ساختار شبكهء الياف هستي را در متافيزيك تحت عنوان «ناخودآگاه جمعي» يا «اسناد آكاشيك» مي شناسند زيرا قابليت حفظ و ثبت تمامي نوسانات و لرزشها را در مسير الياف خود دارد. در واقع اين شبكه مسئول خلق تمامي چيزهايي است كه مابعنوان «واقعيت» مي پذيريم.
شبكهء الياف زمين را نيز ميتوانيد همانند شبكهاي تصور كنيد كه تمامي انرژي هاي زمين را به يكديگر متصل نگه ميدارد. شبكهء انرژي زمين توسط پديدههاي بسيار زيادي از جمله الكتريسيته، حوزههاي مغناطيسي، نور، رنگ، حرارت، صدا و ماده تحت تاثير قرار ميگيرد .
تصوير شمارهء 1 نشان دهندهء يك شبكهء انرژي است. اين شبكه در واقع زيربنا و بافت اصلي هستي است. انرژي است كه تمامي پديدهها را بيكديگر متصل نگه ميدارد. در اين تصوير همانگونه كه مشاهده ميكنيد، شبكه داراي محدوده و مرزهايي است كه بدليل سادهتر نمودن توضيح و تفسير آنها را ترسيم كردهايم اما در حقيقت شبكهء الياف هستي داراي مرز و يا محدودهاي نميباشند، نه آغازي دارند و نه پاياني. شبكه در همه جا وجود دارد، در بالا و پايين و اطراف من و «من نيز از جنس آن هستم»، چه نسبت به آن آگاه باشم و چه نباشم.
اين شبكه متشكل از «جريان سيال درخشاني» ميباشد كه هيچ رنگي ندارد زيرا درسطوح اتري، رنگها معنايي ندارند. رنگ در واقع بخش مصور از منشورالكترومغناطيس ميباشد و نشاندهنده جرياني از انرژي است كه داراي طول موج و فركانس خاص مربوط به آن الگوي انرژي است، همانند: رنگ قرمز كه بيش از رنگ بنفش مرتعش ميشود. رنگ بنفش بسيار كندتر از رنگ قرمز مرتعش ميگردد. «رنگ» براي ما انسانها فقط يك واكنش فيزيولوژيك عصبي پيچيده است و نامگذاري رنگها بصورتي كه ما انسانها ميشناسيم صرفاً «يك توافق جمعي بر تجلي مختلف درجات انرژي» است.
اگر اين شبكه را به صورت عمودي قرار بدهيد، خواهيد ديد كه يك شكل لوزي چهار وجهي را تشكيل خواهد داد. (تصوير 2) اين همان الگوي اصلي هستي است كه هرگاه انرژي در آن بدون وجود موانعي جريان مييابد، به طور يكساني در سرتاسر شبكه منتشر ميشود البته گاهي داراي نوساناتي نيز ميشود. با دقت بيشتر به اين شكل خواهيد ديد كه چگونه اشكال هندسي ديگري از آن بدست ميآيد. DNA انساني نيز حاصل اين شكل است.
حضور «عوامل محركه» در مسير جريان انرژي الياف موجب بروز زير و بم و نوساناتي در شبكه ميشود.
نقش فضا
فضا چگونگي حركت ماده را تعيين ميكند و ماده چگونگي انحناي فضا را تعيين ميسازد. ماده در واقع حاصل «انقباض» انرژي است. فكر و عمل نيز دو نوع «عامل محركه» ميباشند. براي ايجاد تغييرات، به نيروي جنبش و حركت نياز داريم اما تغيير در ابعاد و معناي جهاني آن با آنچه كه ما تحت عنوان تغيير ميشناسيم، بسيار متفاوت است.
قوانين بسياري هستند كه بر «شبكهء الياف هستي» حاكم ميباشند از جمله قوانيني همانند : قانون تعادل، قانون خنثي سازي و قوانين تغييرناپذير هستي. قوانين ثابت و لايتغير، كُدهايي هستند كه هرگاه فعال ميشوند ديگر هيچ چيز نميتواند مانع آنها شود و درنتيجه آنها عليرغم نتيجهاي كه ممكن است حاصل شود، بايد به جريان خود ادامه پيدا كنند. چگونگي تاثر اينگونه قوانين بر نوع بشر، بستگي به الگوي انرژي انسان ميباشد. «قوانين مربوط به جاذبه و دافعه» نيز در اين شبكه حاكم هستند و آنچه كه در اين مورد تعيين كننده است، افكار و اعمال انسان ميباشند و همچنين جنس تجربه هايي كه ما در اين زندگي يا زندگيهاي پيشين داشتهايم. ما نميتوانيم مانع جريان يافتن انرژيهايي شويم كه اين كدها را فعال ميسازند، اين دسته از جريانات انرژي، درست همانند حوزههاي گرداب گونه و چرخاني ميباشند كه اگر آدمي بر سر راه آنها قرار گيرد؛ فقط ميتواند در برخي موارد، به آنها جاخالي دهد تا در نهايت انرژي آنها بطور كامل به او اصابت نكند. بدين معنا كه انسان ميتواند در شكلگيري حوادث غريب الوقوع (تا حدودي) جايگزينهاي ديگري براي وقايع تعيين كند اما هرگز نميتواند بطور كامل جلوي رخداد آنها را بگيرد.
