خدایا من در توانگری خودم نیازمندم
چگونه نباشم نیازمند در نداری خود.
معبودا من با دانش خود هم ،نادانم چه رسد كه خود، نادان هم هستم
معبودا از من است آنچه شایسته پستی من است
و از توست آنچه شایان كرم توست
معبودا ستودی خود را به لطف و مهر بمن پیش از نا توانیم
آیا دریغ كنی از آنها پس از ناتوانیم؟
معبودا اگر زیباییها از من پدید شود
از فضل توست و من از تو باید منّت كشم
و اگر رخ دهد بدیها از من
به عدل توست و از آن توست حجت بر من،
معبودا چگونه واگذاری مرا با آنكه كفیل منی ؟
و چگونه زیر پا شوم و تو یارمنی
خدایا چه لطفی به من داری با نادانی عمیق من و چه مهربانی به من داری با زشت كاری عمیق من
معبودا چقدر تو بمن نزدیكی و من از تو دورم و چقدر بمن مهربانی .
چیست كه مرا محجوب كرده از تو؟
معبودا دانستم بوسیله آثار همه رنگ و زیر و روشدن اطوار هستی
كه مقصود تو از من اینست كه خود را از وجود هر چیزی بمن بشناسایی ،
تا نادان بتو نمانم