سریال هوش سیاه 2

[h-blade]

اقا من جدی میپرسم واقعا شماها حاضرین وقتتون رو پای همچین سریال( که اکثرتون گفتین فیلم) 99% تخیلی و غیر واقعی،تلف میکنین؟و حتما هم افتخار میکنین که ایران چنین سریالایی ساخته؟بابا از شما بعیده اخه...

این الان یعنی چی!!!!!!!!!! الان من چه جوابی به این پست بدم......؟؟؟؟؟
برداشت من:

1: ما همه بی کلاسیم که این سریالو میبینیم....

2: همه سریال های ساخته شده در دنیا کاملا واقعی و به دور از تخیل هستند......

3: کجا 99 درصد گفتن بیخوده.....

4: ما نباید به سریال های ایران حتی خوب افتخار کنیم......


فرار از اسپم:

اون قسمتی که منظوره دوستان سوتی نبود بلکه این ایمان اشراقی هارد یه جایی نزدیک باغ مخفی کرده بود و خب دیدیم که پلیس ها اون جارو شنا سایی کردند و در راه اون باغ بودن.....

تو این چند قسمت آخری که پخش هوش سیاه دیگه هوش سیاه نیست چون حرکتاش همش قابل پیش بینی شده و مجبوره هی از دست جناب سرگرد فرار کنه......

[H A M A S]

اونجایی که ایمان افتاد جلوی ماشین پلیسا و گفت کامران اینجاس برای چی هیچکاری نکردن؟لااقل بیسیم می زدن منطقه رو می بستن ! نه اینکه مثل آدمهای ساده برن توی اون خونه لو رفته!

[hosseinf722]

اونجایی که ایمان افتاد جلوی ماشین پلیسا و گفت کامران اینجاس برای چی هیچکاری نکردن؟لااقل بیسیم می زدن منطقه رو می بستن ! نه اینکه مثل آدمهای ساده برن توی اون خونه لو رفته!

یه بارم اونجا که ایمان با خواهرش اومدن دم در شرکت بعد که دیدن پلیس اونجاس فرار کردن ، همینجوری ولش کردن که بره ، حداقل با یه ماشین نرفتن دنبالش فقط اون یارو الکی پرید رو ماشین بعدش هم که بیخیال شد.

[Ghaioom]

باید به این این کاظمی بگیم یکی از این پلیس ها رو گروگان بگیره و تبلتش رو کش بره تا این پلیسا عبرت بگیرن :|

زدی به هدف
تو فیس بوق بهش بگو

پلیس چطور یه دفعه از تو بیابون سر دراورد بعد ایمان دستگیر کرد؟
چرا نرفتن دنبال کاظمی گذاشتن فرار کنه رفتن خونه خالی بازرسی کنن؟
کارگردان خودش نفهمید چکار کرد !

آره منم داش ت اعصابم خورد میشد که چرا دنبالش نرفتن و رفتن به سمت خونه :|
من :|
دوستان :|
کاظمی

:بهمن :‌دی

فک کنم هیچکی دقت نکرد که هارد به فنا رفت فک کنم. چون پرت شد و با این پرت شدن باید هارد دیگه فرت بشه!

[mojtaba2321]

من که دیگه واقعا دارم نا امید میشم از دیدن سریال....
وقتی پلیسا از مادر و پدر ایمان و الهام بازجویی کردن مگه میشه آدرس باغهاشون رو نداده باشن به پلیس؟؟؟
کامران اینقدر خنگه که بره توی خونه ای که مال پدر ایمان هست آیا؟؟
واقعا برای کارگردان و نویسنده سریال متاسفم.

[qwertym]

خوب مثل اینکه جای امیدی باقیه که داستان داره روال خوبی میگیره

از یک طرف جمشید پسر سرگرد رو پیدا کرد و از طرف دیگه اون یارو که تو زندان بود و تابلو بود پلیسه مامور اطلاعاتی از آب در اومد

[Ghaioom]

خوب مثل اینکه جای امیدی باقیه که داستان داره روال خوبی میگیره

از یک طرف جمشید پسر سرگرد رو پیدا کرد و از طرف دیگه اون یارو که تو زندان بود و تابلو بود پلیسه مامور اطلاعاتی از آب در اومد

منم اومدم این دو تا رو بگم.
داشت تو بینگ جستجو میکرد اسم سهیل رو بعدشم که رفت تو سایت مدرسشون به زودی هم فکر کنم ادرس رو در بیاره بره سراغشون
اونم الحق که کلکن که پلیس اطلاعات از اب در اومد!
والا اینا مخشون از کامران بیشتره فکر همه جا رو کردن دنبال شهابم که هستن

[qwertym]

منم اومدم این دو تا رو بگم.
داشت تو بینگ جستجو میکرد اسم سهیل رو بعدشم که رفت تو سایت مدرسشون به زودی هم فکر کنم ادرس رو در بیاره بره سراغشون
اونم الحق که کلکن که پلیس اطلاعات از اب در اومد!
والا اینا مخشون از کامران بیشتره فکر همه جا رو کردن دنبال شهابم که هستن

قیوم جان اگه خاطرت باشه رفتار اون یارو تو زندان خیلی تابلو بود همش حواسش پیش جمشید بود من همون موقع که دیدم

مدام حواسش به جمشیده خیلی تابلو بود پلیسی چیزیه داره تو زندان نقش بازی میکنه

[qwertym]

یه جای جالب داشتان هم تو خونه سرگرد بود که به پسرش گفت تو دیگه بزرگ شدی مرد شدی برو با زیدت حال کن اما احتیاط کن وسط

عشق و حالتون جمشید سر نرسه و

[Ghaioom]

قیوم جان اگه خاطرت باشه رفتار اون یارو تو زندان خیلی تابلو بود همش حواسش پیش جمشید بود من همون موقع که دیدم

مدام حواسش به جمشیده خیلی تابلو بود پلیسی چیزیه داره تو زندان نقش بازی میکنه

تو هم مخفت خوب کا میکرده پس

یه جای جالب داشتان هم تو خونه سرگرد بود که به پسرش گفت تو دیگه بزرگ شدی مرد شدی برو با زیدت حال کن اما احتیاط کن وسط

عشق و حالتون جمشید سر نرسه و

حالمون خوش بود تو این فیلمه عشق و عاشقی نیست که اینم انگار شروع شد !