شبكهء الياف هستي و جايگاه خطوط زمان
با شناخت شكل انتشار جريان سيال انرژي در شبكهء الياف هستي، قادريم به بسياري از سوالات دروني خود پاسخ دهيم. زيرا خواهيم دانست كه چگونه ميتوان اين انرژي ها را دست گرفت و بسوي آن جهتي كه مقصود ما ميباشد، هدايت كنيم و يا اينكه چگونه برخي از جريانهاي انرژي را كه بسوي ما ميآيند و به ما اصابت مي كنند و يا ازدرون ما مي گذرند ، را شناسايي كنيم.
جريان انرژي در شبكهء الياف هستي به صورتهاي مختلفي منتشر ميشوند و با توجه به شكل زير مي توانيم آنها را بررسي كنيم:
وضعيت 1ـ جريان انرژي سيال:
جريان انرژي بصورت يكنواخت و بدون مانعي جريان مييابد و درنتيجه درتمامي پديدهها، هارموني و هماهنگي مشهود است.
وضعيت 2ـ جريان انرژي دي.دي.اس:
شكل انتشار دي.دي.اس يا فضاي چند بعدي ديناميك DDS: DYNAMICDIMENSIONAL SPACE چيست؟ اين صورت از انتشار انرژي، اغلب بگونهاي است كه موجب برقراري جريان تله پاتيك يا تله كينتيك (قابليت حركت اشياء از راهدور) مي شود، زيرا انرژي در چندين بُعد از فضا منتشر ميگردد.
3- جريان انرژي سينكرونيسيتي SYNCHRONOCITY يا همزماني:
سينكرونوسيتي به معناي حادثهاي است كه بقدري اهميت دارد كه از ناخودآگاه ما پلي در ميان فضاي اتر ميزند و در خودآگاهِ بيروني از واقعيت روزمرهء ما نمايان ميشود و توجه ما را بخود جلب ميكند. تجربهء «دژاوو dejavu» يكي از انواع تجلي اين نوع خطوط انرژي است. سينكروسيتي به صورتهاي مختلفي متجلي ميشود همانند تصاوير، صداها و يا حوادثي كه با بررسي دقيقي متوجه آنها خواهيم شد و وارد سطح وسيعتري از آگاهي ميشويم.
4ـ جريان انرژي خوشهاي:
حاصل چنين جريان انرژي كه به صورت خوشهاي و بسيار تيز و برّنده فضاي اتر را ميشكافد، حادثهاي است كه در عرض 24 ساعت شكل گرفته است و بطور معمول شكل يك مثلث بسيار تيز و بلند را در شبكهء الياف هستي خواهد داشت.
5 ـ جريان انرژي جهشي:
اينگونه انرژيها از مسير خود منحرف ميشوند و بطور ناگهاني از مسير اليافي كه در شبكه طي ميكنند، خارج شده و وارد مسير ديگري ميشود. در اصطلاح متافيزيك برآيند چنين جهشهايي، حوادثي است كه ابعاد فضا و زمان را نيز ميشكافند، در واقع همان حوادث غيرقابل پيش بيني هستند و مي توان گفت غيرقابل پيش بينيترين انرژيهاي شبكه ميباشند . گفته ميشود انرژي تجلي شكلهاي فكري، نقش بسيار تعيين كنندهاي در مسير آنها دارد. منشاء اين تغيير جهت هنوز شناسايي نشده است.
6 ـ انرژي يكنواختي كه به صورت ناگهاني تغيير جهت ميدهد:
اين انرژي همانند انرژي جهشي است اما نتيجهء آن حادثهاي گسترده و جهاني است كه داراي منشاء عقيدتي، معنوي و يا سرمنشائي است كه با مركز انرژي متمركز ديگري ارتباط دارد.
7ـ انرژيهاي مسلسل:
انرژيهاي مسلسل در حكم سير انرژيهاي بهم پيوستهاي ميباشند كه در توالي نسبت به يكديگر قرار دارند و موجب بروز يك سري حوادث پشت سرهم ميشوند كه در توالي نسبت به يكديگر رخ ميدهند. اين حوادث اغلب با توالي مشخصي تكرار ميشوند.
