته بودن به اين بزرگي فقط جا شمعش خالي بود
جاتون خالي با نسکافه نشستيم و خورديم
چنتا عکس هم گرفتيم (من و امير ) که براتون ميزارم
**
**
**
قرار شد که بريم طرقبه با ماشين امير اما من جايي دعوت بودم بايد ميرفتم با بچه ها خداحافظي کردو و رفتم
**
**
**
**
اين بود گذارش من که بقيه دوستان کاملش ميکنن

فقط اينو بگم جاي اونايي که نيومدن خالي بود

اينم عكسها

عكس 1
دنبالش نگردين پاكش كردم
عكس 2


عكس 3

عكس 4


بقيه عكسها رو هركي با كيفيت بالا ميخواد به امير پيغام خصوصي بده