اما در واقع اين توالي فقط در برابر مغز خودآگاه ما معنا دارد و واقعيت پيدا ميكند زيرا حقيقت هميشه داراي ريتم مشخصي نيست بلكه در فيزيك چنين باوري وجود دارد كه يك علت مشخص ميتواند موجب تجلي معلولي مشخص بشود. تجلي اين انرژيها بروي شبكه الياف هستي، بصورت نوساناتي پي در پي با ريتمي مشخص، نمايان ميشوند.
8 ـ انرژيهايي همسو يا همرزونانس:
اين جريان از انرژيها با رزونانسي يكسان مرتعش شدهاند و با «شدت و قدرت» بهروي شبكه منتشر ميشوند درنتيجه در عرض 72 ساعت بروي منطقهء فيزيكي متجلي وبازتابيده ميشوند.
بنابراين جريان انرژي ميتواند به صورتهاي مختلفي در شبكهء الياف انرژي منتشر شود و بر همين اساس تجلي اين انرژيها در منطقهء فيزيكي نيز متفاوت خواهند بود.
امواج فكري ما تعيين كنندهترين امواجي هستند كه موجب بروز حوادث فيزيكي شخصي براي ما ميشوند، بنابراين بهتر است از همين امواج سادهء فكري خود آغاز كنيم و شكل ارسال آنها را به توجه به اهداف خودمان تنظيم كنيم. در تصوير شماره 3 كاملاً مشهود است كه ما چگونه ميتوانيم بر تمامي ابعاد هستي تاثير بگذاريم و در مقابل تاثير هم بپذيريم. در واقع بهتر است در مسير تعالي خود با اين شبكه ارتباط برقرار كنيم و بخوبي آنرا شناسايي كنيم زيرا در اين سطوح متنوع از انرژي، انواع و اقسام تجليات مختلف وجود دارد و در اين شكل ما فقط برخي از انواع تجليها را ترسيم كردهايم ومابقي بر عهدهء تجربه كنندگان است.
در تصوير اسواستيكا، در بخش پايين شما شاهد چرخشي هستيد كه محققان نام «درياچهء روحها» را بر آن نهادهاند، اينجا در واقع مادهء اصلي و اوليهء خلقت قرار دارد. جايي است كه همه چيز از آنجا خلق ميشود و شكل مييابد اما برخي از محققان متافيزيك هنوز مطمئن نيستند كه آيا آنرا بدرستي شناسايي نموده اند و به تمام پتانسيل آن پي برده اند يا خير؟ اما شكل آن شبيه به يك گل نيلوفري است كه گلبرگهايش باز شدهاند.
همانگونه كه ميبينيد، هيچ فكر و عملي، چه در گذشته، حال يا آينده نميتواند ازاين شبكهء الياف نوراني خارج شود. همه چيز بروي يكديگر تاثير ميگذارند. بنابراين ما مسئول تمامي افكار و اعمال خود هستيم و اگر به اين تصوير دقت كنيد متوجه خواهيد شد كه يك فكر ساده چه تاثيري ميتواند داشته باشد و چه مسيري را ميتواند طي كند!
وقتي يك جريان انرژي در مسير شبكه حركت ميكند، در نهايت وارد چرخهء اسواستيكا ميشود بنابراين ما فقط ميتوانيم از هرآنچه كه خود خلق ميكنيم، چيزديگري را خلق كنيم و در واقع منبع تمامي آنچه را كه ما خلق ميكنيم يك ماده يا جوهرهءمشترك است.
انرژيهاي هستي بشدت دقت ميكنند تا هيچگونه جريان آلودهاي را وارد جريان سيال جوهر اوليهء هستي يا چرخهء اسواستيكا نسازند. به همين دليل است كه در آستانهء ورود به مناطق بالاتر، نگهباناني معين شده اند و اجازهء ورود به طبقات بالاتر هستي را به هر موجودي نخواهد داد. البته «نگهبانان دروازهها» اصطلاحي است كه براي فهم انسانيما بكار گرفته ميشود. به همين دليل است كه افراد تا آمادگي لازم را از جهت «فركانسي» نداشته باشند، نميتوانند وارد مناطق با ارتعاش بالا شوند. مولدهاي انرژي نيز، فقطانرژيهاي همسان با خود را بسوي حوزهء خود جذب ميكنند. اين ساختار درست همانند يك سيستم امنيتي است كه از درون تعبيه و طراحي شده است. شما داراي هرنوع فركانسي كه باشيد، درست به سوي همان ارتعاش و رزونانس سفر ميكنيد يا كشيده خواهيد شد، به همين دليل است كه اغلب سفر كنندگان نميتوانند فراتر از منطقهء احساسات و عواطف بروند. جهت سفر به مناطق بالاتر از منطقهء اثيري كه داراي فركانسهاي متفاوتيهستند، كالبد هاي بالاتر انسان يا محملهاي آگاهي او، بايد كاملاً از شرايط و افكار شرارتبار پاك شده باشد.
يك قانون كليدي براي سفر وجود دارد و آن هم اين است:
اگر شما داراي كليد ورود به سطوح، مناطق و جهانهاي مختلف باشيد، ميتوانيد وارد آنها شويد. اين كليد در واقع همان فركانس، ارتعاش، روزنانس و يا تجربهء منطبق با آن ارتعاش بخصوص است. با در دست داشتن كليد هر منطقه ميتوانيد وارد آن منطقهء خاص شويد اما نميتوانيد فراتر از مرزهاي آن برويد.
آيا ميتوان چرخهء اسواستيكا را آلوده ساخت؟
بله. چگونه؟ بواسطهء ادامه و اصرار در افكار و اعمال شرارتبار كه هيچگونه جوهرهء معنوي در آن وجود نداشته باشد، جريانات ناخالص را وارد گردش اسواستيكا ميسازيم. درنتيجه ما حوزهء بالاتري خلق خواهيم نمود كه اگرچه از اجزائي وابسته به ذرات اتمي تشكيل شده است، اما اين اجزاء در وضعيتِ نهايتِ انقباض ميباشند. در واقع ميتوان گفت، آن فضايي را كه مذاهب بعنوان «جهنم» معرفي ميكنند، برآيند حاصل از افكار واعمالي با بار انرژي منفي و شرارتبار ميباشد كه از منّيت و خودخواهيهاي انساني ناشي شده است.
اينگونه افكار موجب توليد انرژيهاي منقبض ميشوند. نفرت يك بار انرژي بسيار منفي و منقبض دارد و نقطهء مقابلش عشق داراي انبساط است. بنابراين اين خود ما هستيم كه «كيفيت واقعيتي» را كه در آن بسر ميبريم خلق ميكنيم و براي خلق آن از منابع مختلفي استفاده ميكنيم.
تجلي فيزيكي سيارهء زمين نيز در واقع تجلي مجموعهاي از انرژيهايي است كه توسط فضا، زمان و ماده بوجود آمده است.
سلولهاي الياف انرژي
هر يك از «سلولهاي دروني» واقع در اين الياف انرژي، حاوي تجربهء تمامي وقايعي است كه رخ داده است بدين كه حاوي تمامي واقعيتها ميباشد. به بيان ديگر، هر سلول متشكل از خاطرات تمام موجوديت خود بصورت كامل ميباشد. براي مثال خاطرات جمعي يك ملّت در يك سلول قرار دارد و روان شناسان به همينپديده ميگويند «آگاهي جمعي». هنگاميكه شكلهاي فكري مشتركِ يك مجموعه تحت تاثير قرار بگيرد، در واقع بلافاصله بروي اين سلول تاثيرمتقابل ميگذارد.
اين «سلولهاي خاطرات»، به تبعيت از تاثيرات مغناطيسي كه بر آنها اِعمالميشود، داراي حركاتي مشخص خواهند بود. حركت نيز به تبعيت از امواج فكري وعملكردهاي انساني بوجود ميآيد. هيچ سلولي، نميتواند از نيروي انرژي اشكال فكري بگريزد. براي مثال هر مكاني داراي تاريخچهاي است كه بر اساس لحظات ماقبل آن بنا شده است. هرمكاني تحت تاثير تمامي نيروهايي كه به آن وارد و خارج ميشوند، قرار ميگيرد چه اين نيروها انساني باشند و چه داراي حوزهء اتريك باشند.
تمامي شهرها نيز بر اساس پتانسيل همين سلولها بنا شدهاند و موقعيت قرار گيري آنها در سيارهء زمين تابع خاطرات سلولي آنها بوده است. براي مثال برخي از شهرهاي سيارهء زمين به لحاظ تجاري، بسيار فعال ميباشند و با توجه به مرزهاي آبي كه دارند بسيار پربركت و پرثمر ميباشند.
نيروي عنصر سلول چيست؟
هر سلول داراي نيروهاي عنصري است كه تعادل و يا عدم تعادل در اين سلولها، سلامت آن سلول را معين ميسازد. انرژي عنصر آب موجب باروري نيروهاي خلاق و الهامي ميشود. به همين دليل شهرهايي كه داراي مرزهاي آبي ميباشند داراي عوامل خلاق و مبتكري ميباشند اما از آنجايي كه تغييراتي در شبكهء انرژي در حال رخداد است، جريان انرژيها نيز در زمين تغيير خواهند نمود.
روند تغييرات سلولي
سلولهاي جديد، در ظرفيت خاطرات خود بسيار منقبضتر گشتهاند بنابراين ما شاهد شخصيتهاي مستقل و مشخصتري خواهيم بود. سلولهاي خاطرات اگرچه در منطقهء اتريك هم اكنون وجود دارند اما از جانب زمين و عناصر آن ديگر انرژي سرشاري دريافت نميكنند. در واقع سلولهاي قديمي خاطرات بسيار تلاش ميكنند تا بسوي خود انرژي جذب كنند و نتيجهء آن رقابت مابين سلولهاي قديمي و سلولهاي جديد به جهت جذب انرژي ميباشد.
سلولهاي قديمي درست همانند سلولهاي مردهء پوست انسان در حال مرگ هستند ودرحاليكه ميميرند سعي ميكنند تا انرژي را بسوي خودشان جذب كنند تا زنده بمانند و اين انرژي را از هر جا و هر پديدهاي كه ممكن است بدست خواهند آورد. محيط زيست و انرژي عناصر بقدري توسط ما آلوده شده است كه ديگر انرژي براي ارسال بسوي سلولهاي قديمي يا جديد باقي نمانده است. سلولهاي جديد، بسيار ضعيف هستند و در تلاشاند تا از مناطق اتريك انرژي جذب كنند. اما با توجه به انرژي بسيار ضعيفي كه از سوي عناصر طبيعت بسوي سلولها جاري ميشود، سلولهاي قديمي مجبورند به تنها منبع انرژي باقي مانده كه با ساختار آنها منطبق است رجوع كنند و آن هم : انســان ميباشد.
سلولها از انسان انرژي ميگيرند
البته اين موضوع در افراد مختلف درجات متفاوتي نيز دارد. چگونگي زندگي فرد تعيين ميكند كه او چگونه مبادلهاي مابين خود و سلولي كه در آن زندگي ميكند، داشته باشد. انسانهاي متعادل هرگز خود را بسوي نيروهاي نامتعادل هدايت نخواهند كرد.«نيروهاي همجنس، همجنس خود را جذب ميكنند» .
پيروي همين اصل، موجوداتي كه در يك سلول در حال مرگ زندگي ميكنند همگياحساس افسردگي و از دست دادن انگيزه هايشان را خواهند داشت زيرا هيچگونه انرژي جهت تجديد حيات در سلول حياتي آنها وجود ندارد. در واقع سلول حياتي براي زنده نگه داشتن خود، در حال مكيدن انرژي حياتي اين مردمان است و تجلي بيروني چنين عملكردي آلودگي شديد هواي اينگونه مناطق است.
موجودات عنصر هوا، به دليل آلودگي افكار و در نتيجه آلودگي فضاي زيست انسانها ديگر قادر نيستند سلولهاي»= مناطقي را كه با آنها ارتباط دارند، بازسازي كنند.همين شرايط بر اوضاع آلودگي آبها، اقيانوسها و رودخانه ها نيز تاثير گذاشته است.
سلولهاي جديد به روي «منشور مرتعش» متفاوتي عمل ميكنند كه هنوز بردار آلودگيهاي افكار ما بدان نرسيده است. بنابراين سلولهاي جديد به همين نسبت از هرگونه خاطرات بايگاني شدهاي عاري ميباشند اما اين موضوع درست همانند خريد يك ديسكت جديد كامپيوتري است كه داراي پتانسيل بسيار بالايي جهت عملكرد و ذخيره سازي ميباشد ولي تا زماني كه از آن بهرهبرداري نشود فقط يك «پتانسيل صرف» ميباشد.
سلولهاي جديد، از انرژي انساني بهرهبرداري نميكنند. زيرا در اين مرحله داراي«انرژي كيهاني بسيار سنگيني» ميباشند. اما به محض اينكه ما به نقطهء تعادل و اتكاء چرخه (يعني چرخهء چهارم 4*4 ) وارد شويم آنها دريچهاي را جهت ارتباط با ما ميگشايند و تلاش ميكنند ريشهگيري كنند { حاشيه: در علوم متافيزيكي چرخه هاي حياتي انساني را به هفت چرخه و نژاد ريشه اي، تقسيم بندي ميكنند}. نتيجهء اين تبادل، تعادلي نسبي خواهد بود كه البته بسيار سريع رخ خواهد داد و ما ناگهان خود را در ميان يك جريان انرژي جديد خواهيم يافت كه در آن از سلولهاي قديمي ديگر هيچ خبري نيست.
«خاطرات گذشته و قديمي» را ميتوان در سلولهاي جديد حفظ و بايگاني نمود واين كار را افرادي انجام خواهند داد كه در هماهنگي با سلولهاي جديد قرار دارند. اما اين خاطرات داراي شارژ و شدت انرژي كه قبلاً داشته اند، نميباشند، بلكه با تمام ظرفيت خود فقط گوشهء كوچكي از ظرفيت سلولي جديد را اشغال خواهند كرد و آن هم به دليل ظرفيت جديدي است كه «سلولهاي جديد» دارا هستند.
نيروي هوشياري نيز بطور هم زمان در بسياري از سطوح عمل خواهد كرد. ظرفيت مبادلهء انرژي و ارتباط يا زمين بسيار بالاتر خواهد رفت. اين روند درست همانند عملكرد يكنرم افزار جديد كامپيوتري است كه جايگزين قبلي ميشود. در واقع اختراع كامپيوترها چيزي نيست مگر تجلي تصوير جمعي ما در الياف هستي. كامپيوترها براي خدمت به انسان خلق نشدند بلكه طرحي آزمايشي بودند تا بوسيلهء آن انسان بتواند ظرفيت واقعيخودش را درك كند. كامپيوترها ابزار و روشي هستند تا ما بتوانيم ظرفيت خود را بعنوان انسان بالا ببريم و گسترش دهيم.
اين موضوع ارتباط مستقيم دارد با «تغيير الگوي ژنتيكي DNA» ما، در واقع درالگوي ژنتيكي ما تغييري در حال رخ دادن است كه تولد آنرا در نژاد جديد بعدي شاهد خواهيم بود ـ تولد موجوداتِ «نور آبي».
تمامي انواع حياتي همانند انسان، حيوان و گياهان قدرت تطبيق بسيار بالايي دارند. ساختارهاي حياتي موجودات بگونهاي است كه با حداقل پارامترهاي حياتي قادرند بسادگي خود را با محيط اطراف خود هماهنگ كنند. درنتيجه چنانكه انرژي حياتي زمين بتدريج تغيير كند، افراد و انواع نيز به طرق مختلفي تحت تاثير قرار خواهند گرفت. اگر شما در مسير تعادلي زندگي خود به آهستگي قدم بر ميداريد و درنتيجه قدمهاي بزرگي را در مسير خود برخواهيد داشت، جاي نگراني نيست زيرا شما نيز اين تغييرات را احساس خواهيد نمود و حتي كالبد شما نيز تغيير خواهد كرد. همهء موجودات تا حدودي متوجهء اين تغييرات خواهند بود اما براي برخي دستيابي به اين انطباق، بسيار مشكلتراست. آنچه كه مسلم است تجربهء اينگونه تغييرات بصورت دريافت شوكهاي الكتريكي حتي در موجودات بسيارمتعادل امري مسلم خواهد بود.
اما كسانيكه در زندگي و روابط خود با اطرافيانشان مشكلاتي دارند بايد بيشترمراقب روابط خود باشند. طي اين تغييرات ، استرس و نگراني يكي از عواملي است كه خود را بر مركز الكتريك كالبد تحميل خواهد كرد و ممكن است فرد را از مسير دور سازد. درنتيجه تمام سيستم امنيتي بدن رو به نقصان خواهد رفت زيرا كالبد بايد با اين سطوح جديد شبكههاي انرژي منطبق گردد تا بتواند انرژي را از الگويي جديد بسوي خودش جذب و دريافت كند. اگر فرد دچار استرس باشد، نميتواند بطور درستي اين انرژي باطني را وارد سطح جديد كند و يا آنرا متحمل شود.
بنابراين اگرچه انرژي جديد در اطراف ما وجود خواهد داشت اما كالبدي كه داراي استرس و نگراني است نميتواند انطباق لازم را براي دريافت انرژي جديد بدست آورد. حال تصور كنيد كه تمامي اين انرژيهاي جديد منتشر شدهاند، درنتيجه ما بايد روشي براي هماهنگ شدن و دريافت اين انرژيها بدست آوريم. بنابراين سلامتي يكي از راهكارهاي مهم آيندهء انسان خواهد بود.
بيماري يكي از عوامل ناشي از وجود اختلال در شبكههاي انرژي است كه داراي طبيعت الكتريك ميباشند. درنتيجه اينگونه اختلالات در كالبد جسماني بصورت سردرد، احساس خستگي، فراموشي، اختلال در ديد، زنگ زدن در گوش، افسردگي، احساس اضطراب و بسياري از عوارض فيزيكي ديگر بروز ميكنند و برآيند حاصل از روند مرگ سلول قديمي و قرار گرفتن انسان در شرايطي است كه آن را نامتعادل و بيمار ميناميم.
توقف در روند پيشرفت
اگر احساس ميكنيد متوقف شده ايد و در مسير حقيقتي جويي خود هيچگونه صعودي نداريد، مسلم است كه داراي اضطراب و استرس ميباشيد يعني تحت فشاري بيش از ظرفيت و تحمل رواني قرار گرفته ايد و پريشان احوال ميباشيد؛ درنتيجه بزودي بيمار خواهيد شد. چنين افرادي در اطراف ما هم اكنون تعدادشان روز بروز افزايش پيدا ميكند بطوريكه اين روزها مقالات زيادي در مورد بيماري افسردگي و روشهاي درمان آن منتشر ميگردد. بسياري از آدمها بدون هيچ دليل مشخصي، خشونت رفتاري اعمال ميكنند. اما بايد در نظر داشته باشيد كه اين شبكهء الياف هستي نيست كه موجب بروز بيماريها ميشود بلكه بدين خاطر است كه الگوي انرژي جديد هنوز ريشه در مناطق اتري دارد.
جريان انرژي جديد در شبكه الياف هستي، بصورت خوشههاي نوك تيزي مشاهده ميشود كه ازآن بيرون ميجهند، درست مثل اينكه از هر سلول يك صاعقه بيرون ميدرخشد. درواقع هر سلول هنگاميكه اين خوشههاي انرژي را تجربه ميكند، تمام سلول با شوك الكتريك شارژ شده و درنتيجه اگر كالبدي كه اين انرژي را دريافت ميكند سالم نباشد، دچار اضطراب و دلشوره ميگردد.
سپس ميزان انرژي سلول افزايش پيدا ميكند كه موجب افزايش انرژي در تمامي سطوح حياتي، جانوري، گياهي و سلولهاي انساني ميشود. در چنين وضعيتي سيارهء زمين در واقع در حال دريافت سطح بالاتري از انرژي با فركانس بالا ميباشد.
اما در شرايط فعلي، اغلب آدمها بدليل فشار زياد و استرس ميزان انرژي بسيار كمي از زمين و خورشيد، دريافت ميكنند.
اگر شما در شرايط متعادلي قرار گرفته باشيد، با ورود انرژيهاي جديد دچارتواناييهاي فراروان بسيار بالايي خواهيد شد و «آن صداي دروني» خود را خواهيد شنيد.
گاهي اوقات بدليل خطوط انرژي زيانآوري كه در حوزهء جغرافيايي اطراف ما وجود دارد و از طرف زمين بسوي ما جاري ميشود، دچار بيماري هاي روحي و جسماني خواهيم شد. بنابراين يكي از راههاي معالجه و نجات انسان، خنثي نمودن اين انرژيها يا تصفيهسازي حوزهء سيارهء زمين است.
چهارنوع حوزهء انرژي وجود دارد كه ميتوان آنها را شناسايي و متعادل نمود:
1- شبكهء خطوط هارتمن
2- مناطق جغرافيايي بيماريزا
3- حوزهء شخصي
4- حوزههاي مختل
1- شبكهء خطوط هارتمن:
اين شبكه براي نخستين بار در 1950 توسط يك پزشك آلماني بنام ارنست هارتمن كشف شدند. اين خطوط يك شبكهاي را در اطراف زمين تشكيل ميدهند كه از شمال تا جنوب و شرق تا غرب گسترده شده است و تا ارتفاع 18 الي 180 متري گسترده شده است. خطوط شمالي ـ جنوبي به فاصلهء هر يك متر و نود و پنج سانت قرار گرفتهاند وخطوط شرقي غربي به فاصلهء هر دو متر و چهل و پنج سانت قرار گرفتهاند. طبق محاسبات دكتر هارتمن، بدترين نقطهاي كه يك انسان ميتواند بعنوان محل خوابيدن خود انتخاب كند درست در محل يك گرهء هارتمن است، يعني جايي كه دو خط انرژي هارتمن يكديگر را قطع كنند و معادل مضرترين پرتويي است كه بر فرد تابيده خواهد شد.
2- مناطق جغرافيايي بيماريزا:
اين مناطق حوزهاي برابر با 60 الي 600 متر را ميپوشانند و تا ارتفاع 180 الي9000 متر گسترده ميشوند. جهت آنها تغيير ميكند و ميتواند افقي، عمودي يا شيبدار باشد. هنگاميكه پرتوهاي طبيعي از سوي زمين به سوي بالا ساطع ميشوند، طول موج آنها بواسطهء حوزه هاي الكترومغناطيسي ناشي از جريانات آب، معادن متمركز، و منابع زيرزميني تضعيف ميگردند. حوزه پرتوهاي مختل براي موجودات جاندار بسيار مضر هستند و درنتيجه حوزههاي جغرافيايي بيماريزا توليد ميكنند و اغلب ميتوانيم آنها را موازي يا منطبق بر شبكههاي هارتمن بيابيم. حوزههاي بيماري زا ميتواند بواسطهء انسان نيز بوجود بيايد براي مثال حوزههاي الكترومغناطيسي ناشي ازپستهاي برق، ساختارهاي داراي انقباض شديد و برجهاي ماهوارهاي از اين قبيل هستند.
3- حوزههاي شخصي:
اين حوزهها اغلب داراي گستردگي و ارتفاع مختلفي ميباشند و نوعي انرژي توليد ميكنند كه منحصراً بر حوزهء انرژي شخص ديگري تاثير ميگذارد. اگر بخواهيم سادهتربگوئيم، آنها انرژي توليد ميكنند كه با فرد ديگري تصادم كرده و انرژي او را محبوس ميسازد درنتيجه فرد بتدريج يك احساس آزاردهنده و ناراحت كننده در خود از سوي آن شخص دريافت ميكند و اين حالت اگر ادامه پيدا كند اين احساس در فرد مزمن ميشود.
4- حوزههاي مختل:
اين حوزهها اخيراً كشف شدهاند و همانند حوزههاي شخصي داراي ارتفاع وگستردگي مختلفي هستند و عملكرد آنها مستقيماً بر اهداف شخصي افراد تاثير ميگذارد. معمولاً توصيه ميشود منزل خود را براي يافتن خطوط مختل بررسي كنيد وآنها را بلافاصله خنثي نمائيد. در صورتيكه احساس ميكنيد يك جريان سيال در زندگي شما وجود ندارد، و شغل و يا روابط شما مسدود شده است حتماً يكي از مواردي كه لازم است بررسي كنيد خطوطي است كه موجب ايجاد اختلال در جريان سيال انرژي شما شدهاند. از عوارض اين خطوط مختل، خشك شدن گياهان، بيمار شدن يا مرگ بي موردِ حيوانات خانگي همانند سگ، گربه يا ماهي و پرندگان؛ خستگي در ابتداي روز، و هنگام برخاستن از رختخواب، خراب شدن دستگاههاي الكترونيكي، اختلاف بيمورد مابين اعضاء منزل و از اين قبيل پديدهها ميباشد. با خنثي نمودن خطوط مختل بلافاصله نتايج مثبت را در منزل و يا محل كار خود دريافت خواهيد نمود.
براي خنثي نمودن شبكههاي هارتمن و مناطق بيماريزا بهتر است ابتدا از شاقول استفاده كنيد تا مسير انرژي را يافته و به مركز آن دست يابيد. { جهت آشنايي با چگونگي عملكرد شاقول به كتاب داستان شگفت انگيز شاقول ابن سينا مراجعه نمائيد} سپس عمود بر اين مركز بايد يك قطعه مس در زير خاك دفن كنيد تا انرژيهاي منفي را خنثي نمايد. به همين دليل است كه براي برخي از افراد كه دچار بيماريهايي از قبيل افسردگي و عصبيت ميشوند. بستن دستبندهاي مسي در مراكزي كه نبض انسان ميزند، توصيه ميشود. همچنين بكارگيري ظروف مسي در محيط منازل نيز بشدت توصيه ميشود تا دافع خطوط انرژي با بار منفي باشند.
تمرين تعمق براي ارتباط با شبكهء الياف هستي
1- مكاني آرام را انتخاب كنيد كه از هرگونه اختلال خالي باشد.براي انجام اين تمرين ميتوانيد از تصوير شماره يك استفاده نمائيد.
2- هرگونه نور و جريان برق را خاموش كنيد. دستگاههاي برقي را از پريز بيرون بكشيد.
3- ميتوانيد بنشينيد و يا دراز كشيده باشيد. در وضعيتي قرار بگيريد كه احساس راحتي داشته باشيد.
4- آغاز به رها كردن هرگونه انقباضي در جسم فيزيكي خود كنيد. اين كار را با تعمق بر ريتم تنفس خود انجام دهيد. از ناحيهء سر خود آغاز كنيد و با هر دم و بازدم خود انقباض را بتدريج از جسم خود رها كنيد.
5- بر تنفس خود متمركز شويد. به آهستگي نفس را از بيني به درون كشيده، و تازمانيكه راحت هستيد آنرا نگه داريد. سپس نفس خود را آهسته و به ملايمت از دهان بيرون بفرستيد. اين كار را هفت مرتبه انجام بدهيد.
6- از بدن خود، پرتوهايي از نور طلايي را تجسم كنيد كه به بيرون ارسال ميشود.اين پرتوهاي طلايي را دنبال كنيد تا جايي كه با شبكهء الياف هستي مرتبط ميگردد. حالنور بدن شما با نور الياف هستي يكي ميشود. اين انرژي را بسوي انرژي شبكهء الياف هستي بفرستيد تا بطور سيال و يكنواختي حركت كند. حال كه اين سفر آغاز شده است بروي اين امواج انرژي سوار شويد و تا جايي كه ميتوانيد گسترده شويد. با هر منطقهاي كه پشت سر ميگذرانيد، هوشياري و آگاهي شما وسيعتر و منبسطتر ميگردد.
7 - بتدريج انرژي را از شبكهء الياف هستي بسوي خود جذب كنيد. تا جائيكه انرژي سيال هستي از تمامي اطراف شما وارد حوزهء الكترومغناطيس ( حوزهء تخم مرغي شكلي كه در اطراف شما قرار دارد و در تصوير شماره يك قابل رويت ميباشد) و سپس وارد بدن فيزيكي شما ميشود.
8 - بتدريج تمركز خود را بر تنفس خود متمركز ساخته ... يك نفس عميق كشيده و به سياهي مابين ابروان خود نگاه كنيد. حال چشمان خود را بگشائيد.
صلح و آرامش براي تمامي موجودات باشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]